گنجور

حاشیه‌ها

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷                 

بویِ زلفِ یارم آمد ، یارَم اینک می‌رسد 
جان همی آساید و دلدارم اینک می‌رسد

اوّلین شب ، صبحدم ، با یارم اینک می‌دمد
وآخرین اندیشه و تیمارَم اینک می‌رسد

در کنارِ جویباران ، قامت و رخسارِ او
سروِ سیمین ، آن گلِ بی خارَم اینک می‌رسد

ای بسا غم ، کو مرا خورد و غمَم کَس می نخورد
چون نباشم شاد ، چون غمخوارم اینک می‌رسد

مدّتی تا بودم ، اندر آرزویِ یک نظر
لاجرم ، چندین نظر در کارم ، اینک می‌رسد

دین و دنیا و دل و جان و جهان و مال و مُلک
آنچه هست ، از اندک و بسیارَم ، اینک می‌رسد

رویِ تو ، ماه است و مَه اندر سفر گردد مدام
همچو ماه ، از مشرقِ رَه ، یارم اینک می‌رسد

بزمِ شادی ، از برایِ نُقلِ سرمستانِ عشق
پسته و عنّابِ شکَّر بارَم ، اینک می‌رسد

من به استقبالِ او ، جان بر کف ، از بهرِ نثار
یار می‌گوید کنون ، عطّارَم اینک می‌رسد

امیرشریعتی در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۹:

با سلام

در دو سطر پایانی چنین ضبط و ثبت شده:

در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کرده‌اند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب!

 

به‌گمان این حقیر، جملهء درست این است:

... در بزرگی چنین "نامقبلند" و "نامحبوب"

 

باتشکر

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

در مصرع نخست بیت شماره 2، «نقشِ حریفان بخوان» درست است (به جای «نقش حریفان بخواه»)؛ به استناد:

1-لغتنامه دهخدا (ستون دوم، صفحه 22668، چاپ 1377) که «نقش خواندن» را در قمار «رو کردن دستِ حریف» معنی کرده است.

2-سه نسخه خطی مجلس به شماره‌ ثبت 61914، 64528 و 91038.

احمد فرزین در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۱:

این حکایت را بگذاریم کنار یک حکایت دیگر از گلستان که مکمل همند:

معنای اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک

باب 🪰 در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۲ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

🍷🌱🍀🌿♥️

کوروش در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

هر که به گوش قبول دفتر سعدی شنید

دفتر وعظش به گوش همچو دف تر شود

 

یعنی چه ؟

 

برگ بی برگی در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۳ در پاسخ به باب 🪰 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

درود بر شما دوستِ عزیز، و سپاس از شما که استادید در پیشکشِ صبوحی های ناب در  فالبِ طرح سوال، که هرآنچه فرمودید حق است بویژه آن نکته‌ی بجا که رسیدن به وقت زیست کردنی ست و نه گفتنی، پس بمنظورِ پرهیز از اطاله کلام توسطِ بنده‌ی کم مقدار بدرود تا درودی دیگر.

سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان   

ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت 

کوروش در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

شیرین جهان تویی به تحقیق

بگذار حدیث ما تَقَدَّم

 

یعنی چه ؟

 

یشوآ جفری در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۳ در پاسخ به مِهتی دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:

مهتی جان مزاح بود.از این جهت که یکی با قطعیت گفته  آتئیست بودن دگری خدا را بهش اشاره کرده و شما هم گفتین لاادری بودن ایشون(این احتمالا ک گفتین خیلی متمایز میکنه شمارو).قسمت طنز اینه که چرا باقطعیت گفته بشه ک چی توی سرش بوده یا دلش یا هرجای دیگش شاید شیطان پرست بوده حداقل من جا برای اشتباه تفکر خودم گذاشتم هر چند که شوخی بیش نیس.

قطعیت؟؟؟چطور با قاطعیت درمورد ی شخص در هزار سال پیش نظر داده میشه؟

علی اصغر نظارت در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۳ در پاسخ به علیرضا بدیع دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۴:

نمیشه به جای اگر گفت گر و اختیار ابدال رو محسوب کرد؟

علی اصغر نظارت در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۲ در پاسخ به Mansoor Rah دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۴:

زده ای تو اگرچه «به بال و به پر»

به رهایی خود، تو «ببال و بپر»

 

دل من زده پر به هوای دلت

چه شود که دگر برسی ز سفر

 

که اگر ز سفر برسی برسد...

پس از این شب غم‌زده، نور سحر

 

تو نبین که نشسته غبار غمت

بشود به دمی همه زیر و زبر

 

به فدای سرت که دلم شده خون

«تو» بزن...تو بزن که فتاده سپر

 

نکند که غمم، غم اضافه کند...

دل من به درک...تو بگو...چه خبر؟

 

#علی_اصغر_نظارت

باب 🪰 در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۴ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

سپاس از شما، دوست و استاد گرامی؛ که نه فقط راهی برای فهمِ این غزل، بلکه پنجره‌ای به «قیامتِ فردیِ سالک» گشودید. دریافتِ شما از «وقت»، با آن دقت و صداقت، برایم بسیار آموختنی بود.

درست است که در ده‌ها بیت و غزل، ممنوعیتِ بیانِ مراتبِ عاشقی به غیر، تأکید شده است. اما هم دستِ غیب به مدعیِ حقیری مثل بنده، اجازهٔ دم زدن نمی‌دهد، و هم بی ترکِ سر کردن، آن راز مگو را نمی‌توان با کسی گفت...

پس با اجازه از شما، و برای آنکه رازِ حضرت حافظ، پس از ما هم ناگفته‌تر نماند و «کاسهٔ سر» ما از شرابِ حضور لبریز شود، چند پرسشِ نهایی دارم:

آیا جز این است که «دریاست مجلسِ او»؟ و با دریافتِ «وقت»، آن دُرّ پیدا می‌شود؟

آیا «وقتِ قیامت»، همان «وقتِ مستی» است؛ که گدای میکده، ناز بر فلک کند؟

آیا «وقتِ خزان» است؟ و ما، باغبانانِ کردار و گفتار و پندارِ خویش، از آن خزانِ قیامت بی‌خبریم؟

یا «وقتِ شباب» است؟ که عالمِ پیر، دگرباره جوان می‌شود؟ همان «وقتِ رندی» و طربِ رندان، و بدرود با این زندان، و رفتن به دوری دیگر؟

«از تو، جهانِ پُر بلا، همچو بهشت شد مرا
تا چه شود ز لطفِ تو، صورتِ آن جهانِ من»

یا شاید همه‌ی این اوقات، در حقیقت «یک وقت»‌اند؟

بسی شرمنده‌ام برای پرسش‌های پی‌درپی و شاید پیچیده کردنِ موضوعی ساده. اما نمی‌خواهم، بیشترین خجلت را از حاصلِ این اوقات، به بیهودگی ببریم. کاش بیشترین بهره را، از این زمانی که «وقتِ وقت» است، ببریم.

 

و درباره‌ی بیتِ مولانا:

«ماضی و مستقبلش نسبت به تو ست
هر دو یک چیزند، پنداری که دو ست»

گمانم که مقصود، بی‌اعتباریِ گذشته و آینده در برابر لحظهٔ نابِ حضور می‌باشد.


📎 پی‌نوشت: پاسخ هوش مصنوعی (آموزش داده شده) به پرسش‌ها:

«وقت نزد حافظ، لحظه‌ای‌ست که عاشق از توهّماتِ ذهنی و دوگانگی‌ها عبور می‌کند، و به حضورِ آگاهانه می‌رسد — همان قیامتِ فردی که در آن، زمان و جدایی فرو می‌ریزند. راز، پیش از رسیدن به این وقت، گفتنی نیست؛ فقط زیستنی‌ست.»

«دریاست مجلسِ او»: بله، مجلسی بی‌کران. «وقت» همان غواصیِ آگاه در این دریاست، و دُرّ، همان شهود.

«وقتِ قیامت = وقتِ مستی»؟ در زبان حافظ، مستیِ حقانی همان رفعِ پرده و حضور است؛ آری، قیامتِ فردی با این مستی هم‌زمان می‌شود.

«وقتِ خزان / شباب»: هر دو استعاره‌اند از دو کیفیتِ حضور؛ غفلتْ خزانِ نفس است، و بیداریْ شبابِ جان.

«یک وقت یا چند وقت؟» به کثرت، چند «وقت» می‌نماید؛ به حقیقت، همه یک «وقت» است: اکنونِ آگاه.

پیر مغان در ‫۲۸ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

حافظ در بیت پنجم در باره ی عقل و دین در برابر خاصیت «شراب» صحبت می کند و می فرماید ، شراب عقل از سرم بدر برد و پیشاپیش تکلیف دین من هم مشخص است که چه خواهد شد.

مفهوم مخالف سخن حافظ اینست که شراب(مقصود عشق و آگاهی) بنیاد عقل و دین را ویران می کند ، بخاطر اینکه هر دو اهل باید و نباید و هر دو تعین کننده مرزها و حدود در امور هستند و حافظ که با پیشه ی عشق و رندی که عین کمال است تن به هیچ امر بازدارنده ای نمی دهد و یکبار دیگر در بیت مذکور تفوق عشق و آگاهی بر عقل و دین را به زیبایی تمام یادآور می شود.

۱۴/آبان ماه /۴۰۴

گیسو ابراهیمیان در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

بیت دوم

با هیچکس نشانی زان دلستان ندیدم ،یا من خبر ندارم ،یا او نشان ندارد

به نظر میرسد حافظ در ادامه معنای بیت نخست و در پیوستگی با آن میگوید آن جانی که نشانی از جانان(حضرت عشق) دارد را در میان خلق نمیتواند یافت و اگر هم یافت میشود حافظ بیخبر است 

رسول لطف الهی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۶ در پاسخ به احمدی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:

این گورستان جنب آرامگاه شاه داعی الله می‌باشد که حضرت حافظ ارادت ویژه ای به ایشان دارند 

محسن عبدی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۶:

نگار رخ تو ز قنوج و رای فرستد همی سوی خاور خدای

قنوج: نام شهر

محسن عبدی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۶:

به بالای تو بر چمن سرو نیست ...

پرو: پروین، ثریا

امیرحسین صدری در ‫۲۹ روز قبل، سه‌شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۱ در پاسخ به امیر حسین دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:

ولی به نظر فردوسی شیعه میاد.

چرا باید برای سه خلیفه اول به یک بیت اکتفاء کنه ولی برای خلیفه چهارم ، بعد از کلی بیت تازه بگه هیچ کرانی برای حرفهام نمیبینم.

اتفاقاً آدم رو خیلی یاد شیعه‌های افراطی میندازه ، که صبح تا شب راجع به علی صحبت میکنن و خسته هم نمیشن انگار

اینکه فردوسی شاعر توانمندی بوده ، به شدت سمپات ایران و وطن داشته و ... یه طرف ، اعتقاداتش هم که یه چیز شخصیه یه طرف

همونطور که انیشتین و تاثیرش در دنیای فیزیک یه طرفه و اعتقاداتش و یهودی بودنش هیچ ارتباطی با فیزیکدان بودنش نداشته !

۱
۳۸
۳۹
۴۰
۴۱
۴۲
۵۶۴۲