گنجور

حاشیه‌ها

nabavar در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۹ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

در جایی می فرماید:

پرتوِ نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است

تربیت نااهل را چون گِردِکان بر گنبد است

nabavar در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸:


 گویی  نفس باد صبا باده گسار است
         قمری  بسرایید ن   و بلبل سرِ  دار است
آن شاخه ی بادام  که صد گل زده بر سر
    فر یا  د بر آورده که بر خیز  بهار  است
صحن چمن   از  مریم و نسرین  و  شقایق 
  تا  چشم   کند  کار  پر از نقش   و نگار است
گویی  که  پرستار  چمن   خا دم  گلزار
    در  پیرهن  رنگرزان   دست  به کار  است
آن دا یه ی ا بر ست که  بر  دامن   صحرا
یک  لحظه فرو    بار د  و  گاهی به کنار  است

آهو ز سر شوق  دگر طاقت نظّاره ندارد
 در  دشت     تو گویی    به سر موج   سوار  است
بیدار کند باد دل آو یز  بهاران
آنرا   که خبر  نیست  ،  که  آلاله   به  بار است
دستی زن و رقصی کن و از خانه برون شو
اکنون  نه    مجال غم و  نه جای    قرار   است
بشنو ز ” نیا “ غم زدل خویش برون کن
  بر سبزه  و گل  جا  یگه ، دیدن  یار  است
+

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۴ در پاسخ به Koroush دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:

نظر دبیرتان درست است

 

و نیز حرف «ت» در فکرت، ضمیر نیست بلکه فکرت به معنی فکر است

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۳ در پاسخ به محمد حنیفه نژاد دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:

درود بر شما

همان «بامدادی» درست است به دلایل مختلف

بلافاصله در ابیات بعد، سخن از شکفتن گل و گلزار است: بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق

وقت گل، همان بهار است

و نیز مستقیما و صراحتا به اول بهار اشارت دارد:

این هنوز اول آذار جهان افروز است.

آذار، فروردین است.

فرمودید زیبایی در روزهای بعد هم بیشتر خواهد شد.

سعدی به همه اشاره دارد تا اردیبهشت و خرداد

این هنوز اول آذار جهان‌افروزست

باش تا خیمه زند دولت نیسان و اَیار

نیسان، اردیبهشت و ایار، خرداد است و می‌دانیم شکوفایی شیراز در اردیبهشت است.

با این صراحتی که سعدی در اشاره به اول بهار دارد چگونه می‌توان از کلمۀ بامدادان استفاده کرد و گفت هر روز منظور است و موقع گرگ و میش؟

کجا هر روز فصل گل است و نالش بلبل؟ کجا هر روز، اول آذار جهان افروز است؟

حتی معتبرترین اساتید هم بنوسیند «بامدادان» دلیل بر درستی آن نیست. وقتی می خواهیم در باره بیتی نظر بدهیم کل غزل یا قصیده را در نظر بگیریم. 

مثلا برخی تصور می‌کنند «قدر» در این بیت، منظور شب قدر رمضان است! اما باید کل غزل را دید که صراحتا به شب وصال یک دوست اشارت دارد.

دهل‌زن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود؛ امروز، نوروز

 

Hafez Khallizadeh در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸:

بی‌نظیره این غزل..

کوروش در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۹ - ذکر امام احمد حنبل قدس الله روحه:

قسمت آخر رو لطفا تفسیر کنید 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

هر دلی ، کو طالب این کیمیاست

Benyamin Ghorbani در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۱ در پاسخ به آرشام دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۷:

معنی شعر تغییر میکنه 

majidshah در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۱:

طبق نظر دوستان خوانش با آنچه شاعر عنوان کرده بصلاح میدونم که شهریار به شهر .یار تبدیل کنیم این تغییرات باعث نشده که در طول سوالها از یک شعر چند تا با ابیات متفاوت داشته باشیم یا کلمات متفاوت .منم نوروز 1404بر همه مردم پارسی گو و خطه ایران بزرگ تبریک و تهنیت میگم نوروز بر همگی مبارک .مجید یکم فروردین 1404

پرویز شیخی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۹ در پاسخ به مسلم فلاح دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۷ - تشبیه کردن قرآن مجید را به عصای موسی و وفات مصطفی را علیه السلام نمودن بخواب موسی و قاصدان تغییر قرآن را با آن دو ساحر بچه کی قصد بردن عصا کردند چو موسی را خفته یافتند:

دوست محترم

به موسی گفته شده تو را برای انسانها برگزیدم

موسی در آیه قبل زمانی که کلمه خدا رو میبینه کشته میشه ولی در نور زنده میشه و به حیات جاودانه میرسه و منبعد بشر نبوده بلکه روح و پادشاه خوانده شده

دیانا حسینی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۹ در پاسخ به امیر محمد حیدری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

عزیز جان، منظور ایشون اینه که از شعر لذت بردن و این دو بیت روحشون رو نوازش کرده. مقابل چی ایستادی شما..

پیروز در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۸ در پاسخ به داود دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

بیت آخر واقعا ستودنی بود👌🏻

فاطمه زندی در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴:

درود و هزاران درود بر حضرت سعدی 

امسال هم عید نوروز با شبهای قدر تقارن پیدا کرده 

نور در راهست ...

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۸ در پاسخ به قاسم روشن دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

این معنی از کجا آمد؟

خیلی روشن است که این گردکان (گردو) بر گنبد نخواهد ماند

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:

در بیت چهارم مصرع دوم: حسد گو دشمنان را دیده بردوز

باید حسدگودشمنان با هم خوانده شود

به معنی دشمنانِ حسد گو

دیده دشمنانِ حسدگو را بردوز

حسین نامدار (حکیم) در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶:

با سلام خدمت دوستان اهل ادب، و احترام به زحمات خانم عندلیب، لازم است یادآوری کنم که وزن این شعر "مفاعِلَن فعلاتن مفاعِلَن فَعِلَن (فَع لن)" می باشد لذا اگر بتوانیم با همین ریتم جلو برویم متوجه می شویم که از بیت دوم تا آخر همه کلمات "مبارکی" در ابتدای مصراع‌ها با تشدید روی حرف "ی" تلفظ می شود. لذا تلفظ غیرمشدد آن اشتباه است. بعلاوه اولین "مبارکی" هم که در مصراع اول بیت اول آمده  یعنی اولین کلمه غزل، مثل بقیه، کل کلمه اسم است و ی آخر آن پسوندی است که با اضافه شدن به یک صفت از آن اسم می سازد و حاصل آن را اسم مصدر یا حاصل مصدر می گوییم. پس ی آخر مبارکی ی وحده یا نکره نیست و خوانش خانم عندلیب که با تاکید (استرس) روی حرف الف خوانده شده صحیح نیست چون آن را تبدیل به اسم+ی وحده (یا نکره) می کند.  

امین مروتی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

 

شرح غزل شمارهٔ ۹۴ مولانا (زهی عشق، زهی عشق)

مفاعیل مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن مکفوف محذوف)

 

محمدامین مروتی

 

در این غزل مولانا مراتب خوشحالی و شکرگزاری خود را از داشتن موهبت عشق بیان می کند.

 

زهی عشق، زهی عشق که ما راست خدایا

چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

آفرین به عشق با همه زیبایی و خوبی و عالی که ما از او برخورداریم.

 

از آن آب حیاتست که ما چرخ زنانیم

نه از کف و نه از نای، نه دف‌هاست خدایا

این سماع ما حاصل کف زدن و دف زدن نیست. حاصل آب حیاتی به نام عشق است. کف و دف در سماع ما نقش فرعی دارند. عامل اصلی عشق است که ما را به سماع وامی دارد.

 

یقین گشت که آن شاه در این عُرس نهانست

که اسباب شکرریز مهیاست خدایا

معشوق در بزم سماع پنهان است و سماع مقدمه ی شیرین شدن کام ما از معشوق است.

 

به هر مغز و دماغی که درافتاد خیالش

چه مغزست و چه نغزست چه بیناست خدایا

خیال و تصویر معشوق در هر مغزی رفت، به معانی عالی و بصیرت راه می یابد.

 

تن ار کرد فغانی، ز غم سود و زیانی

ز توست آنک دمیدن، نه ز سرناست خدایا

اگر جسم عاشق در طلب سود و دفع زیان به رقص می آید، در واقع ناشی از صداسی سرنا نیست بلکه از انگیزه های خود تو در طلب سود و زیان است که تو را به سماع واداشته است.

 

نِی تن را همه سوراخ، چنان کرد کف تو

که شب و روز در این ناله و غوغاست خدایا

به نظر می رسد بیت اشکال وزنی دارد. می گوید جسم من مانند نی ای است که به دست تو سوراخ سوراخ شده و به همین سبب شب و روز ناله می کند. "را" در مصرع اول و "که" در مصرع دوم وزن را مختل کرده اند و باید حذف شوند.

 

نی بیچاره چه داند که رهِ پرده چه باشد

دم ناییست که بیننده و داناست خدایا

این بیت هم مشکل وزنی دارد. مولانا می گوید نی بیچاره که از آهنگ موسیقی درکی ندارد. این دم نی زن است که آگاه به پرده های موسیقی است و صدای نی را موزون می کند.

 

که در باغ و گلستان ز کرّ و فر مستان

چه نورست و چه شورست چه سوداست خدایا

در باغ از شکوه مستی ما نور و شور و عشق و غوغا برپا شده است.

 

ز تیه خوش موسی و ز مایده عیسی

چه لوتست و چه قوتست و چه حلواست خدایا

در بیابانی که در آن برای موسی من و سلوی نازل شد و از مائده آسمانی که برای عیسی نازل گردید، در بزم ما هم همه نوع خوردنی لذیذ وجود دارد.

 

از این لوت، و زین قوت، چه مستیم و چه مبهوت

که از دخل زمین نیست ز بالاست خدایا

از این غذاهای آسمانی، مست و متحیر شده ایم.

 

ز عکس رخ آن یار، در این گلشن و گلزار

به هر سو مه و خورشید و ثریاست خدایا

از انعکاس و تاثیر نور رخسار معشوق در این بزم ما ماه و خورشید و ستارگان هم حضور دارند و می درخشند.

 

چو سیلیم و چو جوییم همه سوی تو پوییم

که منزلگه هر سیل به دریاست خدایا

همه ما چونان سیل و جوی به سوی تو روانیم.

 

بسی خوردم سوگند که خاموش کنم لیک

مگر هر دُر دریای تو گویاست خدایا

بارها سوگند خوردم ساکت بمانم ولی در دریای تو مرواریدهای سخنوری وجود دارند که نمی توانند سخن نگویند و من از جملۀ مرواریدهای دریای توام.

 

خمش ای دل که تو مستی، مبادا به جهانی

نگهش دار ز آفت که برجاست خدایا

ای دل من ساکت باش. چرا که مستی و ممکن است نتوانی راز معشوق را از آفت دور نگه داری و در جهان بپراکنی.

 

ز شمس الحق تبریز دل و جان و دو دیده

سراسیمه و آشفته سوداست خدایا

دل و جان و چشمانم به خاطر فراق شمس، آشفته و در هم و برهم شده اند.

 

29 اسفند 1403

 

 

 

م.م.سپهر sepehr.moloudian@gmail.com در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵:

با سلام و احترام،

ممنون میشم اگر کسی از دوستان خوانش و معنی بیت آخر رو برام توضیح بده.

پیشاپیش سپاسگزارم.

امیر عباس طیبی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۵:


چنان باش فارغ ز بار تعلق
که بر دوش اگر سر نباشد نباشد

عارف امینی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴ - بهاریه:

وزن شعر ایراد دارد. وزن اصلی این است:

مفاعیل مفاعیل فاعلن

رودکی هم شعری در این وزن دارد 

می آرد شرف مردمی پدید

و آزاده نژاد از درم خرید

یا فرالاوی: 

نه همچون رخ خوبت گل بهار  

نه چون تو به نکویی بت بهار

یا ابوشکور بلخی:

سکنجیده همی داردم به درد  

ترنجیده همی داردم به رنج

یا خسروی سرخسی:

چنان دانی کم خواستار نیست  

و یا شهر مرا جز تو یار نیست

یا صفی علی شاه

نه همچون رخ خوبت گل بهار 

نه چون تو به نیکویی بت بهار

 

۱
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۳۵
۵۴۰۳