گنجور

حاشیه‌ها

علی میراحمدی در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲:

جملهٔ عالم همی بینم به تو

وز تو در عالم نمی‌بینم نشان

حافظ همین معنا را چنین بیان میکند:

با هیچکس نشانی زان داستان ندیدم

یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد

علی میراحمدی در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:

نور ایمان از بیاض روی اوست

ظلمت کفر از سر یک موی اوست

حافظ همین معنا را اینگونه بیان میکند:

کفر زلفش ره دین میزد وآن سنگین دل

در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود

علی میراحمدی در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

آنکه چندین نقش ازو برخاسته است

یارب او در پرده چون آراسته است

حافظ همین معنا را اینگونه بیان کرده است:

تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت

حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷                 

بویِ زلفِ یارم آمد ، یارَم اینک می‌رسد 
جان همی آساید و دلدارم اینک می‌رسد

اوّلین شب ، صبحدم ، با یارم اینک می‌دمد
وآخرین اندیشه و تیمارَم اینک می‌رسد

در کنارِ جویباران ، قامت و رخسارِ او
سروِ سیمین ، آن گلِ بی خارَم اینک می‌رسد

ای بسا غم ، کو مرا خورد و غمَم کَس می نخورد
چون نباشم شاد ، چون غمخوارم اینک می‌رسد

مدّتی تا بودم ، اندر آرزویِ یک نظر
لاجرم ، چندین نظر در کارم ، اینک می‌رسد

دین و دنیا و دل و جان و جهان و مال و مُلک
آنچه هست ، از اندک و بسیارَم ، اینک می‌رسد

رویِ تو ، ماه است و مَه اندر سفر گردد مدام
همچو ماه ، از مشرقِ رَه ، یارم اینک می‌رسد

بزمِ شادی ، از برایِ نُقلِ سرمستانِ عشق
پسته و عنّابِ شکَّر بارَم ، اینک می‌رسد

من به استقبالِ او ، جان بر کف ، از بهرِ نثار
یار می‌گوید کنون ، عطّارَم اینک می‌رسد

علی میراحمدی در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:

«مست‌ عرفان را شراب دیگری درکار نیست»

چنین مصراع خُنَکی از بیدل بعید است!

 

علی میراحمدی در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

«عقلم از خانه به در رفت، وَگَر مِی این است

دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود»

اینکه عارف میگوید: عقل و دین را باختم به این معنا نیست که عقل و  دین را به یکسو نهادم.
درین صورت چه فرقی بین عارف کامل  با دیوانهٔ محله ما!
طریقت بدون شریعت یعنی کَشک.

 

امیرشریعتی در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۹:

با سلام

در دو سطر پایانی چنین ضبط و ثبت شده:

در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کرده‌اند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب!

 

به‌گمان این حقیر، جملهء درست این است:

... در بزرگی چنین "نامقبلند" و "نامحبوب"

 

باتشکر

رضا از کرمان در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۹ در پاسخ به علی میراحمدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

درود بر شما 

حضرت مولانا میفرماید:

 

هله من مطرب عشقم دگران مطرب زر

دف من دفتر عشق و دف ایشان دف‌تر

 

 شاد باشی عزیز

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

در مصرع نخست بیت شماره 2، «نقشِ حریفان بخوان» درست است (به جای «نقش حریفان بخواه»)؛ به استناد:

1-لغتنامه دهخدا (ستون دوم، صفحه 22668، چاپ 1377) که «نقش خواندن» را در قمار «رو کردن دستِ حریف» معنی کرده است.

2-سه نسخه خطی مجلس به شماره‌ ثبت 61914، 64528 و 91038.

احمد فرزین در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۱:

این حکایت را بگذاریم کنار یک حکایت دیگر از گلستان که مکمل همند:

معنای اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک

باب 🪰 در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۲ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

🍷🌱🍀🌿♥️

علی میراحمدی در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۳۲ در پاسخ به کوروش دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

گویا دفِ تر بازتاب صدای خوبی ندارد و هر چه هم بر آن بزنند صدا از آن بلند نمیشود و بی اثر است.

میگوید هر کس سخن مرا شنید سخنان دیگران در گوش و ضمیرش بی مزه  و بی اثر میشود.

کوروش در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

هر که به گوش قبول دفتر سعدی شنید

دفتر وعظش به گوش همچو دف تر شود

 

یعنی چه ؟

 

برگ بی برگی در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۳ در پاسخ به باب 🪰 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

درود بر شما دوستِ عزیز، و سپاس از شما که استادید در پیشکشِ صبوحی های ناب در  فالبِ طرح سوال، که هرآنچه فرمودید حق است بویژه آن نکته‌ی بجا که رسیدن به وقت زیست کردنی ست و نه گفتنی، پس بمنظورِ پرهیز از اطاله کلام توسطِ بنده‌ی کم مقدار بدرود تا درودی دیگر.

سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان   

ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت 

کوروش در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

شیرین جهان تویی به تحقیق

بگذار حدیث ما تَقَدَّم

 

یعنی چه ؟

 

یشوآ جفری در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۳ در پاسخ به مِهتی دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:

مهتی جان مزاح بود.از این جهت که یکی با قطعیت گفته  آتئیست بودن دگری خدا را بهش اشاره کرده و شما هم گفتین لاادری بودن ایشون(این احتمالا ک گفتین خیلی متمایز میکنه شمارو).قسمت طنز اینه که چرا باقطعیت گفته بشه ک چی توی سرش بوده یا دلش یا هرجای دیگش شاید شیطان پرست بوده حداقل من جا برای اشتباه تفکر خودم گذاشتم هر چند که شوخی بیش نیس.

قطعیت؟؟؟چطور با قاطعیت درمورد ی شخص در هزار سال پیش نظر داده میشه؟

علی اصغر نظارت در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۳ در پاسخ به علیرضا بدیع دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۴:

نمیشه به جای اگر گفت گر و اختیار ابدال رو محسوب کرد؟

علی اصغر نظارت در ‫۳ روز قبل، چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۵۲ در پاسخ به Mansoor Rah دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۴:

زده ای تو اگرچه «به بال و به پر»

به رهایی خود، تو «ببال و بپر»

 

دل من زده پر به هوای دلت

چه شود که دگر برسی ز سفر

 

که اگر ز سفر برسی برسد...

پس از این شب غم‌زده، نور سحر

 

تو نبین که نشسته غبار غمت

بشود به دمی همه زیر و زبر

 

به فدای سرت که دلم شده خون

«تو» بزن...تو بزن که فتاده سپر

 

نکند که غمم، غم اضافه کند...

دل من به درک...تو بگو...چه خبر؟

 

#علی_اصغر_نظارت

۱
۳
۴
۵
۶
۷
۵۶۲۵