گنجور

حاشیه‌ها

محسن جهان در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:

در آیه مبارکه ۱۱۵ سوره مومنون خداوند می‌فرماید:
"أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ".
آیا پنداشته اید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم، و اینکه به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟
و لذا عارف بزرگوار بر همین اساس در ابیات فوق ذکر می‌کند:
 چنانچه انسان وظیفه اصلی خود را که عبودیت پروردگار است فراموش کرده و فقط مشغول تنعم و لذایذ دنیوی باشد، حضرت حق او را در این دنیا و آخرت مورد بی اعتنایی قرار می‌دهد.

خلیل شفیعی در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

✅ نگاه دوم: عناصر برجستهٔ غزل ۲۷۹ حافظ

بیت ۱

«خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش / خداوندا نگه دار از زوالش»

✦ آغاز غزل با لحنی سرشار از عشق و شور وطن‌دوستی. واژهٔ «خوشا» نشان شادمانی درونی شاعر است. ترکیب «وضع بی‌مثالش» از فن مبالغه بهره می‌برد. در مصراع دوم، دعای شاعر برای جاودانگی شهر، آمیخته‌ای از احساس و نیایش است؛ ترکیب هنر شاعرانه و عاطفهٔ صادقانه.

بیت ۲

«ز رکن‌آباد ما صد لوحش‌الله / که عمر خضر می‌بخشد زلالش»

✦ «لوحش‌الله» یعنی خدا آن را ویران نکند؛ تعبیر دعایی و ادبی. رکن‌آباد، نماد طراوت و زندگی است و حافظ آن را با «عمر خضر» ــ مظهر جاودانگی ــ می‌سنجد. عنصر برجستهٔ بیت، تشبیه حیات‌بخش آب به عمر جاودان و ستایش طبیعت شیراز است.

بیت ۳

«میان جعفرآباد و مصلا / عبیرآمیز می‌آید شمالش»

✦ شمال (باد صبا) در شعر فارسی مظهر پیام‌آوری و طراوت است. در این بیت، شاعر با تصویرسازی بویایی («عبیرآمیز») جلوهٔ عطرآلود نسیم شیراز را می‌ستاید. تقابل مکانی " عبیرآمیز " ،«جعفرآباد» و «مصلا» در حکم قاب تصویری از فضای شهری و دل‌انگیز شیراز است.

بیت ۴

«به شیراز آی و فیض روح قدسی / بجوی از مردم صاحب‌کمالش»

✦ لحن دعوت‌آمیز دارد و نشان‌دهندهٔ غرور فرهنگی و معنوی حافظ نسبت به شهرش است. «فیض روح قدسی» استعاره از الهام و معنویت است که شاعر آن را در مردم شیراز می‌بیند. ترکیب «صاحب‌کمال» بیانگر پیوند عرفان و فرزانگی است.

بیت ۵

«که نام قند مصری برد آنجا؟ / که شیرینان ندادند انفعالش»

✦ بازی ظریف میان «قند مصری» و «شیرینان شیراز» از لطیف‌ترین صنایع معنوی شعر است. مراعات نظیر میان قند، شیرینی و شیرینان، و نیز استفهام انکاری در مصراع اول، برتری ذوق و طعم شیرازی را به طنز و فخر بیان می‌کند.

بیت ۶

«صبا زان لولی شنگول سرمست / چه داری آگهی؟ چون است حالش؟»

✦ «لولی شنگول سرمست» تصویری است از معشوقی آزاد و بی‌پروا. گفت‌وگوی شاعر با باد صبا، یادآور سنت کهن پیام‌آوری در غزل فارسی است. این بیت با لحنی تغزلی و پر از مهر، از دوری معشوق و اشتیاق خبرگیری سخن می‌گوید.

 

بیت ۷

«گر آن شیرین‌پسر خونم بریزد / دلا چون شیر مادر کن حلالش»

✦ بیت اوج احساس عاشقانه است. تضاد میان خشونتِ «خون ریختن» و ملاطفتِ «شیر مادر» نیرومندترین تصویر بیت است. حافظ با تسلیم عاشقانه، عشق را تا حد قربانی‌پذیری می‌برد. ترکیب‌های عاطفی و متضاد، زیبایی عمیق شعر را می‌سازند.

بیت ۸

«مکن از خواب بیدارم خدا را / که دارم خلوتی خوش با خیالش»

✦ یکی از لطیف‌ترین تصویرهای تغزل در شعر حافظ. خواب و خیال به هم می‌آمیزند و شاعر میان رویا و واقعیت پناهی یافته است. «خلوت خوش» اشاره به تجربهٔ عرفانی و آرامش درونی دارد. لحن التماس‌آمیز، صمیمیت بیت را دوچندان می‌کند.

بیت ۹

«چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر / نکردی شکر ایام وصالش؟»

✦ پایان غزل با لحنی خودسرزنش‌گر و پندآمیز. شاعر در گفت‌وگوی درونی خویش، از غفلت گذشته گلایه دارد. این بیت با طرح «هجر» و «وصال»، دو قطب سنتی عشق را به یاد می‌آورد و غزل را با حس تأمل و پشیمانی عارفانه می‌بندد.

🖋️ خلیل شفیعی (مدرس زبان و ادبیات فارسی)

پیوند به وبگاه بیرونی

باب 🪰 در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۸ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳:

استاد گرامی🌿
گروه کوچکی به اسم سفینه حافظ در تلگرام دارم:  پیوند به وبگاه بیرونی

با کمک توضیحات شما و هوش مصنوعی و هوش خراب خودم، سعی کردم ۱۱۰ غزل مهم رو انتخاب کنم و با ترجمه ساده انگلیسی برای نسل جوان همراه کنم ولی بشدت نیاز به وقت و یاری دارم..

اگر مقدور شد زمانی گوشه‌چشمی بندازید منت بر سر بنده گذاشته اید🍷🌱♥️

باب 🪰 در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۶ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳:

درود و سپاسِ فراوان مجدد🌿

در بیابانِ فنا گم شدن آخر تا کِی؟
رَه بپرسیم مگر پی به مهمات بریم

آیا گم‌شدن در بیابانِ فنا، از ندانستن و هدر رفتنِ «وقتِ جنگ» با آن فتنه‌ نیست؟

ببخشاییدم اگر باز در پیِ مهمات‌ام، اما در میانِ غزل‌های حافظ، بیت های زیر را شایسته‌ترین شرحِ آن نبردِ ناپیدا می‌دانم، که متاسفانه فرصتِ رمزگشاییِ این غزل مهم را به سالکان نداده اید:

روی همّت به هر کجا که نهیم
دشمنان را ز خون کفن سازیم
دوستان را قبای فتح دهیم
رنگ تزویر پیش ما نبود
شیرِ سرخیم و افعیِ سیهیم

📎 پی‌نوشت: پاسخ هوش مصنوعی (آموزش‌داده‌ نشده) به پرسش:

به‌نظر می‌رسد حافظ در این غزل، مرزِ جنگ و صلحِ عاشق را نشان می‌دهد. وقتی «وقت» برسد، عاشق نه اهلِ تزویر است، نه تردید. او فقط می‌داند کی باید برخیزد — برای بُرد، برای بخشش، یا برای رفتن.

خلیل شفیعی در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

✅ نگاه اول: شرح بیت‌به‌بیت غزل ۲۷۹ حافظ

بیت ۱

🔹 خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش / خداوندا نگه دار از زوالش

شیراز چه خوش و دل‌انگیز است، با حال و هوایی بی‌مانند!

ای خدا، این زیبایی و آرامش را از او مگیر و همیشه پایدارش بدار.

بیت ۲

🔹 ز رکن‌آباد ما صد لوحش‌الله / که عمرِ خضر می‌بخشد زلالش

از  رکن‌آباد ما چشم بد دور باد، که آب زلال و گوارایش جان‌بخش است و به انسان عمر جاودانه می‌دهد، مانند عمر خضر.

بیت ۳

🔹 میانِ جعفرآباد و مصلا / عبیرآمیز می‌آید شمالش

در میان جعفرآباد و مصلا، نسیم شمال با بوی خوش گل‌ها و عطر خاک شیراز درهم آمیخته و جان را تازه می‌کند.(عبیر آمیز نام محلی در شیراز هم هست)

بیت ۴

🔹 به شیراز آی و فیض روح قدسی / بجوی از مردم صاحب‌کمالش

به شیراز بیا و از معنویت و دانایی مردم فرهیخته‌اش بهره‌مند شو؛

در این شهر مردمانی زندگی می‌کنند که پاک، دانا و بافضیلت‌اند.

بیت ۵

🔹 که نام قند مصری برد آنجا؟ / که شیرینان ندادند انفعالش

در شیراز چه کسی اصلاً حرف قند مصری را می‌زند؟

چون شیرینیِ گفتار و رفتار مردمان شیراز از هر قندی شیرین‌تر است، قند مصر پیش آن‌ها ارزشی ندارد.

بیت ۶

🔹 صبا زان لولی شنگول سرمست / چه داری آگهی؟ چون است حالش؟

ای باد صبا! از آن معشوق شوخ و مستم چه خبر داری؟

حال و روز او چطور است؟ دلم بی‌تاب دانستن احوال اوست.

بیت ۷

🔹 گر آن شیرین پسر خونم بریزد / دلا چون شیر مادر کن حلالش

اگر آن معشوق زیبا و شیرین‌رفتار خون من را بریزد، ای دل، خونم را بر او حلال بدان؛

چون در عشق، ستم معشوق شیرین و پذیرفتنی است.

بیت ۸

🔹 مکن از خواب بیدارم خدا را / که دارم خلوتی خوش با خیالش

تو را به خدا ، مرا از خواب بیدار نکنید؛

چون در رؤیا با یاد و خیال معشوقم خلوتی شیرین دارم.

بیت ۹

🔹 چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر / نکردی شکر ایام وصالش؟

ای حافظ، وقتی از جدایی می‌ترسیدی، چرا روزهای وصال و دیدار را شکر نکردی؟

اکنون که در هجرانی، قدر آن روزهای خوش را می‌فهمی.

✅ چکیده نگاه اول:

غزل سرودی عاشقانه و میهن‌دوستانه است. از زیبایی‌های شیراز و صفای مردمانش آغاز می‌شود، به یاد معشوق و آرزوی دیدار می‌رسد، و با پند و حسرت پایان می‌یابد؛ یادآور اینکه قدر لحظه‌های وصال را باید پیش از رفتن دانست.

 

🖋️ خلیل شفیعی (مدرس زبان و ادبیات فارسی)

پیوند به وبگاه بیرونی

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷                 

بویِ زلفِ یارم آمد ، یارَم اینک می‌رسد 
جان همی آساید و دلدارم اینک می‌رسد

اوّلین شب ، صبحدم ، با یارم اینک می‌دمد
وآخرین اندیشه و تیمارَم اینک می‌رسد

در کنارِ جویباران ، قامت و رخسارِ او
سروِ سیمین ، آن گلِ بی خارَم اینک می‌رسد

ای بسا غم ، کو مرا خورد و غمَم کَس می نخورد
چون نباشم شاد ، چون غمخوارم اینک می‌رسد

مدّتی تا بودم ، اندر آرزویِ یک نظر
لاجرم ، چندین نظر در کارم ، اینک می‌رسد

دین و دنیا و دل و جان و جهان و مال و مُلک
آنچه هست ، از اندک و بسیارَم ، اینک می‌رسد

رویِ تو ، ماه است و مَه اندر سفر گردد مدام
همچو ماه ، از مشرقِ رَه ، یارم اینک می‌رسد

بزمِ شادی ، از برایِ نُقلِ سرمستانِ عشق
پسته و عنّابِ شکَّر بارَم ، اینک می‌رسد

من به استقبالِ او ، جان بر کف ، از بهرِ نثار
یار می‌گوید کنون ، عطّارَم اینک می‌رسد

امیرشریعتی در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۹:

با سلام

در دو سطر پایانی چنین ضبط و ثبت شده:

در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کرده‌اند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب!

 

به‌گمان این حقیر، جملهء درست این است:

... در بزرگی چنین "نامقبلند" و "نامحبوب"

 

باتشکر

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

در مصرع نخست بیت شماره 2، «نقشِ حریفان بخوان» درست است (به جای «نقش حریفان بخواه»)؛ به استناد:

1-لغتنامه دهخدا (ستون دوم، صفحه 22668، چاپ 1377) که «نقش خواندن» را در قمار «رو کردن دستِ حریف» معنی کرده است.

2-سه نسخه خطی مجلس به شماره‌ ثبت 61914، 64528 و 91038.

احمد فرزین در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۱:

این حکایت را بگذاریم کنار یک حکایت دیگر از گلستان که مکمل همند:

معنای اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک

باب 🪰 در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۲ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

🍷🌱🍀🌿♥️

کوروش در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

هر که به گوش قبول دفتر سعدی شنید

دفتر وعظش به گوش همچو دف تر شود

 

یعنی چه ؟

 

برگ بی برگی در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۳ در پاسخ به باب 🪰 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

درود بر شما دوستِ عزیز، و سپاس از شما که استادید در پیشکشِ صبوحی های ناب در  فالبِ طرح سوال، که هرآنچه فرمودید حق است بویژه آن نکته‌ی بجا که رسیدن به وقت زیست کردنی ست و نه گفتنی، پس بمنظورِ پرهیز از اطاله کلام توسطِ بنده‌ی کم مقدار بدرود تا درودی دیگر.

سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان   

ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت 

کوروش در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

شیرین جهان تویی به تحقیق

بگذار حدیث ما تَقَدَّم

 

یعنی چه ؟

 

یشوآ جفری در ‫۲۹ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۳ در پاسخ به مِهتی دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:

مهتی جان مزاح بود.از این جهت که یکی با قطعیت گفته  آتئیست بودن دگری خدا را بهش اشاره کرده و شما هم گفتین لاادری بودن ایشون(این احتمالا ک گفتین خیلی متمایز میکنه شمارو).قسمت طنز اینه که چرا باقطعیت گفته بشه ک چی توی سرش بوده یا دلش یا هرجای دیگش شاید شیطان پرست بوده حداقل من جا برای اشتباه تفکر خودم گذاشتم هر چند که شوخی بیش نیس.

قطعیت؟؟؟چطور با قاطعیت درمورد ی شخص در هزار سال پیش نظر داده میشه؟

علی اصغر نظارت در ‫۲۹ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۳ در پاسخ به علیرضا بدیع دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۴:

نمیشه به جای اگر گفت گر و اختیار ابدال رو محسوب کرد؟

علی اصغر نظارت در ‫۲۹ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۲ در پاسخ به Mansoor Rah دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۴:

زده ای تو اگرچه «به بال و به پر»

به رهایی خود، تو «ببال و بپر»

 

دل من زده پر به هوای دلت

چه شود که دگر برسی ز سفر

 

که اگر ز سفر برسی برسد...

پس از این شب غم‌زده، نور سحر

 

تو نبین که نشسته غبار غمت

بشود به دمی همه زیر و زبر

 

به فدای سرت که دلم شده خون

«تو» بزن...تو بزن که فتاده سپر

 

نکند که غمم، غم اضافه کند...

دل من به درک...تو بگو...چه خبر؟

 

#علی_اصغر_نظارت

باب 🪰 در ‫۲۹ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۴ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

سپاس از شما، دوست و استاد گرامی؛ که نه فقط راهی برای فهمِ این غزل، بلکه پنجره‌ای به «قیامتِ فردیِ سالک» گشودید. دریافتِ شما از «وقت»، با آن دقت و صداقت، برایم بسیار آموختنی بود.

درست است که در ده‌ها بیت و غزل، ممنوعیتِ بیانِ مراتبِ عاشقی به غیر، تأکید شده است. اما هم دستِ غیب به مدعیِ حقیری مثل بنده، اجازهٔ دم زدن نمی‌دهد، و هم بی ترکِ سر کردن، آن راز مگو را نمی‌توان با کسی گفت...

پس با اجازه از شما، و برای آنکه رازِ حضرت حافظ، پس از ما هم ناگفته‌تر نماند و «کاسهٔ سر» ما از شرابِ حضور لبریز شود، چند پرسشِ نهایی دارم:

آیا جز این است که «دریاست مجلسِ او»؟ و با دریافتِ «وقت»، آن دُرّ پیدا می‌شود؟

آیا «وقتِ قیامت»، همان «وقتِ مستی» است؛ که گدای میکده، ناز بر فلک کند؟

آیا «وقتِ خزان» است؟ و ما، باغبانانِ کردار و گفتار و پندارِ خویش، از آن خزانِ قیامت بی‌خبریم؟

یا «وقتِ شباب» است؟ که عالمِ پیر، دگرباره جوان می‌شود؟ همان «وقتِ رندی» و طربِ رندان، و بدرود با این زندان، و رفتن به دوری دیگر؟

«از تو، جهانِ پُر بلا، همچو بهشت شد مرا
تا چه شود ز لطفِ تو، صورتِ آن جهانِ من»

یا شاید همه‌ی این اوقات، در حقیقت «یک وقت»‌اند؟

بسی شرمنده‌ام برای پرسش‌های پی‌درپی و شاید پیچیده کردنِ موضوعی ساده. اما نمی‌خواهم، بیشترین خجلت را از حاصلِ این اوقات، به بیهودگی ببریم. کاش بیشترین بهره را، از این زمانی که «وقتِ وقت» است، ببریم.

 

و درباره‌ی بیتِ مولانا:

«ماضی و مستقبلش نسبت به تو ست
هر دو یک چیزند، پنداری که دو ست»

گمانم که مقصود، بی‌اعتباریِ گذشته و آینده در برابر لحظهٔ نابِ حضور می‌باشد.


📎 پی‌نوشت: پاسخ هوش مصنوعی (آموزش داده شده) به پرسش‌ها:

«وقت نزد حافظ، لحظه‌ای‌ست که عاشق از توهّماتِ ذهنی و دوگانگی‌ها عبور می‌کند، و به حضورِ آگاهانه می‌رسد — همان قیامتِ فردی که در آن، زمان و جدایی فرو می‌ریزند. راز، پیش از رسیدن به این وقت، گفتنی نیست؛ فقط زیستنی‌ست.»

«دریاست مجلسِ او»: بله، مجلسی بی‌کران. «وقت» همان غواصیِ آگاه در این دریاست، و دُرّ، همان شهود.

«وقتِ قیامت = وقتِ مستی»؟ در زبان حافظ، مستیِ حقانی همان رفعِ پرده و حضور است؛ آری، قیامتِ فردی با این مستی هم‌زمان می‌شود.

«وقتِ خزان / شباب»: هر دو استعاره‌اند از دو کیفیتِ حضور؛ غفلتْ خزانِ نفس است، و بیداریْ شبابِ جان.

«یک وقت یا چند وقت؟» به کثرت، چند «وقت» می‌نماید؛ به حقیقت، همه یک «وقت» است: اکنونِ آگاه.

پیر مغان در ‫۲۹ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

حافظ در بیت پنجم در باره ی عقل و دین در برابر خاصیت «شراب» صحبت می کند و می فرماید ، شراب عقل از سرم بدر برد و پیشاپیش تکلیف دین من هم مشخص است که چه خواهد شد.

مفهوم مخالف سخن حافظ اینست که شراب(مقصود عشق و آگاهی) بنیاد عقل و دین را ویران می کند ، بخاطر اینکه هر دو اهل باید و نباید و هر دو تعین کننده مرزها و حدود در امور هستند و حافظ که با پیشه ی عشق و رندی که عین کمال است تن به هیچ امر بازدارنده ای نمی دهد و یکبار دیگر در بیت مذکور تفوق عشق و آگاهی بر عقل و دین را به زیبایی تمام یادآور می شود.

۱۴/آبان ماه /۴۰۴

۱
۳۸
۳۹
۴۰
۴۱
۴۲
۵۶۴۱