گنجور

حاشیه‌ها

میتراما در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:

سلام و درود ، 

دوستان به نظر  شما در مورد معنی بیت چهارم نمیشه اینطور معنی کرد که : راه عشق پر آشوب و بلا های زیاد است ولی هر که در این را بیفتد (قرار بگیرد) به سرعت و شتاب به مقصد میرسد . یعنی اگر چه راه عشق پر از خطر و بلا میباشد ولی هرکسی در این راه بیفتد با سرعت بسیار زیادی به مقصد و مطلوب میرسد چون در واقع خود عشق هم راه میباشد هم مسیر و هم مقصد .

سید محمد حسینی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست:

دوستان اگر مقدور هست معنای این بیت مولانا را بفرمایید 

باز باش ای باب رحمت تا ابد

بارگاه ما له کفوا احد

فریدون خادمیار در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۲۲:

در کتاب خلاصه تفسیر ادبی و عرفانی انصاری تالیف امام احمد میبدی به جای "گریستنی دارم دراز" "گریستنی دارم وراز" آمده.

جلد دوم صفحه ۱۰۸

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۰ - وصف ضعیف دلی و سستی صوفی سایه پرورد مجاهده ناکرده درد و داغ عشق ناچشیده به سجده و دست‌بوس عام و به حرمت نظر کردن و بانگشت نمودن ایشان کی امروز در زمانه صوفی اوست غره شده و بوهم بیمار شده هم‌چون آن معلم کی کودکان گفتند کی رنجوری و با این وهم کی من مجاهدم مرا درین ره پهلوان می‌دانند با غازیان به غزا رفته کی به ظاهر نیز هنر بنمایم در جهاد اکبر مستثناام جهاد اصغر خود پیش من چه محل دارد خیال شیر دیده و دلیریها کرده و مست این دلیری شده و روی به بیشه نهاده به قصد شیر و شیر به زبان حال گفته کی کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون:

عالیجنابان میر احمدی وحسینی‌پور درود برشما 

 در همدلی با شما عزیزان ، باید به این نکته توجه داشت که شعر وادبیات در هر جامعه‌ای برخواسته از باورهای مذهبی،عادات عامه، زمامداران حکومتی ان زمان ،رسومات محلی ،روابط اجتماعی آن دوره .....ودر کل همچون پنجره‌ای است ،که به تاریخ و گذشته باز شده و مخاطبش را باخود در این سفر همراه میکند .

این که کسی از این شعر مولانا انتقاد داره وآن را بدلیل خشونت نمی‌پسندد  ،نشان از روح زلال ونازک دلی ایشان دارد که بسیار مبارک است و از سوی دیگر وبه هر دلیل دیگر هم ،که باشد این حق انتخاب برای هرکس محفوظ است ، خود بنده به نوعی شاید  قوانین خشن اسلامی را نتوانم کاملا هضم کنم که جای بحث آن نیست ولی هر موضوعی را باید باظرف زمانی ومکانی خود مورد پیمایش قرار بگیرد اینکه اسیر جنگی را در گذشته میکشتند ویا به بردگی برده ومیفروختند  که صد برابر از مردن سختر بوده مختص اسلام نیست گرچه منکر اینکه در اسلام بیشتر از سایر ادیان دستور جهاد وقتل وسایر دستورات مبتنی بر خشونت وجود دارد  نیستم،که باز باید در ظرف زمانی ومکانی زادگاه اسلام بررسی شود  طبق آمار از زمان صدر اسلام تا پایان دوره عثمانی بجز رقم کشته شدگان فتح  ایران تقریبا ۲۷۰ میلیون آفریقایی،هندو،بودایی ومسیحی طی جنگهای مسلمان سازی کشته شده‌اتد .مساله جهاد خود جای مناقشه بین فقهای اسلامی است که بعضی جهاد را صرفا در برابر دفاع از مسلمین  جایز میدانند ولیکن در مقابل گروهی وجه  جهاد ابتدایی  برای او قایلند یعنی مسلمین باید در جنگ با کفار پیشقدم بوده وابتدا "مبادرت به جنگ نمایند و این‌را در زمره  واجبات دانسته ویا در فروع دین جای میدهند  بگذریم که این موضوع بحث ما نیست ولی نباید بر مولانا خرده گرفت باز یادآوری میکنم که مولانا در جایگاه یک عارف پیرو مکتب عشق است وهرگز توصیه به خشونت ننموده وبنظر حقیر عرفان باعث تلطیف اسلام شده وبسیاری از فضایل انسانی واخلاقی ماحصل منش عرفانی بوده نه زاییده اسلام . و در اخر ما ایرانیان باید به رفتار کوروش کبیر در میادین جنگی  در برخورد با اسیران  مباهات نماییم  که این  افتخار ملی ماست. 

شاد باشید

 

 

محمد ابراهیم زاده در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

به نظر بنده در بیت:

زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم، چه شَد؟

دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند

منظور اینست که: اگر زاهد رندی حافظ را درک نکند، می دانید چه می‌شود؟حتی دیوها(اشرار) از کسانی که قرآن می‌خوانند فرار می‌کنند و آنها را بدتر از خود می‌دانند. 

برمک در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۰ در پاسخ به عشرت دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - در صفت داغگاه امیر ابو المظفر فخر الدوله احمدبن محمد والی چغانیان:

 بنواژ   ایستاده  ست است و ست  در پارسی به سات  نیزگشته  که انرا ساد نیز گویند و. ساد و ساده و سیده  بچم ایستاده . راست و حالت  است ساده خود از همین ریشه است یعنی  هموار  و بی پست و بلندی
نشستن نیز از همین ریشه است  بنواژ ست ریشه بسیاری از واژگان است چون استوان(استخوان)استوار استان (ستان که  هندستان و زین دست  میاید ) استاخ بستاخ گستاخ (واژی به چم اعتماد و اطمینان است)

استاد و اوستاگ . ستاغ(کره اسب پس از ایستادنش تا مرگش) ستاغ (=استا) =سترون  گرا که ایستاده است از زایش (کمانم استر نیز از همین ست باشد ز  افزوده    صرفی ست  ) .
 
ستاد و ستند  بچم پایگاه و مرکز و استوارگر هرچه باشد و ستند به چم ایستادن نیز است  و برابر با استند انگلیسی است

برمک در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۷ در پاسخ به عشرت دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - در صفت داغگاه امیر ابو المظفر فخر الدوله احمدبن محمد والی چغانیان:

گمانم باز  جز اینکه فرمودید  گشته گز هم باشد (در پارسی گ/ب  بسیار بهم گردد) و گز   و سج ( سنج) هر دو از یک ریشه است

برمک در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۱ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - در صفت داغگاه امیر ابو المظفر فخر الدوله احمدبن محمد والی چغانیان:

این بیت را بی انکه پس از ان بنگرم خواندم دیدم صحرا بیخود است چرا که گفته روی هامون سبز است چگونه دوباره میگوید روی ان ساده است و ساده بودن روی هامون یا صحرا یعنی بی  گیاه بودن ان  پس گفتم بیگمان  جای  صحرا  گردون بوده و نمیتواند  صحرا باشد  بویژه که در لخت نخست نیز گفته گردون ناپیدا کران و فرخی اینگونه بسیار میگوید   سپس بیت پسین را خواندم دیدم  سخنم  استوار است  چرا که گفته  اندر ان گردون .  فرخی دارد  هامون  سبز و اسمان بی ابر  را میگوید . انرا با گردون مینویسم  تا دوباره نویسی نکنم  بنگریم

روی هامون سبز چون گردون ناپیدا کران

روی  گردون ساده چو دریای ناپیدا کنار

اندر آن دریا سماری وان سماری جانور

وندر آن گردون ستاره وان ستاره بیمدار

بنگریم که  این دوبیت سرهم است و هامون سبز چون گردون است و گردون ساده چون دریاست
 
 نمیدانم   چنین تصحیح را باید به متن برد یا نه . تا سرپرست گرامی گنجور چه بیند

عباس صادقی زرینی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲ - تاریخ وفات حاجی بهرام:

این رباعی نیست 

پس در بخش رباعی نباید باشد 

عباس صادقی زرینی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷ - اسبیات:

این رباعی نیست

پس نباید در این بخش باشد 

عباس صادقی زرینی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:

کارم به یکی بلای جان افتاده

سودا به سرم جهان جهان افتاده

فرزند عزیز من که دل نامش بود

عمریست به دست الامان افتاده

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۴۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۲ - سبب عداوت عام و بیگانه زیستن ایشان به اولیاء خدا کی بحقشان می‌خوانند و با آب حیات ابدی:

درود بر شما

  در این ابیات که مد نظر شماست مولانا از وفای به عهد میگوید  از منظر ایشان عشق‌ورزی کاری سخت است که  در تحمل همگان نیست  و هر آدمی که از تعهد وفای به عشق بر نیاید نباید خود را عاشق بنامد    عشق چون وافی است وافی میخرد  پس مقصود از عهد بنظر تعهدی است که عاشقان در تحمل مصایب  بر گردن میگیرند. 

به در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۹ در پاسخ به به دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى:

مینورسکی باور دارد که اینجا لور همان لر هست حال اینها لولیان هستند یا لرها؟شاید بخاطر وزن شعر باشد

به در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى:

ز کُرد و لور و از رهگیر و عیار

کامران هیچ در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:

فردوسی نه شیعه بوده نه سنی ، این اشعار هم حاکمان سنی و شیعه وارد شاهنامه کرده اند 

 

محمود صبورنیا در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ رهی معیری » منظومه‌ها » خلقت زن:

(نوا)

 


سرودن شعر،، خلقت زن ،، برمیگرده به بدقولی مریم فیروز  معشوقه رهی در مورد ازدواج با او، مریم فیروز(مریم سرخ )  موسس سازمان زنان حزب توده  بعد از این  بدقولی با نورالدین کیانوری(از سران حزب توده ) ازدواج میکند، رهی تا پایان عمر مجرد ماند 

البته بسیاری از اشعار عاشقانه  رهی هم برای مریم فیروز سروده شدن

عباس صادقی زرینی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۳۰:

یا رب به کرم بر من درویش نگر

بر حال من خستهٔ دلریش نگر

هر چند نیم لایق بخشایش تو

در من منگر در کرم خویش نگر

 

این رباعی به اینگونه درست است و در نسخه های قدیمی تر به نام سید میر علی همدانی آمده است . 

به این نسخه استاد سعید نفیسی نمی توان زیاد اعتماد کرد

 

یا رب ز کرم بر من دل ریش نگر

وی محتشما، بر من درویش نگر

خود می دانم لایق درگاه نی ام

بر من منگر، بر کرم خویش نگر

 

این رباعی در دیوان بابا افضل کاشانی به اینگونه آمده است 

 

 

نیما در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲:

درود و رحمت بر تربت پاک حضرت سعدی

محمود صبورنیا در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۸ - گفتار در معنی فنای موجودات در معرض وجود باری:

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی 

ره عقل جز پیچ در پیچ نیست
بر عارفان جز خدا هیچ نیست

 سعدی اینجا از واژه عقل استفاده کرده و اتفاقا" زیرکی به خرج داده واژه عقل عربی است و در فارسی باید اندیشه و خرد را می آورد ولی عقل از عقال گرفته شده یعنی بستن زانوی شتر، در عقل بستن و گره هست، این را چند جور می شود معنی کرد، عقل هم گره است و هم گره گشا، گره عقل را چه کسی باز می کند؟حالا عارف کیست؟عارف کسی است که از این پیچ وخم عبور کرده وبه نور محض،رسیده به نور محض یعنی نور احدیت و واحدیت حق تبارک وتعالی الله نور و السماوات،یعنی رسیده به جایی که دیگر با چشم خودش با اندیشه خودش نگاه نمی کند و از منظر الهی مینگرد

صدرالمتالهین ملا صدرا می‌فرماید اگر ما از منظر خدا ببینیم همه چیز را می بینیم اگر نه از منظر غیر خدا چیزها را ببینیم نه خدا را می بینی نه چیزها را...

۱
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
۵۴۵۹