مختارِ مجبور در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۲۹ در پاسخ به داریوش دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹:
متاسفانه واکنش رستم بسیار غیر انسانی و به قول شما مخالف با رسوم پهلوانیه.
نهایتا یه کف گرگی خرجش میکرد پهن زمین میشد
داریوش در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹:
با توجه به اینکه اعتراض دشتوان به رستم بجا بود واکنش رستم با رسم پهلوانی سازگار نیست!
داریوش در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹:
واقعا من هم متوجه نشدم چرا گوش های بینوا را کند!
آرش پاداش در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست و یکم - الاصل ان یحفظ ابن چاوش حفظ الغیب:
مولانا در این گفتار بیان میکند که اصل آن است که «ابن چاووش» حرمتِ پنهان شیخ صلاحالدین را نگاه دارد، زیرا همین حرمتداری میتواند تاریکیها و کدورتهای درونی او را برطرف کند؛ اما او نمیفهمد که مردم برای یافتن مردی که بویی از عالم حقیقت دارد، وطن و خویشان را ترک کرده و رنج سفرها بردهاند، در حالی که او چنین انسانی را در خانهٔ خود حاضر یافته و از او روی برمیگرداند، و این بزرگترین غفلت است. مولانا میگوید ابن چاووش زمانی مرا به بزرگی و عظمت شیخ صلاحالدین توصیه میکرد و هرگز مرا جز «سید و مولای ما» خطاب نمیکرد، اما اکنون به سبب اغراض فاسدش چشم حقیقتبینش کور شده و دربارهٔ شیخ میگوید «هیچ نیست»، در حالی که شیخ جز دلسوزی در حق او نداشته است. اگر کسی به سبب سخنی که شیخ را ناخشنود کند وارد دایرهٔ قهر او شود، گرفتار تاریکی میگردد، و شیخ او را نصیحت میکند که از خانهٔ خشم به خانهٔ لطف وارد شود تا دلش نورانی شود، زیرا شیخ تنها به خیر مرید میاندیشد، نه از سرِ غرضورزی. مولانا سپس توضیح میدهد که انسان در اثر اندک لذتی از شراب یا حشیش یا سماع، ناگهان همهٔ دشمنان خود را میبخشد و آنان را دوست میدارد، اما نمیفهمد که سرچشمهٔ واقعی این ذوق و کرم، نزد شیخ است و اوست که دریاهای ذوق را در اختیار دارد، و کسی با چنین عظمت چگونه میتواند نسبت به بندگان غرض داشته باشد. آب حیات در تاریکی است و بدن اولیا همان تاریکی است که آب حیات در آن یافته میشود؛ پس اگر کسی از «ظلمت» اولیا بیزار باشد، چگونه میتواند به آب حیات دست یابد؟ مولانا میگوید وصول به مرتبهٔ جاویدان پیامبران و اولیا با این میزان دلبستگی به دنیا ممکن نیست، و مشایخ گذشته حتی ترک زن و فرزند و مال را لازم میشمردند، اما مردم امروز تحمل کوچکترین نصیحت را ندارند و نمیبینند که چه بسیار چیزها که ناخوشایند انسان است، ولی خیر او در آن است. در پایان میگوید مردم نمیاندیشند که عاشقِ یک زن یا پسر چگونه مال و جان میدهد، شب و روز رنج میبرد و هرگز از این زحمت ملول نمیشود، اما محبتِ شیخ یا محبتِ خدا را کمتر از این میشمارند؛ و کسی که با کوچکترین حکم و نصیحت از شیخ روی برمیگردد، حقیقتاً عاشق و طالب نیست، وگرنه هزار برابر این مشقتها را همچون عسل و شکر بر دل مینهاد.
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷:
عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷
آتشِ سودایِ تو ، عالمِ جان در گرفت
سوزِ دلِ عاشقان ، هر دو جهان در گرفتجان که فرو شُد به عشق ، زندهٔ جاوید گشت
دل که بدانست حال ، ماتمِ جان در گرفتاز پسِ چندین هزار ، پرده که در پیش بود
رویِ تو یک شعله زد ، کُون و مکان در گرفتچون تو برانداختی ، برقعِ عزّت ز پیش
جان متحیّر بماند ، عقل فغان در گرفتبر سرِ کویِ تو عشق ، آتشِ دل برفروخت
شمعِ دلِ عاشقان ، جمله از آن در گرفتجرعهٔ اندوهِ تو ، تا دلِ من نوش کرد
زآتشِ آهِ دلم ، کام و زبان در گرفتتا که ز رنگِ رُخت ، یافت دلِ من نشان
رویِ من از خونِ دل ، رنگ و نشان در گرفتجان و دلِ عاشقان ، خرقه شد اندر میان
زانکه سماعِ غمت ، در همگان در گرفتراست که عطّار داد ، حسن و جمالِ تو شرح
سینه برآورد جوش ، دل خفقان در گرفت
بزرگمهر در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۹:
در قافیه مصرع اول در نسخ چاپی بجای دسته ؛ رسته درست است
احمد خرمآبادیزاد در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:
در مصرع دوم بیت شماره 2، واژه «گره» دارای «های» واقعی در پایان است و باید «گرهِ» را بخوانیم: gereh'e.
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۴ در پاسخ به مجید دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۴:
سایتها همه چی می نویسند
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷:
ایمان به توبه و به ندم تازه کردهاند
نیما در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:
استاد تصویرسازیهای عاشقانه:
مردهای بینی که با دنیا دگر بار آمدهست
محمد غافری در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۸ در پاسخ به داریوش ابونصری دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲:
گفته ی قبلیم را تکمیل کنم. در مورد سوادآموزی در ایران پیش از اسلام شما را احاله می دهم به قسمت سوادآموزی پسر کفشگر دربخش پادشاهی خسرو انوشیروان در شاهنامه ی حکیم طوس و عکس العمل انوشیروان در این مورد. شما پیام را با کنندگان پیام اشتباه گرفته اید.
محمد رضا یاری در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:
سلام
به نظر من تفسیر اقا رضا ،،،برای این غزل یکی از بهترین و نزدیکترین تفسیر هاست
الهام در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۹ در پاسخ به عبدالعزیز دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۸ - انابت آن طالب گنج به حق تعالی بعد از طلب بسیار و عجز و اضطرار کی ای ولی الاظهار تو کن این پنهان را آشکار:
مولانا در دفتر سوم در بیان صفت بعضی اولیا که راضیاند... میفرماید:
بشنو اکنون قصهٔ آن رهروان
که ندارند اعتراضی در جهان
ز اولیا اهل دعا خود دیگرند
که همیدوزند و گاهی میدرند
قوم دیگر میشناسم ز اولیا
که دهانشان بسته باشد از دعا
از رضا که هست رام آن کرام
جُستن دفع قضاشان شد حرام
در قضا ذوقی همیبینند خاص
کفرشان آید طلب کردن خلاص
حُسن ظنی بر دل ایشان گشود
که نپوشند از عَمی جامهٔ کبود
محمد غافری در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۲ در پاسخ به داریوش ابونصری دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲:
محض اطلاع شما آقای داریوش خان، مصرع دوم یعنی"ز چهواره تا گور دانش بجوی" دقیقاً ترجمه ی عبارت "اطلب العلم من المهد الی الحد" است که از گفته های پیامبر اسلام است. شما بیش از حد دچار Islamophobia شده اید. زرتشتیان هم دستشان به خون دگراندیشان آلوده بوده است. مانی و پیروانش را و همچنین 20 هزار مزدکی را در زمان ولایتعهدی خسرو انوشیروان فقط به جرم دگر اندیشی کشتند. پس کمی مطالعه بد نیست!
Jafar Aminazai در ۳ روز قبل، سهشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » گئتمه ترسا بالاسی:
با سلام
ظاهراً آن دو بیت از آقای ( وایقانلی آدم) هست
می توانید در گوگل هم سرچ کنید
عرفان آزادی در ۳ روز قبل، سهشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره البقره » ۳۷- آیات ۷۸ تا ۸۲:
این اثر واقعا یک اثر ویژه و تاریخیست .بسیار شیرین و جالبه .
دکتر حافظ رهنورد در ۳ روز قبل، سهشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:
چند نکته دربارهی این غزل ناب:
تلخ در بیت اول صفتی مثبت برای شراب است و در بیت دوم صفتی منفی برای دنیا. تلخ اول مرد را از غمهای تلخ دوم فارغ میکند؛ پس ناب است.
خواجه در بیت پنجم قرار است رازی را بگوید؛ ولی اگر دقت کنید از اول غزل درحال گفتن همان راز است.
نکتهی جالب دیگر اینکه غزل با بیتی جدی و درگیر کننده آغاز میشود امّا با بیتی طنز بهپایان میرسد؛ و این همان اساس کار دنیاست که تلخوشیرینش توامان است.
بهزاد رستمی در ۳ روز قبل، سهشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۸ در پاسخ به رضا ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:
سلام خدمت آقا رضا، ساقی شکردهان
جسارت میکنم، در معنی بیتِ حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال/ بیا و خرگه خورشید را منور کن، فرمودید که خورشید اشاره به چهرهی معشوق داره ولی در معنی فرمودید که ترکیب خرگه خورشید به معنای چشم شاعر (عاشق) هست
بنده یه کم گیج شدم، این دو تا، دو چیزِ متفاوت نیست؟
سیدمحمد جهانشاهی در ۳ روز قبل، سهشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹:
عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹
ای زلفِ تو دام و دانه خال ات
هر صید که میکنی ، حلال اتخورشید دراوفتاده ، پیوست
در حلقهٔ دامِ شب مثال اتهمچون نقَطی سیه ، پدیدار
بر چهرهٔ آفتاب خال اتدل ، فتنهٔ طرّهٔ سیاه ات
جان ، تشنهٔ چشمهٔ زلال اتاز عالمِ حسن ، دایه ی لطف
آورده ، به صد هزار سال اترخ زرد و کبود جامه ، خورشید
سرگشتهٔ ذرّهٔ وصال اتتو خفته و اختران همه شب
مبهوت بمانده ، در جمال اتتو ماهِ تمامی و عجب آنک
انگشت نمای شد هِلال اتمرغی عجَبی ، که مینگنجد
در صحنِ سپهر ، پرّ و بال اتچون در تو توان رسید ، چون کَس
هرگز نرسید ، در خیال اتپِی گم کردی ، چنانکه هرگز
کَس پی نبَرَد ، به هیچ حال اتخواهد ، که بسی بگوید از تو
عطّار ، ولی بوَد ملال ات
مختارِ مجبور در ۲ روز قبل، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹: