گنجور

حاشیه‌ها

مجتبی قدیانی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد:

سه بیت پایانی باید در ابتدای این بخش آورده شود، متاسفانه امکان ویرایش ترتیب بیتها نیست.

مجتبی قدیانی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۴ در پاسخ به رئیسی ورکانی دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد:

کاملا درست میفرمایید

نیما در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

«حیرت‌طرازی‌ست، نیرنگ‌سازی‌ست

تمثالِ اوهام، آیینه دنیا»

 

مفهوم واژگان:

حیرت‌طراز: موجبِ حیرت

نیرنگ‌ساز: سازنده‌ی نیرنگ و فریب، حیلت‌ساز

تمثالِ اوهام: تصاویر خیالی، اوهامی که شکل دارند

آیینه‌دنیا: دنیای همچون آیینه (اضافه‌ی تشبیهی)

حیرت‌طراز به تمثالِ اوهام و نیرنگ‌ساز به آیینه دنیا اشاره می‌کنند. (آرایه‌ی لف و نشر مرتب)

 

حالا می‌تونیم بیت رو به این شکل دریافت کنیم:

دنیا آیینه‌ای فریبنده است که تصاویری خیالی می‌سازد. این تصاویر فریبنده موجب حیرت و حیرانی ما می‌شوند.

تفسیر:

در اندیشه‌ی بیدل مهمترین تصاویر خیالی خود ما انسان‌ها هستیم که فریفته‌ی شکل و شمایل خودمون میشیم و از معنا دور میشیم. ساز آلت موسیقی هم هست. ساز دنیا نیرنگه و نوایی که می‌نوازه وهم‌آلوده و مسخ می‌کنه. طراز به نقش‌ونگار حاشیه‌ی لباس هم میگن که مجازن به آرایش و زینت اشاره داره. پس میشه گفت دنیا مشغول آرایشگری هم هست. این معنا با آینه هم مرتبطه. این خیالات و اوهام رو دنیا ساخته و آراسته و در آینه‌ی خودش قالبمون کرده.

بزرگی و همینطور دشواری فهم بیدل بخاطر استعاره‌های سیالیه که در چند کلمه جا داده. استعاره‌هایی که برای ساختن ایماژ از هم پیشی می‌گیرند و شرح و تفسبر رو مشکل و گاهی ناممکن می‌کنند. و با این حال میگه:

«ای بسا معنی که از نامحرمی‌های زبان

با همه شوخی، مقیمِ پرده‌های راز ماند»

خوشحالم که این اندیشمند و هنرمند نابغه، فارسی‌زبان بوده.

ز فرق تا قدم افسونِ حیرتی بیدل

کسی چه شرح دهد معنیِ نکوی تو را؟!

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:

جان ما زان است جان ، کو جان  ماست

محمد ایزدپناهی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۸ در پاسخ به داود بیخیال دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - یک شب شوم‌!:

سلام بر شما
عمرتان پر از نور و شادی

دربارهٔ ذوات مقدس و نورانی معصومین علیهم‌السلام آیات زیادی در قرآن است که یکی از آن‌ها با دلالت بر عصمت ایشان، آیهٔ ۳۳ سورهٔ مبارکهٔ احزاب است که می‌فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ‌الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»
ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺧﺪﺍ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﭘﻠﻴﺪی و زشتی ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﻫلﺑﻴﺖ ﺑﺮﻃﺮﻑ می‌ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﭘﺎﻙ ﻭ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪه‌است.

بر همین اساس، جناب سعدی سروده‌است: 
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن «معصوم» مرتضی

یا جناب مولوی گفته‌است: 
کار «پاکان» را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر

دربارهٔ افسانهٔ غرانیق که ذکر کردید، مقالات و کتابهای فراوانی با ادلهٔ محکم تاریخی و نقلی و عقلی، وجود چنین افسانه‌ای را رد کرده‌اند و یکی از دلایل این است که امکان ندارد خداوند حکیم، شخصی را برای هدایت و راهنمایی بشر همراه با برنامهٔ جامع سعادت دنیوی-اخروی او بفرستد اما خود این شخص لغزش، جهل و اشتباه داشته‌باشد و این در واقع نقض غرض و تناقض است که امکان عقلی ندارد و از حکمت خداوند به دور است.

عبدالرضا فارسی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶:

من آنم که در پای خوگان نریزم ...

درود دوستان 

از کهن ترین ترکیبات کنایی زبان و ادب پارسی و آن " مروارید پیش پای خوکان افشاندن "

است:

     من آنم که در پای خوکان نریزم                              مر این قیمتی در لفظ دری را
استاد دکتر مهدی محقق در شرح این بیت با اشاره به این نکته که تشبیه مدح گفتن ناکسان به آویختن مروارید بر گردن خوکان به صورت " ... اقلد الدر اعناق الخنازیر " در شعری عربی
سروده ی ابوعلی حسن بن محمد دامغانی آمده است.
گفتنی است که " مروارید پیش پای خوکان افشاندن " یکی از امثال کهن پارسی است که
خاستگاه آن را می توان در یکی از متون دیرساله ی برجای مانده از زبان و ادب پهلوی موسوم
به درخت آسوریک بازجست ، متنی که متعلق به ادب پارتی (اشکانی) است و یکی از کهن ترین نمونه های ادب تمثیلی ما به شمار می آید. در این کتاب که مناظره ایست میان نخل (سمبل زندگی کشاورزی) و بز (سمبل زندگی دامپروری) چنین آمده است :
این زرین سخنم / که من (بز) به تو (نخل) گفتم / چنان است که پیش خوک و گراز / مروارید
افشانید

خلیل شفیعی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:

✅ نگاه دوم: عناصر برجسته‌ی غزل ۲۴۰

⭐ بهار و آغاز شادی

◻️ در بیت اول، با وزیدن باد نوروزی و آمدن ابرهای بهاری، نوید تغییر فصل و شروع نشاط داده می‌شود. این تصویر، هم تمثیلی از تحول طبیعت و هم اشاره‌ای به تغییر احوال انسان است.

⭐ دشواری عشق و تهیدستی

◻️ در بیت دوم، شاعر عشق و فقر را دو عامل دشوار در زندگی می‌داند. او خود را شرمسار از نداشتن ثروت برای همراهی با معشوقان می‌بیند، اما با این حال، بار عشق را به‌عنوان سرنوشتی گریزناپذیر می‌پذیرد.

⭐ ترجیح لذت بر زهد و ریاضت

◻️ در بیت سوم، حافظ با طعنه به زاهدان، معتقد است که در زمان قحطی سخاوت، نباید آبرو را بیهوده خرج کرد. او توصیه می‌کند که به جای پایبندی به زهد خشک، باید از زندگی لذت برد و حتی خرقه‌ی زهد را با باده و گل معامله کرد.

⭐ امید به گشایش و استجابت دعا

◻️ در بیت چهارم، شاعر با خوش‌بینی از این احتمال سخن می‌گوید که دعای شب گذشته‌ی او ممکن است باعث شود بختش گشوده شود. طلوع صبح صادق، استعاره‌ای از امید و آغاز دوره‌ای جدید است.

⭐ شخصیت‌بخشی به طبیعت و ظهور گل به‌عنوان پیام‌آور شادی

◻️ در بیت پنجم، شاعر گل را همچون موجودی خندان توصیف می‌کند که گویی از سخاوت و کرم کسی تأثیر پذیرفته است. این تصویر، ارتباط میان طبیعت و الطاف الهی یا انسان‌های کریم را نشان می‌دهد.

⭐ رندی و رهایی از قیود اجتماعی

◻️ در بیت ششم، حافظ بی‌پروایی و آزادی در عالم رندی را به تصویر می‌کشد. او معتقد است که همان‌طور که در مسیر رندی گاهی جامه پاره می‌شود، در دنیای نیکنامی نیز گاهی باید از برخی ملاحظات چشم پوشید.

⭐ ابهام و رازآلودگی تجربه‌ی عاشقانه

◻️ در بیت هفتم، شاعر از لطافت کلام معشوق و جفایی که از زلف او دیده است، سخن می‌گوید، اما هویت این معشوق و آنچه بر او گذشته، در پرده‌ی ابهام باقی می‌ماند. این فضای رازآلود، یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی شعر حافظ است.

⭐ بی‌عدالتی دنیا در برابر عاشقان

◻️ در بیت هشتم، شاعر از بی‌اعتنایی سلطان (نماد قدرت) نسبت به عاشقان مظلوم سخن می‌گوید. او نتیجه می‌گیرد که گوشه‌گیران و عاشقان باید از آسایش دنیا دل بکنند، زیرا عدالت حاکمان شامل حال آنان نمی‌شود.

⭐ تأثیر عشق بر شعر حافظ و خونین‌بودن سخنش

◻️ در بیت پایانی، شاعر از تیری سخن می‌گوید که بر دلش نشسته، اما نمی‌داند چه کسی آن را پرتاب کرده است. تنها چیزی که می‌داند، این است که اشعارش از شدت درد و سوز عشق، آکنده از خون است.

📌 جمع‌بندی:

این غزل، آمیزه‌ای از شور زندگی، تلخی عشق، امید و یأس، و طنز تلخ حافظ در برابر دنیا و زهدگرایی است. او هم از زیبایی‌های بهار و لذت‌های زندگی سخن می‌گوید و هم از بی‌وفایی زمانه و دشواری‌های عاشقی. نگاه حافظ در این شعر، مانند بسیاری از غزلیاتش، میان لذت‌جویی و رنج، و میان امید و ناامیدی در نوسان است.

خلیل شفیعی (مدرس ادبیات فارسی)

فروردین ۱۴۰۴

پیوند به وبگاه بیرونی

خلیل شفیعی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:

✅ نگاه اول: شرح غزل ۲۴۰ حافظ

🔹 بیت ۱:

ابرِ آذاری برآمد بادِ نوروزی وزید

وَجهِ مِی می‌خواهم و مُطرب، که می‌گوید رسید؟

با آمدن بهار، ابرهای آذاری در آسمان پدیدار شده و باد نوروزی شروع به وزیدن کرده است. من در این حال و هوا شراب و موسیقی می‌خواهم، اما آیا کسی می‌تواند تضمین کند که این خواسته برآورده خواهد شد؟

🔹 بیت ۲:

شاهدان در جلوه و من شرمسارِ کیسه‌ام

بارِ عشق و مُفلسی صَعب است، می‌باید کشید

معشوقان زیبا در اوج درخشش هستند، اما من به دلیل تهی‌دستی شرمنده‌ام. عشق و فقر، هر دو بار سنگینی دارند، اما چاره‌ای جز تحمل آن‌ها نیست.

🔹 بیت ۳:

قَحطِ جُود است آبروی خود نمی‌باید فروخت

باده و گُل از بهایِ خرقه می‌باید خرید

در دورانی که سخاوت نایاب است، نباید عزت نفس را فروخت. حتی اگر لازم باشد، لباس درویشی خود را می‌فروشم تا شراب و گل تهیه کنم، زیرا لذت زندگی در این چیزهاست.

🔹 بیت ۴:

گوییا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش

من همی‌کردم دعا و صبحِ صادق می‌دمید

به نظر می‌رسد که بخت من در حال باز شدن است، زیرا دیشب دعا کردم و هم‌زمان با طلوع صبح، نشانه‌هایی از استجابت دعایم مشاهده شد.

🔹 بیت ۵:

با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ

از کریمی گوییا در گوشه‌ای بویی شنید

گل با لبخندی زیبا در باغ شکوفا شد، انگار که از دست بخشنده‌ای ناشناس در گوشه‌ای از جهان، نشانه‌ای از لطف و سخاوت دریافت کرده است.

🔹 بیت ۶:

دامنی گر چاک شد در عالمِ رندی چه باک

جامه‌ای در نیکنامی نیز می‌باید درید

اگر در مسیر عشق و رندی، لباس و ظاهر رسمی من دچار آسیب شد، جای نگرانی نیست؛ زیرا برای رسیدن به حقیقت، باید از ظاهرگرایی دست کشید.

🔹 بیت ۷:

این لطایف کز لبِ لَعلِ تو من گفتم، که گفت؟

وین تَطاول کز سرِ زلفِ تو من دیدم، که دید؟

این سخنان عاشقانه و لطیفی که از لب‌های سرخ تو سرودم، چه کسی توانسته نقل کند؟ و این ستمی که از زلف زیبای تو دیدم، آیا کسی دیگر هم تجربه کرده است؟

🔹 بیت ۸:

عدلِ سلطان گر نپرسد حالِ مظلومانِ عشق

گوشه‌گیران را ز آسایش طمع باید بُرید

اگر سلطان عادل، به حال عاشقان مظلوم توجهی نکند، پس آن‌ها باید از انتظار آرامش در این دنیا دست بکشند و به گوشه‌نشینی بسنده کنند.

🔹 بیت ۹:

تیرِ عاشق‌کُش ندانم بر دلِ حافظ که زد

این قَدَر دانم که از شعرِ تَرَش خون می‌چکید

نمی‌دانم چه کسی این تیر کشنده‌ی عشق را به سوی دل حافظ پرتاب کرد، فقط این را می‌دانم که از اشعار تر و تازه اش، خونِ دل جاری است.

 

خلیل شفیعی (مدرس ادبیات فارسی)

فروردین ماه ۱۴۰۴

پیوند به وبگاه بیرونی

 

سید مجتبی حسینی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۵ دربارهٔ شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول:

زمانی گوسفندانی به غارت ...

زاهدان آن دوره چندان از نظر فقهای زمانشان  اطلاع نداشتند و الا باید برای همیشه گیاه خواری پیشه می کردند. چرا که حرام بودن خوردن بره های آن میشها را هم باید در نظر می گرفت.

رضا موسوی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۵ دربارهٔ ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٨۶:

با سلام. معنایی که هوش مصنوعی درنظر گرفته اشتباهه. معنای تحت اللفظی میشه:

وقتی که دنیا روی خوبش رو بهت نشون میده با کمترین تلاش و با مویی همه کارها انجام میشه اما اگه دنیا از تو روی برگردونه حتی زنجیرها هم نمیتونن روی دنیا رو عوض کنن

شاهرخ کاظمی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴:

هر کو نکاشت مِهر و ز خوبی گُلی نچید

در رهگذارِ باد نگهبانِ لاله بود

لذت مدام و همیشگی در مهرورزی و عشق آفرینی و چیدن ثمره مهربانی است و هر آن کس که چنین نکند رنج بسیار خواهد کشید 

مراد خواجه از گُل (گل سرخ) مِهر ثمردار و ارزشمند است و گل لاله نماد میرایی و ناپایداری و زود پژمرده شدن است
گل لاله برگ هایش با هر وزش بادی از او جدا می شوند
نگهبان لاله باید با وسواس و دقت بسیار بدون آنکه بتواند گلبرگ‌های لاله را بساود (لمس) و دست مالی کند باید دو دست بر گرد گل حلقه کند تا باد برگ های نازک و سُستش را نپریشد و با خود نبرد.
در مسیر تندباد زندگی نگهبان گل لاله شدن رنجی است که حافظ برای نامهربانان انتظار می‌کشد.
 

ابوالقاسم افشاری در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۹ در پاسخ به جاوید مدرس اول رافض دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:

درود بی کران بر آن عارف ربّانی و عالم عظیم الشآن، و درود بر تمامی رهروان و پویندگان طریقت روشن و نورانی بر حق و حقیقت پیوستگان،   با سپاس 🌹

گدای گلشن عرفان را به صحرا چه حاجت است ،

چون گلستان عارفان هست بباغ اغنیا چه حاجت است.

اسباب و مُلک و جان سراسر ازآن توست ،

اهدا در بهای وصل خانمان را چه حاجت است.

بس بار محنت که کشیدم زدست میراب روزگار ،

با جویبار سرشکم به آب دریا چه حاجت است.

قاضی الحاجات که حاجت حاجتمندان استجاب کند،

نیازمند ارباب دفع بلا را تمنّا چه حاجت است.

مکتب عرفا است قاسم معارف حق و کانون اهل شناخت،

ره یافته را سپس به کعبه و کلیسا چه حاجت است.

                    (ذرّه)

 

رسول لطف الهی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۹ - آرزویِ خرِّ دُم بریده:

منتهای کمال نقصان است.گل بریزد به وقت سیرابی.تمثیلی از آرزو و عواقب ناشی از آن 

داود شبان در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۳۹ - اشک شیخ:

شادروان با توجه به آوردن اسم هند تو شعرش یک پیشگویی بزرگ هم کرده.

داود شبان در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۲۲ - ماده تاریخ مهمانی شاه در باغ امیرنظام (۱۳۰۷ هق):

گنجور،واقعا راضیم ازت😍

ف. طلوع در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۵ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۷:

در ترانه‌ها و تصنیف‌ها مرسوم است که واژه‌ای بعد هر مصراع یا بیت یا بند، تکرار شود. همچنین به طور کلی در قالب‌های نو از این طریق به آهنگ شعر کمک می‌شود.

اما یکی از قالب‌های‌ نسبتاً قدیمی یعنی مستزاد، شامل یک مصراع بلند و یک مصراع کوتاه می‌شود. و با کمی اغماض به این قالب نیز این صنعت نسبت داده می‌شود.

محمدمتین عبدالهی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

درود بر استاد عبدالوهاب شهیدی بزرگ

که به زیبایی هرچه تمام این اشعار نغز را در بیات اصفهان خوانده...

محمد ملکی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۳ در پاسخ به زلال آبی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۶:

سلام بر شما

احسنت بر شما. دقیقا همینطور است. به جای هوش مصنوعی می توان از شرح های معتبر استفاده کرد. شرح هایی که بر حافظ، سعدی، مثنوی، کلیله و دمنه، دیوان شمس و.... نوشته اند برای عاشقان ادبیات کهن پارسی راهگشا خواهد بود.

محمد ملکی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵:

این قطعه اگر غزل بود چه می شد...

محمد ملکی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز:

المؤمن مرآت المؤمن

امام علی علیه السلام 

۱
۹۰
۹۱
۹۲
۹۳
۹۴
۵۴۵۹