گنجور

حاشیه‌ها

عبدالمجید یوسفی نکو در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

با سلام
برخی نکات دوستان درست و برجی بی وجه است. از جمله دوستی که به خوانش «می جَست» اشاره کرده اند و «می جُست» را نادرست دانسته اند، به نکته مهم و درستی اشاره نموده اند.
استاد دکتر جعفر موید شیرازی شرحی عالی و خوب بر این غزل نوشته اند و بسیاری از ابهام های آن را روشن کرده اند. این متن در یکی از شماره های کیهان فرهنگی در سال ها پیش منتشر شده است. متاسفانه متن آن را در دسترس ندارم ولی به صورتی نامناسب از نظر چاپ در اینتر نت موجود است. دوستان علاقه مند را به خواندن آن دعوت می کنم.

محمدرضا ق در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

بله نظر شما درست است جناب عبدالرزاق. وزن ذکر شده اشتباه است.

رویا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

این مدتی که با سایت گنجور آشنا شدم در کنار همه چیزای خوبی که هم از شعرای بزرگ سرزمینمون و هم از بعضی حاشیه ها یاد گرفتم، به نتیجه مهمی هم رسیدم.
اینکه میشه یه نفر تمام مثنوی رو از بر باشه، زیر و زبر دیوان شمس رو بلد باشه، سی سال به دانشجوی (زبان نفهم!!!!) خارجی اندیشه های مولانا رو یاد داده باشه، ظاهرا مدارج عالی تحصیلات آکادمیک رو هم طی کرده باشه، اما اینقد کم بهره باشه از ادب و این اندازه در بند نام و ننگ و این حد حق به جانب!
ممنون جناب شمس الحق که به واقع مصداق دادین به این شعر که: هرکسی از ظن خود شد یار من، از درون من نجست اسرار من... سر من از ناله من دور نیست، لیک کس را دید جان دستور نیست...

.. در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۵:

ای شکوفه!
تو به طفلی چون شدی پیر تمام؟
گفت: ...

میلاد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

اجرای این شعر توسط استاد سراج فوق العده ست

پریسا مرسل در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۱۷ - حلقه بستند سر تربت من نوحه کران:

سلام از دست اندرکاران گنجور ممنون از جمع آوری اشعار شاعران بزرگ این خدمتی است برای چندین نسل آینده که از ادبیات گرانبهای فارسی و شاعران شرق مستفید شوند .
یک چند کلمه اشتباه شده که معنی شعر را خراب می کند درست آنرا این جا نوشتم باز هم از لطف شما ممنونم .
حلقه بستند سر تربت من نوحه گران
دلبران زهره وشان گل بدنان سیمبران

محمود در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

دوستان بنده زیاد اطلاعاتی ندارم
فقط یک سوال داشتم
داستان شمس تبریزی و مولانا چیه؟؟؟

رمزی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

این غزل بر وزن فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن است. توجه شود که سیلاب کلمات در اول هر مصرع، دو حرفی است نه یک حرفی.

هادی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۸:

دو سوال مولوی:
مولوی اساسا دو نوع سوال از خود میپرسد و در تمام عمر خود در تکاپو برای رسیدن به پاسخی برای این دو سوال است.
1- ز کجا آمده ام, امدنم بهر چه بود؟ یه کجا میبری اخر، ننمایی وطنم
2-چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم.
گه از این سوی کشندم که از آن سوی کشندم.
نفسی آتش سوزان نفسی سیل گریزان
ز چه اصلم ز چه فصلم به چه بازار خرندم
نفسی همره ماهم نفسی مست الهم
نفسی یوسف چاهم نفسی جمله گزندم
نفسی رهزن و غولم نفسی تند و ملولم
نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم
سوال دوم اساسا یک سوال اگزیستانسیالیستی بوده و مربوط به بشر مدرن است. میلها و باورها (گاهی متضاد هم) در دو سوی یک طناب انسان را به هر سو میکشند. و این میشود سرچشمه رفتارهای انسان.
پ.ن.1: در خواندن مولوی زیاده روی کنید. انسان ساز است. البته به قول حافظ
به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
پ.ن.2: اروین یالوم میگوید: افسردگی بهایی است که بشر برای شناخت خود میدهد.

حیان در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷:

سلام...
مصراع دوم بیت دوم باید به این صورت باشه: "کآلوده دیده چون توان..."
و مصراع دوم بیت سوم نیز واژه‌ی اولش باید"تاراج" باشه.

محسن پناهی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز:

آیا کلمه «براشت» در بیت
شب انگشت سیاه از پشت براشت
ز حرف خاکیان انگشت برداشت
نباید به «برداشت» تغییر کند؟

همیرضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۲۲ - حکایت:

بیت دوم و سوم:
«قضا نقش یوسف جمالی نکرد
که ماهی گورش چو یونس نخورد
در این باغ سروی نیامد بلند
که باد اجل بیخش از بن نکند»
در آخرین بخش هفتم باب از زبان جم در رثای نازنینش هم به شکل تکراری آمده است (بیت پنجم و ششم).

همیرضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۷ - حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت:

بیت پنجم و ششم:
«در این باغ سروی نیامد بلند
که باد اجل بیخش از بن نکند
قضا نقش یوسف جمالی نکرد
که ماهی گورش چو یونس نخورد»
در آخرین بخش این باب در رثای کودک خود سعدی هم به شکل تکراری آمده است (بیت دوم و سوم).

بهرام مهدویان در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - هم در مدح اتسز گوید:

کفران نعمت تو درخیست کان به عمر.
نه کفارن

Danial Afzalnia در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۱ - رسیدن بانگ طلسمی نیم‌شب مهمان مسجد را:

بعد از آن برخاست آن شیر عنید
عنید:
سخت , سنگدل , بی شفقت , تسلیم نشدنی

عباس مشرف رضوی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:

"ماجرای دل دیوانه" مشخصا حکایت است نه شکایت "گفت از این نوع حکایت که تو داری سعدی" (ماجرا=حکایت) درجای دیگر سعدی به صراحت گفته: "طبیب از من بجان آمد که سعدی قصه کوته کن - که دردت را نمی دانم برون از صبر درمانی". دوباره: ماجرا=حکایت=قصه. بنابراین "شکایت" واقعا با مضمونی که سعدی درنظرداشته، نمی خواند.
"به چه درمان سازم" از طرف طبیب گفته می شود. طبیب دنبال روشی مشخص برای درمان است. درمانی که با (به) آن درد را درمان کند. درجای دیگر سعدی گفته است "که دردت را نمی دانم برون از صبر درمانی". (صبر=روش پیشنهادی برای درمان). بنابراین در "که چه درمان سازم"، مانند عبارت "چه چاره سازم"، گویی طبیب باید روشی را برای درمان "بسازد"(کشف/اختراع کند). بنظر می آید که سعدی به طبیب طعنه می زند که دنبال روشهای از قبل معلوم و آماده برای عشق است (یعنی درواقع، دنبال کشف به معنی کلی کلمه نیست). بنابراین فکر می کنم "به چه درمان سازم" درستتر است. درضمن باتاکید بهتری و بیشتری هم می تواند خوانده شود (تاکید بر عبارت "به چه" یعنی "با چه" یا "چه جوری" درحالیکه "که چه" دو کلمه است؛ حرف ربط "که" و تاکید تنها می ماند برروی عبارت "چه درمان"؛ درحالیکه "درمان سازم" دراینجا فعل است و باید با تاکید خاص خود خوانده شود. یعنی عبارت "که چه"، بوضوح دو تاکید و مکث در مصراع را به یکی می کاهد). این نکات ریز مهم است، چون باعث می شود که شعر سعدی، شعر سعدی شود و متفاوت با کار دیگران.

رستم دستان در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳ - نکوهیدن ناموسهای پوسیده را کی مانع ذوق ایمان و دلیل ضعف صدق‌اند و راه‌زن صد هزار ابله چنانک راه‌زن آن مخنث شده بودند گوسفندان و نمی‌یارست گذشتن و پرسیدن مخنث از چوپان کی این گوسفندان تو مرا عجب گزند گفت ای مردی و در تو رگ مردی هست همه فدای تو اند و اگر مخنثی هر یکی ترا اژدرهاست مخنثی دیگر هست کی چون گوسفندان را بیند در حال از راه باز گردد نیارد پرسیدن ترسد کی اگر بپرسم گوسفندان در من افتند و مرا بگزند:

درین جا که مولانا میگوید _گر بودیش لطف ما سبق کی بدی این بدلی با جذب حق_ یعنی مولانا عقیده خود را در موردی ابوطالب صاف و واضح مثل هر سنی دیگر بیان میکند که در ایمان ابوطالب شک دارد دیگر جای این نیست که یک کسی بیاد و بگوید نه منظو مولانا اینجا شمس بود اینطور بوده و آنطور مولانا واضح روشن عقیده خوده را بیان کرده هست .

دکتر صحافیان در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
با موهای پریشان و عرقی که صورتش را زیباتر می کرد می خندید و سرخوش، آواز خوان، ظرف شراب در دست( معشوق حافظ در حالت بسط کامل-زیبایی .بیخودی شراب و... به پیشش آمده است)
بیت2:چشمان زیبایش فریاد میزد و با لبانی که به سخره ام گرفته بود سحرگاهان دیشب( دوش: بی زمانی) پیشم نشست.
بیت3: با صدایی نرم در گوشم گفت ای عاشق من که دیرزمانی است مشتاقی آیا خوابت می برد؟!
( ورود حال خوش در بسط کامل در سه بیت بالا وصف شده : معشوق و شوق به او پایه های دریافت است)
بیت4: دیدارت شراب سحرگاهی بود پس از آن اگر تمام تمرکزم بر این باده نباشد(باده پرستی) در مذهب عشق کافرم.
بیت5:ای زاهد که وسعت درک این حال در تو نیست، بر آنان که جام دوستی را تا آخر سرمیکشند(سرخوش اویند) عیب نگیر.
بیت6: پس از این سرخوشی تسلیم اویم و آنچه او در جامم بریزد می نوشم چه شراب بهشتی و چه شراب بیخود کننده( باده مست) که فراتر از آن است‌.
بیت7:اکنون که حال خوش کامل است( نشاط شراب و موهای مجعد یار) مشتاقان بسیاری چون حافظ را به عبور از خویشتن وا می دارد( توبه شکنی)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

علی شیرازی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵:

درود بر شما
بر در قدیمی آرامگاه سعدی نوشته بود:
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید
هزار سال پس از مرگ او گرش بویی

شقایق عسگری در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱:

چه زیبا و دلنشین دعوتمون کرده به اقامه نماز

۱
۲۳۹۳
۲۳۹۴
۲۳۹۵
۲۳۹۶
۲۳۹۷
۵۵۴۰