بخش ۵ - فی بیان حاله و حسب احواله رحمةاللّٰه علیه
گر در آورد یافت خلد و نعیم
ورنه جای ویست قعر جحیم
آنکه پهلو همی زند با من
پهلویی را نداند از دامن
شعر من گل محال او خار است
خود خریدار ما پدیدارست
حکما را بُوَد به خوان جلال
لقمه و سحر و نظم هر سه حلال
جاهلان را ز حرص و بخل مدام
لقمه و شرب و نطق هر سه حرام
چون کنم عقد گوهر از کانی
روح قدسی درو دمد جانی
زنده و تازه کرد چون طوبیش
دل و جان را طراوت معنیش
گفتهٔ من روان شمار رَوان
در دو عالم چو چشمهٔ حیوان
شعر ابنای عصر اندر شرّ
هم روانست لیک سوی سقر
آب نیکو بود روان در ده
لیک در ریگ نا روانی به
آب چون شد روان چه سازد باغ
ریگ چون شد روان بلخشد راغ
آب منصف روان روان باشد
لیک سیلش هلاک جان باشد
شعر من سوی کافر و مؤمن
همچو آبست و نفس ازو ایمن
حکمت این حکیم ژاژ فروش
هست مانند کرّی اندر گوش
حکم او هم روان بُوَد در شور
سیم بَد هم روان بود بر کور
شرع و شعر از روان و جان خیزد
عشر و خمس از ضیاع و کان خیزد
از تن و طبع شرع و شعر نزاد
تودهٔ شوره عشر و خمس نداد
همچو آبست این سخن به جهان
پاک و روشن روانفزا و روان
چون ز قرآن گذشتی و اخبار
نیست کس را برین نمط گفتار
کردی از نیستی به من نسبش
دیو قرآن پارسی لقبش
گویمت گر کنی ز من تو سؤال
این نکوتر بسی که سبع طوال
پس علیرغم جاهلیت را
وز پی مردی و حمیّت را
با روان و خرد بیامیزش
بر درِ کعبهٔ دل آویزش
تن ز نقشش همی بیابد جان
جان ز مغزش همی ببندد کان
فضلا متّفق شدند برین
که کلامی گزیده نیست جز این
خط اوراق این سخن گه رنگ
سیه و خوش دلست چون شه رنگ
آفتابیست این سخن کز عزّ
در تراجع نیوفتد هرگز
هرکه این بشنود به گوش از دور
لحن داود ظن برد ز زبور
سر به سر حکمت و مواعظ و پند
بنده را پند و رند را ترفند
شعر من صورت روان بدنست
خط من خامش شکر سخن است
هرکه را اندرین دو جهل و شکیست
شعر من جانش را یکی و یکی است
در سرایی که مکر و فن دارد
تازگی گفتههای من دارد
لذّتی دارد این سخن تازه
که بخ خوبی گذشت از اندازه
رسانیدهام سخن به کمال
میبترسم که راه یافت زوال
چون به غایت رسد سخن به جهان
زود آید در آن سخن نقصان
بیتی از شعر من سوی بد حال
کم نباشد ز بیست بیتالمال
گرچه در غفلت اندرین سی سال
دفتر من سیاه کرد خیال
این سخنها ز کاتب چپ و راست
عذر سیصد هزار ساله بخواست
کردم از خاطری ز لؤلؤ پُر
دامن آخرالزمان پر دُر
آنچه زین نظم در شمار آمد
عدد بیت دههزار آمد
بعد ازین گر اجل کند تأخیر
آنچه تقصیر شد شود توفیر
هرکه زین پس به شاعری پوید
یا نگوید وگرنه زین گوید
زین سخن کاصل عالم افروزیست
دان که پیروز بخت را روزیست
هرکه او طالب اذای منست
خون اوداج او غذای منست
این حدیث از پی دل ابلیس
گر بننوشت خصم گو منویس
کز پی تشنگان علّیّین
کاتب جان همی نویسد این
بد نژادی که دیو زاد بُوَد
گر بننویسد این ز داد بُوَد
قدر این شعر دیو چه شناسد
بوم خورشید دید بهراسد
چه بُوَد زین شنیعتر بیداد
لحن داود و کرّ مادرزاد
پیش این گفته سر فرود آرد
سخن آرای هرچه بردارد
جاهلی کو شنید این سخنان
یا بدید این لطیف سرو بنان
جز به صورت بدو نپیوندد
زانکه بر ریش خویش میخندد
اینت رنجی که کور شمع خرد
پس بخسبد درو همی نگرد
شمع بیهودهدان تو در بر کور
لحن داود و مستمع چو ستور
تو به گلبن ده آب حیوان را
گو برو خاک خور مغیلان را
خاتم انبیا محمّد بود
خاتم شاعران منم همه سود
هرکه او گشته طالب مجدست
شفی او ز لفظ بوالمجدست
زانکه جدّ را به جدّ شدم بنیت
کرد مجدود ماضیم کنیت
شعرا را به لفظ مقصودم
زین قبل نام گشت مجدودم
به خدا ار به زیر چرخ کبود
چون منی هست و بود و خواهد بود
خاطرم چاکریست حکمپذیر
هرچه گویم بیار گوید گیر
آنکه او منصف است و زیرک سار
نشمارد به بازی این گفتار
هزل اگر با جدست گو میباش
که نه از زیرکان کمند اوباش
چون مرا اندرین سفر که رهست
زر و جو هست و عیسی و خر هست
بخورد آنچه هست در خور او
آنچه زر عیسی آنچه جو خر او
نیک باید بُوَد ز روی شمار
نیکی بی بدی تو چشم مدار
هرکجا راحتیست صد رنج است
زیر رنج اندرون همه گنج است
زانکه در زیر هفت و پنج و چهار
نیست مُل بیخمار و گُل بیخار
این جهانیست خوب و زشت بهم
وآن جهان دوزخ و بهشت بهم
در جهانی که نظم او ز دوییست
باعثش بدخویی و نیک خوییست
نز پی نظم پادشاهی او
قهر و لطف است با الهی او
تو بد و نیک دیدهای به جهان
خیر و شرّ و کفر با ایمان
قبض و بسطست در جهان حیات
ضرّ و نفعست در مزاج نبات
قبض و بسطی که در جهان دلست
همچو در شکل و صورت آب و گلست
مصلحت راست این دو رنگی او
نه بجهلست ترک و زنگی او
هرکه او خیره ساز و مستحلست
گر بدزدد ز شعر من بحلست
نیست از عقل وقت مهمانی
لقمه تنها زدن ز لقمانی
چه حکیمی بُوَد که خوان بنهد
باغبان را نوالهای ندهد
میزبانی خاص خوی بدست
دعوت عام کردن از خردست
میزبانی چو خوانی آراید
ترّه همچون بره به کار آید
گرچه با هزل جدّ چو بیگانهست
هزل من همچو جدّ هم از خانهست
شاه را چون خزانه آراید
چیز بد همچو نیک درباید
هزل من هزل نیست تعلیمست
بیت من بیت نیست اقلیمست
تو چه دانی که اندر این اقلیم
عقل مرشد چه میکند تعلیم
یعنی ار جدّ اوست جان آویز
هزلش از سحر شد روان آمیز
شکر گویم که هست نزد هنر
هزلم از جدّ دیگران خوشتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به بیان فلسفه و معنای زندگی میپردازد و بیان میکند که هر انسان در زندگی باید به دقت فکر کند که آیا به سعادت و خوشبختی میرسد یا به عذاب و ناکامی. او شاعری را توصیف میکند که سخنانش با جان و روح انسانها ارتباط دارد و میتواند آنها را به حقیقت برساند. همچنین، شاعر اشاره میکند که علم و حکمت باید در خدمت انسان باشند و نباید به چیزهای بیارزش و نامربوط پرداخته شود. او به نقد جاهلان و حرص و بخل آنها میپردازد و میگوید که اینها در نهایت به عذاب و تاریکی میرسند. شاعر در نهایت بر اهمیت دوگانه خوبی و بدی در زندگی، و تأثیر آنها بر سرنوشت انسان تأکید میکند و زبانی تند و انتقادی نسبت به افرادی که عمق سخنانش را نمیفهمند، دارد.
هوش مصنوعی: اگر او در دنیا به خوشبختی و نعمت دست یابد، بسیار خوب است؛ وگرنه، جای او در قعر جهنم خواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که با من در کنار و نزدیکی است، از دامن (یا محبت و توجه) کسی دیگر بیخبر است.
هوش مصنوعی: شعر من مانند گلی بینظیر است که در آن زخم و خار نیز وجود دارد و کسی که آن را میپسندد، خود را به وضوح نشان میدهد.
هوش مصنوعی: دانشمندان و حکما در سفرهی جلال و عظمت، سه چیز را حلال و مجاز میدانند: لقمه، سحر و نظم. به عبارت دیگر، در این فضا، غذا، قدرت جادوگری و نظم و ترتیبی که در کارها وجود دارد، همگی پذیرفته شده و مشروع هستند.
هوش مصنوعی: افراد نادان به خاطر حرص و بخلی که دارند، از خوردن و نوشیدن و گفتن چیزهای خوب محروم هستند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم گوهر را از معدن استخراج کنم، در حالی که روح مقدس در آن دمیده شده و جان میگیرد؟
هوش مصنوعی: چون درخت طوبی زندگی و تازگی به دل و جان انسان میبخشد، معنای این طراوت نیز اهمیت زیادی دارد.
هوش مصنوعی: سخنان من را در دو جهان مانند چشمهای زنده و شادیبخش شمارید.
هوش مصنوعی: افراد زمانه در ناکامی و بدیها غوطهور هستند، اما در نهایت به سوی عذاب و سختی میروند.
هوش مصنوعی: آب خوب و پاکی در ده بالا در حال جریان است، اما در ریگها که ثبات و آرامش ندارند، نمیتواند به خوبی حرکت کند.
هوش مصنوعی: وقتی آب جاری میشود، چه تأثیری بر باغ دارد؟ و زمانی که ریگ به حرکت درآید، چه بر سر مرتع خواهد آمد؟
هوش مصنوعی: آب پاک و زلال میتواند زندگیبخش باشد، اما زمانی که به شکل سیل درآید، میتواند جانها را تهدید کند.
هوش مصنوعی: شعر من برای همه، چه کافر و چه مؤمن، همانند آبی است که هر کسی میتواند از آن بنوشد و از وجودش بیخطر باشد.
هوش مصنوعی: حکمت این فرد که فقط در حرف زدن مهارت دارد، مانند صدای گوشخراشی است که بیفایده و بیمعنا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: حکم خداوند همواره جاری و زنده است، همانطور که جریان نقره در آشفتگی و به هم ریختگی نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: شریعت و شعر از روح و جان انسان سرچشمه میگیرند، در حالی که زکات و خمس از اموال و داراییها به دست میآید.
هوش مصنوعی: طبیعت و قوانین شعر و دین، چیز با ارزشی ایجاد نکردند و فقط چیزی بیارزش و کمفایده به وجود آوردند.
هوش مصنوعی: این سخن مانند آب است که در جهانی پاک و روشن جریان دارد و زندگیبخش و روحافزا است.
هوش مصنوعی: زمانی که از قرآن و آیات آن عبور کردی و دیگر خبری از کسی نیست که به این شیوه صحبت کند.
هوش مصنوعی: تو از عدم وجود به من نسبت دادی و در واقع به من نامی شگفتانگیز و پیچیده بخشیدی.
هوش مصنوعی: اگر از من سوال کنی، بگویم که چه زیباتر است، چون این موضوع بسیار عمیقتر از چیزی است که فکر میکنی.
هوش مصنوعی: با وجود دوران جاهلیت و نادانی، به خاطر مردانگی و شجاعت پیش میروید.
هوش مصنوعی: با روح و خرد خود، به او نزدیک شو و عشق و محبت را در قلبت جا کن.
هوش مصنوعی: تن انسان از نقش و جلوهگری خود، جان و روح را درک میکند و جان نیز از عمق و مغز وجودش، زندگی و وجود خود را رقم میزند.
هوش مصنوعی: فرهیختگان توافق کردند که هیچ سخنی بهتر و انتخاب شدهتر از این وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این جمله نشاندهنده این است که نوشتهها و مطالبی که بیان میشود، ممکن است هم تلخ و غمانگیز باشند و هم زیبا و دلنشین. به عبارت دیگر، احساسات متضادی در این آثار وجود دارد که مانند رنگها، میتوانند تیره یا روشن باشند.
هوش مصنوعی: این سخن مانند خورشیدی است که به خاطر بزرگی و شکوه خود هیچگاه دچار افت نمیشود و همواره در اوج قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دور صدای دلنشین داود را بشنود، به او گمان میبرد که این صدا از زبور است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تمام حکمتها، نصیحتها و آموزهها به یک طرف میرود و در مقابل، فردی که ناپاک و فریبدهنده است، از همین آموزهها برای فریب دیگران استفاده میکند. به عبارتی، برخی افراد با استفاده از دانش و آگاهی، نیتهای شوم خود را پیش میبرند.
هوش مصنوعی: شعر من مانند روحی است که به بدن زندگی میبخشد، و نوشتن من مانند خطی است که شیرینی کلام را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هر کس که در این دو نوع نادانی و تردید گرفتار است، شعر من روح او را یکی میسازد.
هوش مصنوعی: در جایی که تزویر و حیله رواج دارد، سخنان من به تازگی و نوآوری جلوه میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شنیدن یا گفتن یک سخن جدید و دلنشین، لذتی فراتر از حد و انتظار به انسان میبخشد.
هوش مصنوعی: من پیامم را به بهترین شکل رساندهام، اما از این میترسم که این کلام به فراموشی سپرده شود.
هوش مصنوعی: وقتی سخن به اوج خود برسد، در آن حالت به سرعت نقصهایی ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: اگر من یاری به کسی نرسانم و در شرایط سخت به او کمک نکنم، این کمکی که نکردهام، کمتر از یک بیستُم از داراییهای عمومی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در این سی سال، خواب و خیال موجب سیاه شدن دفتر زندگیام شده، اما هنوز در غفلت به سر میبرم.
هوش مصنوعی: این عبارات از نظر معنایی بیانگر این است که این سخنان و نوشتهها، برای توجیه و عذرخواهی از چیزی که به مدت سهصد هزار سال ادامه داشته، به سمت چپ و راست نوشته شدهاند. به نوعی، این جمله نشاندهنده تلاش برای توضیح یا دفاع از یک وضعیت قدیمی و پایدار است.
هوش مصنوعی: به خاطر حسرتی که دارم، دامنم را از مروارید پر کردم، چون در این زمانه به جستجوی زیباییها و ارزشها هستم.
هوش مصنوعی: هر آنچه در این نظم به شمار آمده است، به عدد دههزار میرسد.
هوش مصنوعی: اگر در آینده باز هم مرگ تأخیر کند، آنچه که انجام دادهایم و اشتباهات ما به تأخیر میافتد یا جبران میشود.
هوش مصنوعی: هر کس که از این پس به شاعری روی آورد یا چیزی نگوید، پس اگر چیزی بگوید، از این خواهد گفت.
هوش مصنوعی: از این سخن میتوان فهمید که هر که بر این زمین روشنایی و دانش میآورد، بداند که کسی که خوشبخت و پیروز است، سرانجام به روزی خوب میرسد.
هوش مصنوعی: هر کسی که من را هدف خود قرار دهد و به من آسیب برساند، او در واقع منبع تغذیه من خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد داستان ابلیس را بنویسد و به خصم او بپردازد، به دل او گوش کن و بر اساس آن بنویس.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به خاطر افرادی که در آرزوی نوشیدن آب زلال و جاودانی به سر میبرند، روح یا جان نویسنده دائماً در حال ثبت و نگارش است. به نوعی، این بیان نشاندهنده اشتیاق و تلاش برای به تصویر کشیدن و روایت کردن داستانهایی است که به جستجوی حقیقت و معنای عمیق زندگی مرتبط میشوند.
هوش مصنوعی: اگر شخص بد نژادی متولد شود و بر اساس نژاد خود اقدام به نوشتن کند، نتیجه آن تنها بدی و نالایقی خواهد بود.
هوش مصنوعی: قدر و ارزش این شعر را دیو نمیداند، چرا که پرندهای که زیر سایه خورشید زندگی میکند، از آن میترسد.
هوش مصنوعی: چه چیز میتواند بدتر از ناحقی باشد که در صدای داود و تکرار او از دلسوزی و محبت، به وجود میآید؟
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر این سخن قرار گیرد، باید سر خود را خم کند و گوش بسپارد، زیرا او هر چه بگوید، قابل قبول و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به این حرفها گوش داد یا این جوان زیبا را مشاهده کرد، بیتردید تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: تنها کسی که از عشق و محبت میگوید، در واقع به تصویر زیبای معشوقش نگاه میکند، زیرا او خود را در آینهی آن عشق میبیند و بر رفتار خود میخندد.
هوش مصنوعی: این درد و رنجی که به جانم نشسته، مانند شمعی است که در تاریکی قرار دارد و چشمش به دور و برش نمیافتد.
هوش مصنوعی: شمعی که در دست توست، بیفایده است چون در برابر کسی که نمیتواند ببیند، قرار دارد. صدای دلنشین داود همچون ستوری است که شنوندهاش قادر به درک آن نیست.
هوش مصنوعی: به تو میگویم که به باغ گل بروی و به آب حیوان اشاره کنی که به خاک مغیلان بنشیند.
هوش مصنوعی: آخرین پیامبر، محمد (ص) بود و من آخرین شاعر هستم که بهرهوری و فضیلت را به اوج رساندهام.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال عظمت و مقام باشد، شفا و راهنمای او در کلمات پیرامون عظمت و مقام است.
هوش مصنوعی: چون نیاکانم را به این افتخار و بزرگی شناختم، به همین دلیل از گذشتهام به خوبی یاد میکنم و به آن ارج مینهم.
هوش مصنوعی: شعرا به خاطر کلماتی که به کار میبرند و هدفی که دارند، به خوبی شناخته شده و معروف شدهاند.
هوش مصنوعی: به خدا، اگر در زیر آسمان آبی، شخصی مانند من وجود داشته باشد، هم اکنون هست و در آینده هم خواهد بود.
هوش مصنوعی: ذهن من مانند یک خدمتکار فرمانبردار است؛ هر چیزی که بگویم، فوراً عمل میکند و انجام میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که عادل و زیرک باشد، سخنان این بازی را بیاهمیت نمیشمارد.
هوش مصنوعی: اگر شوخی و بیجدی را با جدیت ترکیب کنی، متوجه میشوی که این مشکل از تفکر ناپخته و نادان است.
هوش مصنوعی: در این سفر، من در مسیر خود با زیورآلات و چیزهای ارزشمند و همچنین عناصر رنج و سختی روبرو هستم.
هوش مصنوعی: هر کسی از چیزی که برایش مناسب و در خور اوست بهرهمند میشود. همانطور که عیسی (علیهالسلام) از طلا برخوردار بود، الاغ نیز از جو استفاده میکند. در واقع، هر موجودی به آنچه که نیاز دارد دست پیدا میکند.
هوش مصنوعی: برای داشتن قضاوت درست، فقط به خوبیهای دیگران نگاه کن و به بدیها توجه نکن.
هوش مصنوعی: هرجا که آرامش و راحتی وجود دارد، در حقیقت درد و رنجهای زیادی پنهان است. در عمق همان رنجها، گنجینهای از تجربه و دانش نهفته است.
هوش مصنوعی: چون در عالم وجود چیزی نیست که بدون چالش و دردسر باشد، بنابراین نمیتوان به راحتی از زیبایی و لذتها بهرهمند شد بدون اینکه مشکلاتی در کار نباشد.
هوش مصنوعی: این دنیا شامل خوبیها و بدیهاست، اما آن دنیا جای عذاب و پاداش است.
هوش مصنوعی: در دنیایی که نظام آن بر اساس دوگانگی است، دلیل بدیها و خوبیها در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: از نشانههای پادشاهی او، هم خشم و هم رحمت الهی اوست.
هوش مصنوعی: تو در زندگی خود به خوبی و بدی، و همچنین به خوشی و ناخوشی و ایمان و نادانی واقف هستی.
هوش مصنوعی: حیات در جهان به صورت گوناگون و متضاد تجلی میکند، و در همین حال، فایده و آسیب در ترکیب گیاهان و زندگی آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: تغییر و تحولاتی که در این جهان وجود دارد، مانند تغییرات شکل و حالت آب و گل است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که او در واقع به خاطر مصلحت و نیازهای خاصی، این دو رنگ را به خود گرفته و این انتخاب به دلیل نادانی نیست، بلکه از روی آگاهی و درک درست است.
هوش مصنوعی: هر کسی که توانایی فریب دادن و هیجانانگیز کردن دیگران را داشته باشد، اگر از شعر من چیزی را به سرقت ببرد، مشکلی ندارد و کارش قابل قبول است.
هوش مصنوعی: در هنگام مهمانی، درست نیست که تنها به فکر خود باشی و از دیگران غافل شوی. مهمانی یعنی با هم بودن و به اشتراک گذاشتن لحظات.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند حکیم باشد اگر باغبان را که زحمت میکشد، از نعمت و پاداش بیبهره بگذارد؟
هوش مصنوعی: میزبان باید با رفتاری خوب و خاص، دیگران را به مهمانی دعوت کند و این کار از درک و آگاهی بالای او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی مهماننوازی میکند، مهمانی باید مانند سفرهای دلپذیر باشد، که در آن، همه چیز به خوبی و شایستگی آماده شده باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه شوخی و هزل با جدیّت بیگانه است، اما شوخی من هم مانند جدیّت از همان خانهای میآید که جدیّت از آنجا نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی چیز بد مانند چیز خوب در خزانه میآید، به شاه نیز ارائه میشود.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که آنچه به نظر شوخی و بیاهمیت میآید، در واقع آموزشی ارزشمند است. همچنین، به جای اینکه فقط یک منزل یا مکان باشد، به فضای گسترده و پرمفهومی اشاره دارد. به طور کلی، این متن نشاندهنده عمق و اهمیت موضوعاتی است که ممکن است به ظاهر ساده و کماهمیت به نظر برسند.
هوش مصنوعی: تو چه میدانی که در این سرزمین عقل، راهنما چه کارهایی را آموزش میدهد؟
هوش مصنوعی: اگر جد او باشد، جانش به هزل و شوخی آویزان است و از سحر او روحش با هم ترکیب شده است.
هوش مصنوعی: من شکرگذارم که در دنیای هنر، جایگاه من به مراتب بهتر از دیگران است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.