گنجور

حاشیه‌ها

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۲:

برادرش را کشته بر بی‌گناه

به دشمن سپرده نگین و کلاه

شاهکار طوس و  ایرانیان در اولین قدم کین خواهی سیاوش، کشتن برادر ناتنی کیخسرو بنام فرود است!!

کیخسرو هم خود را سرزنش میکند و هم طوس را نفرین:

همی خلعت و پندها دادمش

به جنگ برادر فرستادمش

جهانگیر چون طوس نوذر مباد

چنو پهلوان پیش لشکر مباد

دریغ آن فرود سیاوش دریغ

که با زور و دل بود و با گرز و تیغ

به سان پدر کشته شد بی‌گناه

به دست سپهدار من با سپاه

به گیتی نباشد کم از طوس کس

که او از در بند چاهست و بس

 

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱:

به نام خداوند خورشید و ماه

که دل را به نامش خرد داد راه

فردوسی یاد خدا و ایمان به او را نتیجه خِرَد آدمی میداند.
در واقع این خرد است که آدمی را به ایمان و عبادت فرا میخواند.
خرد و ایمان دست در گردن یکدیگر داشته و همراه هم هستند.
انسان بی خرد  و در نتیجه بی ایمان هم حیوانی بیش نیست.

قرآن انسانهای بی خرد و  بی ایمان را حتی از حیوانات نیز پست تر میداند:
أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ
آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه‌ترند، آنها همان مردمی هستند که غافل‌اند.
آیه ۱۷۹سوره اعراف
ترجمه الهی قمشه ای

محمدحسین مسعودی گاوگانی در ‫۲ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۵ - فرق میان دانستن چیزی به مثال و تقلید و میان دانستن ماهیت آن چیز:

به نظر می رسد مصرع اول بیت دهم یا این بیت

کودکان خرد در کتابها

و آن امامان جمله در محرابها

به اکتابها با ا کسره دار تصحیح شود. هم معنی درست می شود هم وزن.

 اکتاب در لغت‌نامه دهخدا به معنی نوشتن آموختن است.

یعنی کودکان خرد در سرمشق های خودشان ، نوح را می نویسند. من هم کودک بوده ام و آن موقع نوشته ام پس می شناسم نوح را

 

اکتاب . [ اِ ] (ع مص ) نوشتن آموختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خط آموختن کسی را.

woman hava در ‫۲ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۳۵ در پاسخ به Delkhaste دربارهٔ عطار » فتوت نامه:

سلام با این حساب اینا شیخ های بسیجی ان دوره هستند 

که هنوز به مقام خدا نرسیده اند و زن را  نقض کرده اند 

و هنوز به مساوی بودن روح خداوند در وجود زن مرد پی نبرده اند اگر رسیده اند  وقتی اسم زن میاد انقدر اشعار پست تولید نمیشود 

خب حالا چه کنم وقتی دیگر اینان را قبول نداشته باشی چون بیت کوچکی مانند بیت های اینان باعث میشود دیگر نتوانم انها را مرد بببینم .

مزن لاف ای پسر، بادوست و دشمن

که باشد مرد لافی کمتر از زن احه چرا؟؟؟

علی میراحمدی در ‫۲ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - حبسیه:

چاپلوس و دزد و حیز آزاد و من ...

«چاپلوس و دزد و حیز آزاد و من در حبس و رنج...»
یکی از نشانه های حکومت های ضحاکی همین است که دست دزدان و نابکاران باز است و نیکان و نیک اندیشان در حبس و رنج و سختی به سر میبرند.

فردوسی در وصف دوران ضحاک در شاهنامه به همین مورد اشاره میکند:

نهان گشت کردار فرزانگان

پراگنده شد کام دیوانگان

هنر خوار شد جادویی ارجمند

نهان راستی آشکارا گزند

شده بر بدی دست دیوان دراز

به نیکی نرفتی سخن جز به راز

 

داریوش در ‫۲ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۵:

درود بر آقای دکتر علیمحمد امامی با نوشتن این حاشیه زیبا .

ملک آرشی در ‫۲ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » خیام شاعر:

نوشتهٔ آقای هدایت بسیار مغرضانه و خالی از داوری درست است. ایشان بدون تخصصی در حوزهٔ ادبیات کهن، آنگونه سخن می‌گوید که گویی شاعران بزرگ پارسی‌گوی، جملگی از همین چندین رباعیات منتسب به خیام الهام گرفته‌اند و خیام به گونه‌ای مبدع این شیوه بوده؛ این در صورتی است که همین رباعیات در زمان خودشان با ارزش ادبی متوسط در نظر گرفته شدند و از لحاظ بلاغت و صنایع ادبی آنقدر که غلو شده، غنی نیستند.

علی میراحمدی در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - حبسیه:

یا کم از حیوان شناسد مردمان را میر شهر

یا که میر شهر خود باری کم‌ از حیوان بود

مشخص است که درین بیت منظور شاعر از« میر شهر» کیست!

علی میراحمدی در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - حبسیه:

یکی از بهترین قصیده های ملک الشعرا بهار که نمایانگر اوضاع خفقان آور رضاخانی و همچنین وضعیت او در زندان است .

شعر شاعران و آثار نویسندگان هر دوره از بهترین اسنادی است که میتوان اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوره را از آن درک و دریافت کرد.

البته ملک الشعرا بهار توصیف بسیار خواندنی و کاملتری از زندانهای رضاخانی دارد که در بخش ۵ و چند بخش دیگر از «کارنامه زندان» منظومه های او آمده است.

«با من این حبس گاه را کار است

حبس این بنده سومین‌بار است»

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶ - بوزیر اوقاف وقت نگاشته است:

ادیب الممالک فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات »
شمارهٔ ۵۶ - بوزیر اوقاف وقت نگاشته است
                             
کارهای مملکت ، از قاف تا قاف ، ای وزیر،
جملگی اصلاح شد ، جز کارِ اُوقاف ، ای وزیر

این چه تحقیق است ، کاندر وی ، همی باشد سبیل،
نانِ مسکینان ، به سانِ بادهء صاف ، ای وزیر

قاتلِ فخر است و سلّاخِ شرف ، جلّادِ حق،
عضوِ تحقیقِ تو ، یعنی فخر الاشراف ، ای وزیر

این چه دین است و چه آیین و چه قانون ، ای خدا،
این چه عدل است و چه حُکم است و چه انصاف، ای وزیر

هر چه خواهم شِکوه ی خود را سُرایم برملا،
فرصتَم ندهد به گفتن ، آن دُو سر قاف! ، ای وزیر

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸ - حکیم دانا میرزا ابوالحسن جاوه فرماید::

ادیب الممالک فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات »
شمارهٔ ۷۸ - حکیم دانا میرزا ابوالحسن جلوه فرماید:
                             
مُلکِ درویشی ، نه پنداری ، که بی لشکر گرفتم،
این ولایت ، من به آهِ خشک و چشمِ تَر گرفتم

من به حُول و قوّهء خود ، می نکردم این عفیفی،
بل به عُونِ حق ، عنانِ نفسِ شهوتگر گرفتم

بود در سر نخوتَم هر چند ، کوشیدم به نیرو،
نخوتَم زایل نشد ، تا آنکه ترکِ سر گرفتم

بود جانَم کودکی ، حرصَش پدر ، مامَش طمع ، من،
هم به جهدَش ، زان پدر ، وز چنگِ این مادر گرفتم

من در این دریایِ بی پایاب ، دریا رَستِگی را،
از قناعت کَشتی و از خامُشی لنگر گرفتم

آبِ حیوان بُد قناعت ، جُستم از ظلماتِ خلوت،
این روش تعلیم ، من از خضرِ پیغمبر گرفتم

بی نیاز ام گرچه ، لیکن در گدائی بهرِ دانش،
گوئیا عباس دوس ام یا از او دختر گرفتم

دوش ،  دل می گفت ؛  رَستم از علایق  ، "جلوه" گفتا ؛
کافرَم خوان ، این سخن ، گر من از او باور گرفتم

امیرحسین صدری در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۳ در پاسخ به ابوالحسن کاشانی دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:

بعید نیست.

بالاخره شیخ هم آخوند بوده دیگه 

امیرحسین صدری در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۲ در پاسخ به افشین دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:

به گمانم تا از سِر معشوق یعنی شمع با خبر شود

برگ بی برگی در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۱۹ در پاسخ به باب 🪰 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:

استادِ بزرگوارتان که روانش قرینِ رحمت و مغفرتِ الهی باد بسیار نیکو هنر را تعریف نمودند و مصداقش هنرِ حافظ است که درونی و زاییده ی عشقِ اوست.

علی میراحمدی در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

امروز که بازارت، پرجوش خریدار ...

اشارتی است به آیه 111 سوره توبه

إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَیٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ

همانا خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده

ترجمه الهی قمشه ای

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۳۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

«کعبه شش جهت» در بیت پایانی این غزل با توجه به بیت زیر درست است:

«کعبه و بتخانه‌ای در عالم توحید نیست/عاشق یکرنگ دارد قبله‌گاه از شش جهت» (غزل 1405، صائب تبریزی)

[عاشق یکرنگ به هر سو که بنگرد، جلوۀ دلدار را می‌بیند]

البته داستان زلیخا در بخش 4، بخش دهم از مصیبت‌نامه عطار نیز اشاره دارد به همین شش جهت (پس، پیش، بالا، پایین، چپ و راست)....

 

*برای پرهیز از دستکاری ناخواستۀ اسناد هویت ملی، مراقب ذهن فریبکار خود باشیم.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۳ روز قبل، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۲۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

«تاج دواج» در مصرع نخست بیت 6 مفهوم روشنی ندارد. بررسی زیر شان می‌دهد که «تاج و دواج» باید درست باشد.

1-«تاج و دواح» سه بار از سوی حمیدالدین بلخی در مقامات بلخی آمده است.

2-عطار در بخش 13 وصلت نامه، «دواج و تاج» را به کار برده است.

۱
۳
۴
۵
۶
۷
۵۶۴۹