رضا از کرمان در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۸ در پاسخ به شَـــهــباز دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
درود بر شما
عزیزم ایشان نگفتند که ایمه خلاف دستورات قرآن عمل کرده ا ند که چنین جبهه گرفتید این دو مقوله جداست ، پس مغلطه نفرمایید منظور ایشان این است که هیچ آیه از قرآن مستقیما به ایمه مسلمین شیعه اشاره نکرده که دوستان آن را بی ادله محکم به ایشان ارتباط میدن واگر خلاف این است لطفا با ذکر آدرس راهنمایی بفرمایید .
شاد باشید
محمد کیال در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۵:
عرض ادب
به صفحهی غزل 1665 کلیات شمس استاد فروزانفر که سایت وزین گنجور در زیر غزل قرار داده است مراجعه کردم، در مصرع چون شهت لاحول شیطانت کنم درست نیست، در صفحهی چاپی کلیات نوشته شده چون شُهُب لاحول شیطانت کنم، در صورت امکان تصحیح بفرمایید
سیدمحمد جهانشاهی در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴
چو قفلِ لعل ، بر دُرجِ گهر زد
جهانی خلق را ، بر یکدگر زدلبِ لعلش ، جهان را برهم انداخت
خطِ سبزش ، قضا را بر قدَر زدنباتِ خطِّ او ، چون از شکَر رست
ز خجلت ، چون عسل حل شد طبرزدبه رخشِ حسن ، چون بر عاشقان تاخت
نیندیشید و لافِ لاتذر زدرخِ او ، تاب در خورشید و مه داد
لبِ او ، بانگ بر تُنگِ شکَر زدچو نقّاشِ ازل ، از بهرِ خطَّش
به سیمین لوحِ او ، بیرنگ بر زدچو خط بنوشت ، گویی نقطهٔ لعل
درونَش ، سی ستاره بر قمر زدبسی میزد به مژگان ، بر دلم تیر
بدو گفتم که کم زن ، بیشتر زددلم از طرّه ، چون زیر و زبر کرد
گرِه ، بر طرّهٔ زیر و زبر زددلم خون کرد ، تا از پاش بفکند
عقیقی گشت ، آنگه بر کمر زددلم با او ، چو دستی در کمر کرد
کمربندِ فلک را ، دست در زدفرید او را گزید ، از هر دو عالم
به یکدم ، آتشی در خشک و تر زد
رضا از کرمان در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۰۵ در پاسخ به داود پورسلطان دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:
درود بر شما
دقیقا باید با گویش زمان شاعر باید خوانده بشه در زمان ایشان گویش تهرانی نبوده صورت دوم که نوشتید درسته
ضمن اینکه با نظر اقا پوریا در حاشیه های فوقانی مخالفم
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۹ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۳ - حکایت آن پادشاه و وصیت کردن او سه پسر خویش را کی درین سفر در ممالک من فلان جا چنین ترتیب نهید و فلان جا چنین نواب نصب کنید اما الله الله به فلان قلعه مروید و گرد آن مگردید:
درود بر شما
با استناد به آیه 72 سوره ص که در آن آمده :
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ
پس زمانی که اندامش را درست و نیکو نمودم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده کنید.
نفخت یعنی دمیدن روح خدایی در کالبد آدمی است از سوی خداوند وهاب وهاب یعنی بخشنده در این بیت مولانا اصل وجودی ما را را همان روح خدایی دانسته ومابقی را بیهوده میداند .
بقول عطار
آفتاب روح را تابان کند
در گل آدم چنین پنهان کند
مهدی شادکام در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » در دستگاه ماهور:
این تصنیف با صدای بانو مهدیه محمد خانی چقدر زیبا اجرا شده
رضا از کرمان در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۱ در پاسخ به علی میراحمدی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۹:
درود بر شما
جناب میر احمدی عزیز یعنی جنابعالی فرقی بین ملیت ودین وایین قایل نیستی که میفرمایید ایرانیان با یهودیان دوستی تاریخی ندارند در هر ملیت وکشوری مردمان میتوانند به ادیان مختلف زندگی کنند وخاص کشور ایران هم نیست ودر سراسر ممالک دنیا این اتفاق می افتد اینکه عده ای که پیرو یک دین خاص هستند خود را مالک آن مملکت بدانند چیزی جز خود خواهی وافراطی گری نیست البته ناگفته نماند که از فحوای کلام سعدی در جای جای آثارش مشخص است که ایشان از متعصبان وخشک مذهبان بوده اند که قطعا خود را برتر از بقیه میدانسته که در جاهای دیگر هم بنده به این مطلب اشاره کرده ام واین مشکل سعدی نبوده وعیب را در خود بزرگ بینی مسلمین باید جستجو کردو تابعی از احوالات زمامداران هردوره که این موضوع در جامعه شدت وضعف پیدا میکرده مثلا وقتی یک مسلمان بخود اجازه میدهد که انسانی دیگر را بدلیل پرستش خداوند به آیینی دیگر نجس بداند به او حق عبور از معابر در روزهای بارانی را ندهد شما نام اینکار را چه میگذارید در گذشته پیروان ادیان دیگر که در جوامع مسلمین زندگی میکردند به نوعی نشانه گذاری میشدند ودر حق ایشان به شدت تبعیض قایل میشد که هنوز هم این روال وجود دارد حتی در زمان حیات خود رسول اکرم ص وپیدایش اسلام نیز روال همینگونه بوده ویهودیان ،بت پرستان و مسلمین در کنار هم میزیستند وتنها مسلمین دست به قتل عام دیگران میزدند در ثانی هیچوقت از یک بیت یک شاعر نمیتوان به قطعیت تاریخ سازی کرد وادعایی تاریخی برای آن قایل بود این نظر شخصی شاعره وهیچ سندیتی هم نداره پس یکی میتونه ایرانی باشه ولی دینش مسلمان ،یهودی ، بهایی ، کلیمی ، آشوری ، زردشتی یا هر دین دیگری باشه و هیچ مشکلی هم نیست .
شاد باشی عزیز
شَـــهــباز در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۹ در پاسخ به داود شبان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
عجیب است! کاش بفرمایید کدام آیه را مغایر با زندگی کدام امام دیدهاید یا فراتر؛ آیا آیهای یافتهاید که اهل بیت (علیهم السلام) در عمل به آن، پیشتازترین نبوده باشند؟!
شَـــهــباز در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۵۷ در پاسخ به نیکومنش دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
سلام و درود
آیه شریفه البته بدین شکل است: «نون و القلم و ما یسطرون»
دکتر صحافیان در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:
چه حال خوشی دارد شیراز و کیفیت بینظیرش خدایا آن را برایمان نگه دار(ایهام: آرزوی باقی ماندن حال خوش)
۲- آب رکن آباد، که زلالی آن عمر خضر میدهد، پیوسته آباد باد و چشم بد از آن دور.
۳-نسیمی که میان جعفرآباد و مصلی به جان آدمی میوزد بوی عبیر میدهد.
۴- آری به شیراز بیا و از مردم صاحب کمال آن دریافتهای قدسی جویا شو!(خانلری: بجوی)
۵- هر که در شیراز نام قند مصری ببرد، زیبارویان شیرینکار او را سرافکنده کنند(خانلری: اینجا)
۶- راستی باد صبا! از آن زیباروی آوازهخان چه خبر داری، احوالش چطور است؟!
۷-آن پسر زیبای شیرین اگر خونم را هم بریزد چون شیر مادر حلالش باد!
۸- خدایا از این خواب شیرین بیدارم نکن! که با خیال او خلوتی دلچسب دارم.
۹- ای حافظ! آنگاه که از دوری چنین شیرینی میترسیدی چرا شکر ایام وصال را بجا نیاوردی؟!
آرامش و پرواز روح
امیرحسین صدری در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۰۹ در پاسخ به فرزانه دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام:
یعنی وقتی خداوند بزرگ تو رو در قرآن به واسطه سوره یس و سوره طه ستایش کرده ، دیگه ستایش من به چه درد میخوره ؟
همین که خداوند تو رو ستایش کرده ، یعنی بارت رو بستی و به بالاترین درجه رسیدی.
و اینکه ستایش من در برابر ستایش خداوند خیلی ناچیزه و عملاً کار بیهوده محسوب میشه
کوروش در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۳ - حکایت آن پادشاه و وصیت کردن او سه پسر خویش را کی درین سفر در ممالک من فلان جا چنین ترتیب نهید و فلان جا چنین نواب نصب کنید اما الله الله به فلان قلعه مروید و گرد آن مگردید:
جز نفخت کان ز وهاب آمدست
روح را باش آن دگرها بیهدست
نفخت چیست ؟
کوروش در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۲ - گفتن خواجه در خواب به آن پایمرد وجوه وام آن دوست را کی آمده بود و نشان دادن جای دفن آن سیم و پیغام کردن به وارثان کی البته آن را بسیار نبینند وهیچ باز نگیرند و اگر چه او هیچ از آن قبول نکند یا بعضی را قبول نکند هم آنجا بگذارند تا هر آنک خواهد برگیرد کی من با خدا نذرها کردم کی از آن سیم به من و به متعلقان من حبهای باز نگردد الی آخره:
آهن و سنگ از برونش مظلمی
اندرون نوری و شمع عالمی
یعنی چه ؟
کوروش در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۲ - گفتن خواجه در خواب به آن پایمرد وجوه وام آن دوست را کی آمده بود و نشان دادن جای دفن آن سیم و پیغام کردن به وارثان کی البته آن را بسیار نبینند وهیچ باز نگیرند و اگر چه او هیچ از آن قبول نکند یا بعضی را قبول نکند هم آنجا بگذارند تا هر آنک خواهد برگیرد کی من با خدا نذرها کردم کی از آن سیم به من و به متعلقان من حبهای باز نگردد الی آخره:
ضد اندر ضد پنهان مندرج
آتش اندر آب سوزان مندرج
یعنی چه ؟
کوروش در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۲ - گفتن خواجه در خواب به آن پایمرد وجوه وام آن دوست را کی آمده بود و نشان دادن جای دفن آن سیم و پیغام کردن به وارثان کی البته آن را بسیار نبینند وهیچ باز نگیرند و اگر چه او هیچ از آن قبول نکند یا بعضی را قبول نکند هم آنجا بگذارند تا هر آنک خواهد برگیرد کی من با خدا نذرها کردم کی از آن سیم به من و به متعلقان من حبهای باز نگردد الی آخره:
خواب دیدم خواجهٔ معطی المنی
واحد کالالف ان امر عنی
یعنی چه ؟
کوروش در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۲ - گفتن خواجه در خواب به آن پایمرد وجوه وام آن دوست را کی آمده بود و نشان دادن جای دفن آن سیم و پیغام کردن به وارثان کی البته آن را بسیار نبینند وهیچ باز نگیرند و اگر چه او هیچ از آن قبول نکند یا بعضی را قبول نکند هم آنجا بگذارند تا هر آنک خواهد برگیرد کی من با خدا نذرها کردم کی از آن سیم به من و به متعلقان من حبهای باز نگردد الی آخره:
ور روا دارند چیزی زان ست
بیست چندان خو زیانشان اوفتد
منظور از خو چیست ؟
کوروش در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۲ - گفتن خواجه در خواب به آن پایمرد وجوه وام آن دوست را کی آمده بود و نشان دادن جای دفن آن سیم و پیغام کردن به وارثان کی البته آن را بسیار نبینند وهیچ باز نگیرند و اگر چه او هیچ از آن قبول نکند یا بعضی را قبول نکند هم آنجا بگذارند تا هر آنک خواهد برگیرد کی من با خدا نذرها کردم کی از آن سیم به من و به متعلقان من حبهای باز نگردد الی آخره:
گشته باشد همچو سگ قی را اکول
مسترد نحله بر قول رسول
یعنی چه ؟
احمد خرمآبادیزاد در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:
به استناد لغتنامه دهخدا، واژه «ماندن» بیش از 20 معنی متفاوت دارد. بنابراین «درآمدن» که با افزودن پیشوند «در» به دست میآید، میتواند معنیهای متفاوتی داشه باشد (افزون بر معنی شناخته شده). چنین کاری تنها و تنها از کسی چون خاقانی برمیآید و بس.
با این حساب، معنی بیت شماره 7 خواهد بود: اگر بیشۀ روزگار آتش بگیرد، مرغی چون من بی بهره از سیخ [کباب] نخواهد ماند.
سیدمحمد جهانشاهی در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:
ز خجلت ، چون عسل حل شد طبرزد
علی احمدی در ۲۵ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴: