از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید
آب از عقیق ریزد دُرّ از عدن برآید
از شوق صبح تیغش مانند موج شبنم
گلهای زخم دل را آب از دهن برآید
از روی داغ حسرت گر پنبه باز گیرم
با صد زبانه چون شمع از پیرهن برآید
بیند ز بار خجلت چون تیشه سرنگونی
بر بیستونِ دردم گر کوهکن برآید
وصفِ بهارِ حسنش گر در چمن بگویم
چون بلبل از گلستان، گل نعرهزن برآید
تارِ نگه رساند نظّاره را به رویش
هرکس به بام خورشید با این رسن برآید
بیدل کلام حافظ شد هادی خیالم
دارم امید آخر مقصود من برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و درونی شاعر اشاره دارد. او با استفاده از تشبیهات زیبا، از عشق و حسرت سخن میگوید. در هر مصرعی، شاعر از زبانی استعاری بهره میبرد تا درد و شوق خود را بیان کند. از یک سو به زیبایی محبوب و جمال او توجه دارد و از سوی دیگر، به تنهایی و غمهای درونیاش اشاره میکند. در نهایت، امید دارد که با اندکی از الهام حافظ، به خواستههای خود برسد.
هوش مصنوعی: هر بار که او سخن میگوید، کلامش مانند آب زلال و گرانبهاست و سخنانش همچون گوهرهای ارزشمند از بهشت جاری میشود.
هوش مصنوعی: از شادی صبح، تیغ او شبیه به موج شبنم، گلهای زخم دل را با آب از دهان بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: اگر از روی حسرت، پنبهای را بردارم، با صد زبان مانند شمع از پیراهن بیرون میآید.
هوش مصنوعی: خجالت من از عظمت دردهایم مانند تیشهای است که بر کوه بیستون فرود میآید و تصویر خجالت من را به چشم میآورد، گویی اگر کسی تلاش کند تا این دردها را از بین ببرد، دوباره به سراغش میآید.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم زیبایی بهار او را در چمن وصف کنم، مثل بلبل که از گلستان نغمه سر میدهد، گلها هم به وجوه مختلفی اعتراض و ناله سر خواهند داد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که هر کسی میتواند با تمرکز و توجه خود، به زیبایی و درخشش دیگری دست پیدا کند، به شرطی که بتواند به درستی از ابزارها و امکانات خود استفاده کند. در واقع، این اشاره به این دارد که توجه و روشهای مناسب میتوانند ما را به موفقیت و درک بهتر دیگران برسانند.
هوش مصنوعی: غزلهای حافظ برای من مانند راهنما هستند و به من امید میدهند که در نهایت به هدف و خواستهام برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران
[...]
از روی نو خط یار هر جا سخن برآید
گرد از بهار خیزد دود از چمن برآید
گردند از خجالت سیمین بران قبا پوش
آنجا که یوسف مااز پیرهن برآید
هر چند گفتگو را نازک کند لب او
[...]
صد جامه پوشد از شرم، سرو خجسته قامت
جایی که آن سهی قد، از پیرهن برآید
میدان شناس داغم، مردآزمای شورش
از عهده دل من، کی سوختن برآید؟
نیش وطن دلم را نوش است در غریبی
[...]
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید
بنمای رو که جانها گردد فدای رویت
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
هر قوم راست راهی، شاهی و قبلهگاهی
[...]
زان شمع گلعذاران، هرجا سخن برآید
پروانه از چراغان، مرغ از چمن برآید
گر طره برفشاند، آن عنبرین سلاسل
شوریده سر به بویش، مشک از ختن برآید
در هر زمین که گردد، میراب عشق، دهقان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.