علی شیرازی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵:
بر در قدیمی آرامگاه سعدی نوشته بود:
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید
هزار سال پس از مرگ او گرش بویی
بزرگان ما میگفتند، عرفا عاشق شدن را جاودانگی می دانستند.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند.
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
و گاهی پا را از این فراتر نهاده و کسی را که عاشق نباشد، شایسته مقام انسانی نمی دانند.
چنانچه جناب عراقی میفرماید:
آن شنیدی که عاشقی جانباز
وعظ گفتی به خطه شیراز
و.... خلاصه اینکه در این مجلس که همه سخنان نغز در باره عشق گفته می شد
اسماء جوان در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
بنام خدا وبا سلام و عذر خواهی بعلت تأخیر و اینکه بارها خواندم و در نتیجه چندین بارها نوشتم و پاک کردم و جرأت درج کردن نیافتم.
و دست آخر و با ترس و لرز . نوشتم .
معانی هر گزاندر حرف ناید
که بهر قلزم اندر ظرف ناید
مثل اینکه قفلی بر افکار پریشانم نهاده باشند . امید که جنابعالی با درج مطلبی این قفل را گشوده و مخلص را امیدوار و تشویق نموده و بر سر ذوق آورید .
عاجز و درماندی شما فریاد . خیلی خرابم .
روژین در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۷:
چرا به جان رستگارانش که رستم؟؟؟
مهدی مختارزاده در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ رهی معیری » ابیات پراکنده » باید خریدارم شوی:
این شعر رو همایون نیکخواهی خونده...
محمد سیفی زاده در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۴ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴ - در رثای شهید بلخی:
از شمار دو چشم یک تن کم یعنی این که از دید جسمی و ظاهری ما یک نفر از میان ما رفته ولی از دید خرد و علمی خیلی بیشتر از اینها اتفاق افتاده و این مطلب درباره علما و دانشمندان صادق است.
.. در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۱:
دریغ از تو
که در آرزوی غیری تو..
وحید در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
باسلام و احترام
در جواب دوستان عزیز در خصوص اشتباه ادا کردن واژه "مرهم" توسط استاد شجریان
این آواز تحت عنوان "آواز مثنوی" در آلبوم "بی تو به سر نمی شود" منتشر شده است که با گوش فرا دادن دقیق به آن خواهیم شنید که هم استاد شجریان و هم همایون در این هم آوازی کاملا به درستی واژه "مرهم" را ادا می نمایند.
با تشکر
دلا در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۵ - سؤال کردن آن کافر از علی کرم الله وجهه کی بر چون منی مظفر شدی شمشیر از دست چون انداختی:
بیت سیزدهم در نسخه تصحیح دکتر سروش نوشته شده: باز گو ای بازِ عنقاگیر شاه
و نه بار.
مسعوداسماعیلی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
سلام و عرض ادب .ببخشید معنی "مخسب" چی هست؟
مسعوداسماعیلی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
سلام و عرض ادب .ببخشید معنی "مخسب"جی هست؟
علی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹:
در بیت 2، کلمه سال باید به سان تبدیل شود
انسیه افشاری در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:
سلام جناب شهاب
فکر نمیکنم شما در جایگاهی باشید که تعیین کنید چه کسی چه اثری رو بخونه یا چه فرد یا عقایدی رو دنبال کنه یا نکنه!
و سوالی که از خدمتتون داشتم
میشه بگید از نظر شما منظور از روز شمار در این رباعی چیه؟
مجتبی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۱:
در بیت دوم "گرگ است" درست است.
بیت سوم سید السوانی اشاره به حدیث پیامبر دارد که فرمودند سیر السوانی لاینقطع
بیت شش توز یعنی تاراج
ییت هفت مالک یعنی نگهبان دوزخ
سقر یعنی دوزخ
بیت نهم نگر تا نترسی یعنی به هوش باش که نترسید
مرگ صورت یعنی مرگ ظاهری و جسمانی، مرگ فیزیولوژیک
بیت یازده امان اول یعنی امنیت و امان دوم یعنی آرزوها
بیت پانزده سبع المثانی یعنی سوره ی حمد
بیت چهلم میده: آب
پانی: نوعی نان که از آرد برشته ی گندم پزند
بیت بیست چرمه: اسب . هر نوع اسب را به طور کلی چرمه گویند.
یکی (ودیگر هیچ) در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:
به نام او
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
تا آن هنگام که عنایتی از سوی او نشود و ذره ای از نور او بر خیال ما نتابد هیچ راهی به دریای بیکران عشق او وجود ندارد و تنها هنگامی که نور او بر خیال ما بتابد سیل اشک های ما می تواند سد مقابل دیدگان را بشکند .
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
بخاطر اینکه مدعیان داد سخن از سیاهی زلفان تو(در حقیقت درخشش انوار الهیت) در هر کوی و برزنی سر ندهند حتی با نسیم صبحگاهی نیز راز دلم را در میان نمی گذارم مبادا که غمازی کرده و این راز را برملا سازد.
من از این طالع شوریده برنجم ور نی
بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست
من از اینهمه رنج و عذاب و سختی که برای رسیدن به خاک درگاه تو می کشم رنجیده و آزرده می شوم ولی این حقیقت را دریافته ام که ارزش راه به سختی آنست و اگر این طریق عنایت تو نباشد هیچ راه دستیابی به خاک درگاهت وجود ندارد و البته که باید چنین باشد!
از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
ای سرچشمهء عشق و شیرینی از آنجاییکه تو شیرینی درک جلوهء جمالت را نصیب هر پرده دری نمی گردانی بنابراین در عالم خاکی هم اکنون اثری از پرتو شکرنشان جمالت وجود ندارد و باید که اینگونه باشد!
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
صلاح این است که راز وصال تو پنهان باشد و بجز آزادگان و سر باختگان راه او کسی اطلاعی از آن ندارد و باید که چنین باشد.
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست
آنان که در ابتدای راه عشق تو همچون شیر توانمند بودند در اثر مصایب و مشکلات عدیده در این راه مبدل به روباه هزم اندیش و ناتوان گشتند و در این راه انواع خطرات و لغزش ها (درحد فراتر از تصور) وجود دارد.
آب چشمم که بر او منت خاک در توست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
آنقدر آب از چشمانم جاری گشت تا لیاقت خاک درگاهت را با هزار منت کسب نمایم!
بدون جاری شدن آب چشم هیچ دیده ای به دیدار خاک درگاهش نخواهد رسید و باید که چنین باشد.
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست
آنقدر در عشق او برای خویش نام نشانی کسب نمودم تا در آنسو بقا یافتم و هست شدم.
وگرنه هیچ موجود ضعیفی در آنسو هستی نمی یابد و باید که چنین باشد!
غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
ای حافظ یار از تو راضی نیست (که تو هنوز اینجایی!) و تنها هنر تو کسب رضایت اوست و غیر از این راهی نیست و باید که چنین باشد!
زیبا روز در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۸:
بس کن و راز مرا بر سر انگشت مپیچ
که من از پنجۀ پیچ تو بسی پیچیدم
می فرماید این همه مرا و وجودم را بر سر انگشتان خودت تاب مده .مرا اینقدر از این حالت به آن حالت مپیچان و بازیم مده .زیرا که من تا اکنون هم از پیچ پنجه های تو بسی گونه گون گشتم . پنجه پیج ، اضافۀ مقلوب است .
عباس. پردازی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹:
بسیار متاسفم برای کسانی که حافظ را مقید به زمان و مکان کردهاند و برای اشعارش شان نزول و مناسبت زمانی و مکانی قایل شدهاند و یا آن جناب را مصلحت اندیش فرض کرده و یا فکر کردهاند که حافظ فلان غزل یا فلان بیت را صرفاً جهت گرفتن صله و انعام و یا وظیفه پیشکش شاه شجاع، شاه یحیی، شاه منصور و یا وزیر وقت کرده است! که هر کسی چنین ذهنیت و اندیشهای را نسبت به خواجه در سر می پروراند سخت در اشتباه است! بله، بعضی وقتها حافظ نیز چون ما در مضیقه معیشتی قرار می گرفته و بناچار مدح یا سروده ای را تقدیم فلان وزیر و فلان شاه وقت می کرده است! اما دوستان یادمان باشد که حتی در چنین مواردی هم حافظ اصل را فراموش نمی کرده و وظیفه هدایت و ارشاد عرفانی و سیر و سلوکی را سر لوحه کارش قرار داده و گوهری از خزانه حکمتش را در اختیار طالبان معرفت قرار می داده است و در ظاهر پادشاه یا وزیر ساده اندیش را مدح می گفته و وظیفه و صله و مقرری خویش را دریافت می کرده تا گذران زندگی کند که همه ما ناگزیر از آن هستیم ولی در باطن در همان شعر اهل معرفت را بسمت هدف اصلی که همانا وصال حقتعالی است هدایت می کرده و این را جز راسخون در علم و مطهرون در نمی یابند! پس ای کسانی که دوستدار واقعی حافظ هستید و با او یک عمر زندگی کرده اید که من هم یکی از شما هستم، بیایید حافظ را آنگونه که هست بشناسیم و ساده لوح نباشیم که؛ خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست، خبری از بر آن دلبر عیار بیار. و اما اگر کسی و یا کسانی دوستدار حافظ نیستند و در دلهایشان غرض و مرض هست ؛ " ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت ".
رامی در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶:
به نظر من مفهوم ریز این دو بیت گوشزنیست به همه مردم که میگوید زمان براستی خیلی سریع و تند میگذرد به طوری که وقتی به خاطرات دور گذشته فکر کنیم میبینیم که انگار همین دیروز بود. بنابراین هدف انسان ادر این دنیا گذاشتن اثر نیک از خود هست که باید موجبات شادی و لذت دیگران را بدنبال داشته باشه که شادی و لذت ماندگار خود رو هم در بر خواهد گرفت. حال اینجا هدف کلی خیام بزرگ از شراب یعنی راستی و درستی و صداقت انسانیست که انسان را به خدای خود نزدیکتر و نزدیکتر میکند و سپس در یک خلصه روحانی قرار میدهد انگار که یه بطر عرق خوردی و مست و سرمست هستی نه از غم بلکه شادی مطلق که در لحظه و حال خود با خدای خود بسر میبری فارغ از غم گذشته و اینده نیامده که اگر همراه با راستی بوده باشد حتما اینده ای شادی اور خواهد بود و غیر اینصورت غم و اندوه از عملکرد خودخواهانه خویش که فقط شادی خود را مد نظر داشته ایم. همچون خیام بزرگ با اثر ات نیکی که بر جای گذاشته برای تمام مردم دنیا مثل تقویم عالمانه او و اشعار ارزشمند او که در هر مصرع ان مملو از دانش و اطلا عات مفید و سازنده ایست که راه خلصگی کامل را میتوان دریافت با چشم و گوش درون اگر که باز باشد وگرنه شراب همین شراب انگور هدف نیست خلصگی ان مد نظر هست که تشبیه میشود با شراب
سینا در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:
در بیت 7 در به جای اندر صحیح تر می نماید
جایگزین کردن نیز با هیچ شاعرانگی بیت رو کم می کنه
من از فکر تو حتی به خودم هم نمی پردازم چه برسه به دیگران ولی تو چی ای نازنین؟
Roya در ۶ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۱ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود:
با درود و سپاس.
چند اشتباه تایپی اصلاح میگردد:
ندیدم کس بنافرمائی او: ندیدم کس به نافرمانی او
زیان بگشاد کای دانای اسرار: زبان بگشاد کای دانای اسرار
افق در ۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۲: