بخش ۱۳۲ - در بیان آنک دوزخ گوید کی قنطرهٔ صراط بر سر اوست ای مؤمن از صراط زودتر بگذر زود بشتاب تا عظمت نور تو آتش ما را نکشد جز یا مؤمن فان نورک اطفاء ناری
زآتش عاشق ازین رو ای صفی
میشود دوزخ ضعیف و منطقی
گویدش بگذر سبک ای محتشم
ورنه ز آتشهای تو مرد آتشم
کفر که کبریت دوزخ اوست و بس
بین که میپخساند او را این نفس
زود کبریت بدین سودا سپار
تا نه دوزخ بر تو تازد نه شرار
گویدش جنت گذر کن همچو باد
ورنه گردد هر چه من دارم کساد
که تو صاحبخرمنی من خوشهچین
من بتیام تو ولایتهای چین
هست لرزان زو جحیم و هم جنان
نه مر این را نه مر آن را زو امان
رفت عمرش چاره را فرصت نیافت
صبر بس سوزان بدت وجان بر نتافت
مدتی دندانکنان این میکشید
نارسیده عمر او آخر رسید
صورت معشوق زو شد در نهفت
رفت و شد با معنی معشوق جفت
گفت لبسش گر ز شعر و ششترست
اعتناق بیحجابش خوشترست
من شدم عریان ز تن او از خیال
میخرامم در نهایات الوصال
این مباحث تا بدینجا گفتنیست
هرچه آید زین سپس بنهفتنیست
ور بگویی ور بکوشی صد هزار
هست بیگار و نگردد آشکار
تا به دریا سیر اسپ و زین بود
بعد ازینت مرکب چوبین بود
مرکب چوبین به خشکی ابترست
خاص آن دریاییان را رهبرست
این خموشی مرکب چوبین بود
بحریان را خامشی تلقین بود
هر خموشی که ملولت میکند
نعرههای عشق آن سو میزند
تو همیگویی عجب خامش چراست
او همیگوید عجب گوشش کجاست
من ز نعره کر شدم او بیخبر
تیزگوشان زین سمر هستند کر
آن یکی در خواب نعره میزند
صد هزاران بحث و تلقین میکند
این نشسته پهلوی او بیخبر
خفته خود آنست و کر زان شور و شر
وان کسی کش مرکب چوبین شکست
غرقه شد در آب او خود ماهیست
نه خموشست و نه گویا نادریست
حال او را در عبارت نام نیست
نیست زین دو هر دو هست آن بوالعجب
شرح این گفتن برونست از ادب
این مثال آمد رکیک و بیورود
لیک در محسوس ازین بهتر نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و عشقورزی است که با آتش و دوزخ مرتبط است. شاعر به دوگانگی بین عشق و کفر اشاره میکند و میگوید که آتش عشق میتواند فردی را به دوزخ بفرستد، اما در عین حال، این عشق میتواند به بهشت نیز منتهی شود. شاعر از طرف معشوق میگوید که اگر فرد نتواند از آتش عشق بگذرد، ممکن است هر آنچه دارد از دست بدهد. او همچنین به عریانی از تن و خیال اشاره دارد که در آن حالت، فرد به نهایت اتصال با معشوق میرسد. در نهایت، شاعر به خاموشی و گم شدن در عشق اشاره میکند و میگوید که این خاموشی برای بسیاری ممکن است به اشتباه به معنای بیخبری قلمداد شود، در حالی که واقعیت خلاف آن است. بیانهای پیچیده عشق به نوعی فراتر از زبان است و شرح آن دشوار میباشد.
هوش مصنوعی: شعلههای عشق، از این جهت که تو ای صفی، باعث میشود جهنم ضعیف و بیمنطق شود.
هوش مصنوعی: میگوید: ای صاحب وقار، از اینجا عبور کن و بیخیال باش، وگرنه آتشهای تو برای من که آتشنشان هستم، خطرساز خواهد بود.
هوش مصنوعی: کفر مانند آتش جهنم است و فقط این نفس ماست که آن را شعلهور میکند.
هوش مصنوعی: زودتر این آتش و هیجان را به این کار بسپار تا نه عذاب دوزخ بر تو بیفتد و نه شعلهای از آن به تو برسد.
هوش مصنوعی: او به او میگوید که مانند باد از بهشت بگذرید، وگرنه هر آنچه که من دارم، بیارزش خواهد شد.
هوش مصنوعی: تو صاحب مزرعهای و من همان کسی هستم که خوشهها را درو میکند. من بتی هستم که تو در سرزمینهای خودت حکمرانی میکنی.
هوش مصنوعی: آتش جهنم و بهشت هر دو در انتظار او هستند، اما هیچیک از آنها امنیتی برای او فراهم نمیکنند.
هوش مصنوعی: عمر او گذشت و نتوانست راه حلی پیدا کند. صبر او بسیار دردناک بود و نتوانست جان خود را بر این درد تحمل کند.
هوش مصنوعی: مدتی به دل دلخوری و بیصبرى مشغول بود، اما در نهایت عمرش به پایان رسید بدون اینکه به خواستهاش برسد.
هوش مصنوعی: صورت معشوق پنهان شد و به معنای عشق چسبید.
هوش مصنوعی: اگر لباسش از شعر و هنر باشد، بهتر است بدون حجابش را ببینیم.
هوش مصنوعی: من از جسم او جدا شدم و اکنون در خیال او به آرامی حرکت میکنم و به اوج پیوند و ارتباط میرسم.
هوش مصنوعی: این مباحث تا اینجا قابل بیان است و هر چیزی که بعد از این بیاید باید پنهان بماند.
هوش مصنوعی: اگر بگویی یا تلاش کنی، از صد هزار چیز وجود دارد که بیفایده است و در نهایت معلوم نخواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که اسپ و زین وجود دارد، میتوان به دریا رفت، اما بعد از این، وسیلهی حمل و نقل چوبی خواهد بود.
هوش مصنوعی: کشتی چوبی به تنهایی و روی خشکی ناتوان است، اما برای دریانوردان، آن وسیلهای است که به آنها راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: این سکوت مانند یک قایق چوبی است که به آرامی در میان آبها حرکت میکند و این سکوت به دیگران نیز القا میشود.
هوش مصنوعی: هر سکوتی که تو را آزار میدهد، در واقع صدای عشق در جایی دیگر به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: تو میگویی چرا او خاموش است و او هم میگوید چرا تو به حرفهای او گوش نمیدهی.
هوش مصنوعی: من به خاطر فریادها و صدای بلند اطرافم بیخبر و ناآگاه ماندهام، در حالی که دیگران با هوشیاری از این وضعیت آگاهند و متوجه آن میشوند.
هوش مصنوعی: یک نفر در خوابش فریاد میزند و در دلش خیل زیادی از مسائل و آموزهها را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: این کسی که در کنار او نشسته و بیخبر خوابیده، همان کسی است که از آن شور و غوغا بیخبر است.
هوش مصنوعی: شخصی که در اثر شکست مرکب چوبینش غرق شد، خود به نوعی مانند ماهی است که در آب زندگی میکند.
هوش مصنوعی: حالت او نه ساکت است و نه واضح، و در توصیف او هیچ نامی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هیچکدام از این دو وجود ندارد، بلکه آنچه شگفتانگیز است، بیان این نکته خارج از قاعدههای ادب است.
هوش مصنوعی: این مثال به شکل ساده و مستقیم بیان شد، اما در دنیای واقعی نمیتوان از مثالهای ملموس بهتر از این پیدا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.