گنجور

حاشیه‌ها

علی احمدی در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

صَحنِ بُستان ذوق‌بخش و صحبتِ یاران خوش است

وقتِ گل خوش باد کز وی وقتِ می‌خواران خوش است

در این غزل بارها از خوشی و خوشدلی صحبت می شود و این از نگاه شاعری مثل حافظ عجیب نیست .او بارها به خوش بودن اشاره کرده است .مثلا می گوید "به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش" طبیعیست که خوش بودن را هم باید از نگاه او بررسی کرد .

صحن به معنای حیاط است و در این جا محیط و فضای بوستان منظور است که با حضور گل (معشوق) زیبا و شادی بخش شده است و باعث همصحبتی یاران شده است.

وقت گل یعنی وقت حضور و خوشی گل که باعث می شود می خواران هم خوش باشند چون امیدشان به خوشی بیشتر است.

از صبا هر دم مشامِ جانِ ما خوش می‌شود

آری آری طیبِ اَنفاسِ هواداران خوش است

وقتی باد صبا می وزد یعنی پیامی از دوست به ما می رسد و مشام ما هم خوش می گردد و نفس های ما و همه مشتاقان دوست از این نسیم خوش می شود .یعنی اگر معشوق حضور نداشته باشد ولی از وی پیامی برسد هم خوش است.

ناگشوده گُل نِقاب، آهنگِ رحلت ساز کرد

ناله‌ کن بلبل که گلبانگِ دل‌اَفکاران خوش است

حال فرض کنید گل (معشوق) تا نقابش (گلبرگ هایش)را باز کرد عزم رفتن کند .دیگر باید ناله کرد و عاشقان که دل پریشانی(افگار) دارند باید از رفتن او بنالند و این هم خوش است چون رفتن او بی بازگشت نیست و از امید باز گشت خوش خواهند بود.

مرغِ خوشخوان را بشارت باد کاندر راهِ عشق

دوست را با نالهٔ شب‌های بیداران خوش است

حالا دیگر معشوق (گل) ظاهرا رفته است اما به بلبل(مرغ خوشخوان) بشارت دهید که در شبها هم آواز سر دهد که این آواز برای دوست (معشوق)زیبا و خوش است.

تا اینجا خوشی را در حضور یا عدم حضور یار تعریف می کند .اگر هم در زمان حضور و هم در زمان دوری از معشوق خوشی تعریف می شود یعنی این که معشوق همیشه هست و ما به حضور همیشگی او (چه او را درک کنیم یا درک نکنیم )خوشیم. وجود معشوق باعث خوشی است. 

نیست در بازارِ عالَم خوشدلی ور زان که هست

شیوهٔ رندی و خوش‌باشیِ عیاران خوش است

در این جهان کسی را خوشدل نمی یابی.اگر هم پیدا کنی خواهی دید که خوشی او شبیه خوشی رندان و عیاران است.

رندان افرادی هستند که با شیوه خلاقانه به اهداف خود می رسند و با ساختارهای موجود جامعه مخالفند و شجاعانه در جامعه رفتار خود را انجام می دهند و به کسی آسیب نمی رسانند.عیار کسی است که به شیوه ای خلاق و به علت ساختارهای نادرست جامعه و بی عدالتی در صدد اصلاح جامعه و برقراری عدالت است و خوشی او در یاری به مردم ضعیف و گرفتن حق آنهاست.هردو گروه کار سختی دارند اما از کاری که می کنند خوشحالند و لذت می برند.

از زبانِ سوسنِ آزاده‌ام آمد به گوش

کاندر این دِیرِ کهن، کارِ سبکباران خوش است

از زبان سوسن که به گویندگی و آزادگی شهرت دارد شنیدم که در این دنیای دیرینه وضعیت سبکباران یعنی کسانی که از قید و بندهای بیهوده آزادند خوش است .یعنی آزادی از هرچه که انسان را در گیر هست و نیست دنیا می کند و باعث آزردن ضمیر او می گردد.

حافظا! تَرکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست

تا نپنداری که احوالِ جهان‌داران خوش است

ای حافظ راه خوشی و خوشدلی با ترک جهان محقق می شود یعنی باید نسبت به جهان وابسته نباشی چون باعث می شود فکر کنی آنهایی که به جهان وابسته اند حال خوشی دارند در حالیکه اینطور نیست و تعلق داشتن به جهان باعث اضطراب آنهاست .

در مجموع  احساس همیشگی با معشوق بودن (در حضور یا عدم حضور) ، مرام رندی و عیاری،سبکباری از قید و بندهای دنیا  باعث خوشی است.

احمد رحمت‌بر در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۵۴ - حکایت:

«حیف بردن ز کاروانی نیست»

اگر کسی بتونه معنی این مصرع رو بگه سپاسگزار میشم.

سفید در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۹:

 

ای قمر زیر میغ، خویش ندیدی دریغ...

 

 

خلیل شفیعی در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

✅ نگاه دوم: عناصر برجستهٔ غزل ۲۶۹ حافظ

بیت ۱

«دلا، رفیقِ سفر بختِ نیکخواهت بس...»

↝ تصویر آغازین با «رفیق سفر» و «نسیم شیراز»؛ ترکیب سفر بیرونی با سفر درونی، و نقش نسیم به‌عنوان پیک راه.

بیت ۲

«دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش...»

↝ تقابل «منزل جانان» با «سفر»؛ دعوت به قناعت و آرام گرفتن در گوشهٔ راز و نیاز با معشوق.

بیت ۳

«وگر کمین بگشاید غمی ز گوشهٔ دل...»

↝ نماد پناه بردن به «پیر مغان»؛ غم درونی با پناه‌گاه عرفانی و رندانه التیام می‌یابد.

بیت ۴

«به صدر مصطبه بنشین و ساغر می نوش...»

↝ تقابل «مصطبه» (سکوی سادهٔ نشستن) با «مال و جاه»؛ تأکید بر سادگی و لذت معنوی به‌جای جاه‌طلبی.

بیت ۵

«زیادتی مطلب، کار بر خود آسان کن...»

↝ تصویر دلنشین «صراحی می لعل و بتی چو ماه»؛ ترکیب شراب و یار به‌عنوان نهایت قناعت و خوشبختی.

بیت ۶

«فلک به مردم نادان دهد زمام مراد...»

↝ شکایت از بیداد روزگار؛ وارونگی ارزش‌ها، که اهل دانش محروم و نادانان کامیاب‌اند.

بیت ۷

«هوای مسکن مألوف و عهد یار قدیم...»

↝ حضور «مألوف» و «یار قدیم» به‌عنوان نماد وفاداری و دلبستگی به گذشتهٔ صمیمی، در برابر وسوسهٔ سفر.

بیت ۸

«به منّت دگران خو مکن...»

↝ دوگانگی «رضای ایزد» و «انعام شاه»؛ همزمان یادآور استقلال در برابر مردم و جستجوی لطف در دو ساحت الهی و زمینی.

بیت ۹

«به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ...»

↝ ختم غزل با تصویر «دعای نیم‌شب» و «درس صبحگاه»؛ تلفیق عبادت و دانش، به‌عنوان راه کمال و بسندگی شاعر.

⬅️خلیل شفیعی ، مدرس زبان و ادبیات فارسی 

پیوند به وبگاه بیرونی

خلیل شفیعی در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

✅ شرح بیت‌به‌بیت غزل ۲۶۹ حافظ 

بیت ۱

دلا، رفیقِ سفر بختِ نیکخواهت بس / نسیمِ روضهٔ شیراز، پیکِ راهت بس

✦ ای دل! برای سفر تو، همراهیِ بختِ نیک‌خواه کافی است و همین‌طور نسیمِ باغ شیراز پیام‌آور راه تو باشد.

بیت ۲

دگر ز منزلِ جانان سفر مکن درویش / که سیر معنوی و کُنجِ خانقاهت بس

✦ ای درویش! دیگر از خانهٔ معشوق دوری مکن، همان گوشهٔ عبادت و راز و نیاز با محبوب برایت کافی است.

▫️ سیر معنوی: راه رفتن در باطن، عبادت و مراقبه.

▫️ خانقاه: جای خلوت و عبادت صوفیان.

بیت ۳

وگر کمین بگشاید غمی ز گوشهٔ دل / حریمِ درگهِ پیرِ مغان، پناهت بس

✦ اگر غمی از دل برآید، پناه بردن به آستان مرشد راهنما برایت کافی است.

بیت ۴

به صدرِ مصطبه بنشین و ساغرِ می‌ نوش / که این قدر ز جهان، کسبِ مال و جاهت بس

✦ بر بالای «مصطبه» (سکو و جای نشستن) بنشین و باده بنوش؛ همین بهرهٔ اندک از جهان بس است و در پی مال و مقام نباش.

▫️ مصطبه: سکوی سنگی یا گلی که بر آن می‌نشینند.

بیت ۵

زیادتی مطلب، کار بر خود آسان کن / صُراحیِ میِ لعل و بُتی چو ماهت بس

✦ افزون‌خواهی مکن و کار ها را آسان  بگیر؛ صراحی (خُم کوچک شراب) و یاری چون ماه برایت بس است.

▫️ صراحی: ظرف باریک و بلند شراب.

بیت ۶

فلک به مردمِ نادان دهد زمامِ مراد / تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس

✦روزگار زمام رسیدن به خواسته‌ها را به دست نادانان می‌دهد؛ تو دانشمند و اهل فضل هستی و  همین امر برای بیان نسیب و محروم بودنت کافی است.

بیت ۷

هوایِ مسکن مألوف و عهدِ یارِ قدیم / ز رهروانِ سفرکرده، عذرخواهت بس

✦ هوای خانهٔ مألوف (آشنا) و پیمان یار دیرین برای تو کافی است، همین‌ها بهانه‌ برای نرفتن همراه رهروان سفرکرده کافی است 

▫️ مألوف: آشنا، خو گرفته.

بیت ۸

به منّتِ دگران خو مکن که در دو جهان / رضایِ ایزد و اِنْعامِ پادشاهت بس

✦ به منّت و لطف دیگران عادت مکن؛ در این جهان و آن جهان، رضای خدا و بخشش شاه برایت کافی است.

بیت ۹

به هیچ وِردِ دگر نیست حاجت ای حافظ / دعایِ نیم‌شب و درسِ صبحگاهت بس

✦ ای حافظ! به هیچ ذکر و ورد دیگری نیاز نیست؛ همان دعای نیم‌شب و درسِ صبحگاهی برایت کافی است.

⬅️ خلیل شفیعی ، مدرس زبان و ادبیات فارسی 

پیوند به وبگاه بیرونی

HRezaa در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۹ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰ - یافتن شاه باز را به خانهٔ کمپیر زن:

درود بر شما استاد بزرگوار

 

سپاس بیکران بابت حس مسوولیت‌پذیری شما در پاسخگویی به سوالات همزبانان گرامی، و راهنمایی‌های بسیار ارزنده‌ی شما

 

 

و چقدر لذت بردم از تفسیرهای همه‌ بزرگواران در این شعر

 

علی‌الخصوص که برای اولین مرتبه میبینم استاد کیخا به حیطه‌ی مفهوم یک بیت ورود کردند....

 

و چه گفتمان زیبایی داشتید شما اساتید

 

همگی پایدار و سلامت و سربلند باشید.

HRezaa در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست:

عجب شعری.....

چقدر پند و اندرز.....

 

در ۸ بیت آخر به صراحت گوشزد میکنه که دانستن به تنهایی به درد نمیخوره، باید عمل کنی و واقعا اهل بشی، واقعا عاشق بشی....

وگرنه همون دانسته‌ها هم از کف میره و فایده‌ای هم برات نداره....

 

خدایت بیامرزاد

الحق برازنده‌ات هست لقب مولانا

 

محسن جهان در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

تفسیر ابیات ۱ و ۲ فوق:

ما انسانها جهت امور روزمره همواره‌ در پی چاره‌اندیشی و حسابگری هستیم و اینطور آموخته‌ایم که بهترین راه حل در دست ماست. در صورتیکه در امور معنوی از این طریق هیچگاه به نتیجه نمیرسیم. 
مولانا در این اشعار به همین مطلب اشاره دارد:
که ای انسان با عقل ناقص خود حیله سازی را رها کن و برای تقرب به ذات الهی بایست مانند پروانه‌ در آتش عشق او دیوانه‌وار من ذهنی را بسوزانی..
آن خویش ساختگی را ترک کن و حصار پوشالی را ویران گردان. 
وانگه که خود را از هرگونه وابستگی آزاد کردی با عاشقان درگاه باریتعالی همراه و هم کاشانه خواهی شد.

 

بهرام خاراباف در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۹۹ - جواب گفتن خر روباه را:

آنچنانکه عاشقی بر رزق ، زار 

هست عاشق رزق هم بر رزق خوار

 

#مولوی

زیبایی های بیت:

عاشقی،عاشق

تکرارکلمه رزق وبررزق

صدای حرف ز

(خوار)ایهام داردهم مصداق ذلت می تو اندباشد هم خورندگی

عاشق ومعشوق دراین بیت برخلاف معمول زاراست وخوار(رزق ،هم عاشق است هم معشوق.عاشق رزق خواراست ونیزمعشوق رزق خوار)وعشق به شدت زمینی است 

رزقم

معشوقه روزی خوار

ازرق به چشم عاشق خویش می کشم

#بهرام_خاراباف

بهرام خاراباف در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۶ - غالب شدن حیلهٔ روباه بر استعصام و تعفف خر و کشیدن روبه خر را سوی شیر به بیشه:

موسیِ جان سینه را سینا کند 

 طوطیانِ کور را بینا کند

 

#مولوی 

مصرع اول غیر ازآنکه می تواندبه حضرت موسی وورازونیازش درکوه سینااشاره داشته باشدمی تواندبه لحاظ معنای لغتی نیز موردتوجه قراربگیرد

موسی =تسلی دهنده وتسلی داده شده 

سینه=گستره،پهنه

سینا= از کلمه" سئنا " گرفته شده

به معنی کشف کننده ، محقق، دانشمند، به عمق چیزی پی بردن، شکافتن مطالب

معنی مصرع:تسلی دهنده گستره سینه رابه محلی برای به تحقق وعمق بخشیدن وشکافتن مطالب می کند

ازجهت آوایی نیز می تواند به مصرع اول عنایت داشت. تبدیل شدن سینه(آوای کوتاه)به سینا(آوای بلند)توسط موسی

اززیبایی های بیت:

واج خواهی حرف س

هم آوایی جان ویان(درکلمه طوطیان)

تکرار را

آواهای بلند:جا نا،یا،را نا

 

بهرام خاراباف

محمدحسن مرسلی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۱۹ در پاسخ به روفیا دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۲ - ستایشِ خرد:

برای شناخت اشعار حکیم توس؛ هرچند که ساده روایت می‌کند، باید فلسفه و عرفان را نیز بشناسید. برای پاسخ به پرسش شما در قرآن کریم آمده 

أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ﴿۸﴾آیا دو چشمش نداده‏ ایم (۸) وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ ﴿۹﴾و زبانی و دو لب (۹). 

به این سه «پاس» اشاره دارد

محمدحسن مرسلی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

به نام خداوند و جان و خرد

که‌از این برتر اندیشه برنگذرد 

به نظر من باید بعد از اندیشه ویرگول باشد.

به نام خدایی که همه‌چیز از او زنده است و خدای دانایی و خرد است. او خدایی است که بالاترین اندازه اندیشه را دارد و هیچ عقل و خردی به اندازه‌ی او نمی‌رسد ( اینجا فردوسی اشاره به نکته‌ای فلسفی و عرفانی دارد که در فلسفه یونان ارسطو از آن به نام عقل کل نام برده است و در عرفان اسلامی به عقل اول معروف است. هر صفت دیگری برای خداوند بعد از حی و زنده بودن آن معنی و مفهوم پیدا میکند. به این ترتیب حکیم توس اولین صفتی که به خدا می‌دهد، «جان» است. او نه تنها زنده است که همچون جان در عمیق‌ترین لایه‌های وجود است.)

فریما دلیری در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۳:

به نظر من زیباست

فریما دلیری در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲:

دوسش دارم 

فریما دلیری در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱:

زیباست

بسیار زیبا

پانیذ شاکری در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:

با سلام، گنجور جان کاش در این بحران بی کاری و تکیه زیاد به هوش مصنوعی ، شما هم از هوش انسانی برای تفسیر و تعریف شعر ها استفاده بکنید. چرا که هوش مصنوعی بسیار سطحی و با ادبیات خالی از شاعرانگی توضیح می‌دهد. امید به بهبود و بازدید بیشتر سایت شما دارم.

محمود صبورنیا در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۲:

#یکی بد کند نیک پیش آیدش

جهان بنده و بخت خویش آیدش

یکی جز به نیکی جهان نسپرد

همی از نژندی فرو پژمرد

 

هر روز در دنیا نیکوکاری می بینی و بدکرداری، نیکوکار بمیرد هیچ راحت نایافته و بلکه رنج دیده. و بدکردار بمیرد هیچ رنج نایافته و بلکه راحت دیده...(امام فخر رازی ،کتاب البراهین ،در لزوم اجرای عدالت)

 

نوا

وحید نجف آبادی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۰:

درود 

بیت دهم 

اگه با زبانم هم یادی از معشوقم نکنم اگر هم در کام و لذت هم بوده باشم اون لحظه، اون لحظه برام ناکام میشه و بی لذت

اینجا بعد از کام واو ندارد یه سکون دارد 

کام،ناکام شود

فرزاد حق وردی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶:

چه جالب که اولین حاشیه سال ۸۹ نوشته شده

علی شیرزادی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست:

داستان ابلیس این شعر بسیار جالب بود

 دیگر حسادت  و کینه توزی چیست که حتی برای ابلیس هم ناپسند است

درود بر سعدی

۱
۹۱
۹۲
۹۳
۹۴
۹۵
۵۶۲۳