آن کون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او
صد کیر خر در کون او صد تیز سگ در ریش او
خر صید آهو کی کند خر بوی نافه کی کشد
یا بول خر را بو کند یا گه بود تفتیش او
هر جوی آب اندررود آن ماده خر بولی کند
جو را زیان نبود ولی واجب بود تعطیش او
خر ننگ دارد ز آن دغل از حق شنو بل هم اضل
ای چون مخنث غنج او چون قحبگان تخمیش او
خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد
من دست در ساقی زنم چون مستم از تجمیش او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
تصحیح AI: این متن به بیانی شاعرانه و با استفاده از ضدارزش های عصر خود، به نقد موضوعاتی چون حسادت و کژفهمی در طعن زنندگان میپردازد و با اشاره به توهین کنندهٔ خاصی تلاش دارد تا در این رویاروئی بیانی، از وجههٔ خود دفاع کند. در آن، از تمثیلهای توهین آمیز مختلفی مانند «خر، گوز سگ» و (متأسفانه بر ضد عُرف امروزه) «مادینه گی و نا مردانه گی» برای نشان دادن اوج عصبانیت شاعر استفاده شده است. شاعر در قالب کنایه به توصیف ویژگیهای نافهمی آن شخص میپردازد و در نهایت به این نتیجه میرسد که بهتر است دست از خشم برداشت و به عیش (معنوی) خود رسید و چنین اشخاصی را به خدا واگذار کرد.
تصحیح AI: [شعر اصلا طنز یا هجو نیست؛] (در آغاز شعر) این بیت از روی خشم به مرد طعن زننده(احتمالاً مسیحی) ای که مورد طعن (ظاهراً شمس یا یکی از جلسات مثنوی) را از لحاظ آموزه های مسیحی به اثبات (کتابمقدس) مردود دانسته است، (مطابق با واژگان زشت درون بیت) شدیدا فحاشی کرده و جسارت او را از سر حقد و حسادت میخواند.
تصحیح AI: خر که (ذاتاً) از سرعجز و حقارت (نه عقلش به درک زیبائی آهو میرسد،) نه میتواند آهویی را شکار کند و نه میتواند بوی خوش نافه آن آهو را دنبال کند؛ (این فرومایه) پستی و حقارتش فراتر از «تفتیش و شناخت بوی شاش خری همچون خودش یا تعفن گه(از ماتحت همسانانی چون خودش)» نمیرسد.
تصحیح ترجمه AI: بول مادینه خر [کنایه (مکرر خریت و مادینه گی) از طعن زننده] در جوی آب روان (کنایه از مورد طعن) که از پاکی و زلالی آن آب نمی کاهد(اشاره به حکم فقهی آب روان)، (هرچند این آب گوارا از سر آن خر توهین کننده زیاد است) اما جهت گوشمالی لازم است تا تشنگی خر را از همان آب (بظاهر شاش آلود) فرونشاند...
تصحیح ترجمه AI: قیاس این فریبکار با خر، توهین به آن چارپاست(خر هم از نیرنگ و فریب این مکار خجالت زده است)؛ ببین (بشنو) که قرآن هم چنین فرومایگانی را خطاب کرده، میگوید «ایشان نه چارپا، بلکه فروتر از ایشان و گمراه ترند»؛ (پس من هم تو را چنین خطاب میکنم که) ای نامردی که چون اخته شدگان از مردی افتاده و حالا در پیش خران خود را به ناز و لوس کردن زده، و همچون قحبگان (به امید جلب شهوتش) با تخم او ورمیروی!
تصحیح ترجمهٔ AI: (بس است! حیف فحش که نثار او شود!) من بیش از این نمیگویم؛ باشد که تابش حقیقت (خداوند) سیه روئی ابدی او (در همهٔ دوران ها) را بنمایاند؛ (پس) همان بهتر که من (ازخشم خود آرام بگیرم و) به سوی ساقی رو کنم؛ همان که از هم نشینی (و مغازله و مجامعت) با او مست و سرخوش میشوم!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.