ای جهان آب و گل تا من تو را بشناختم
صد هزاران محنت و رنج و بلا بشناختم
تو چراگاه خرانی نی مقام عیسیی
این چراگاه خران را من چرا بشناختم
آب شیرینم ندادی تا که خوان گستردهای
دست و پایم بستهای تا دست و پا بشناختم
دست و پا را چون نبندی گاهواره ت خواند حق
دست و پا را برگشایم پاگشا بشناختم
چون درخت از زیر خاکی دستها بالا کنم
در هوای آن کسی کز وی هوا بشناختم
ای شکوفه تو به طفلی چون شدی پیر تمام
گفت رستم از صبا تا من صبا بشناختم
شاخ بالا زان رود زیرا ز بالا آمدهست
سوی اصل خویش یازم کاصل را بشناختم
زیر و بالا چند گویم لامکان اصل من است
من نه از جایم کجا را از کجا بشناختم
نی خمش کن در عدم رو در عدم ناچیز شو
چیزها را بین که از ناچیزها بشناختم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به جستجوی حقیقت و شناخت واقعیات زندگی پرداخته است. او از رنجها و محنتهایی که در عالم تجربه کرده سخن میگوید و احساس میکند که در این جهان مادی، مقام انسانیت و حقیقت فراموش شده است. او میگوید که بیعملی و محدودیتها باعث میشود که نتواند به مقام عالی خود برسد. شاعر به تشبیه درختی اشاره میکند که میخواهد از خاک رشد کند و به آسمان برود و به خالق خود نزدیکتر شود. در نهایت، او بر این باور است که شناخت اصل و ماهیت وجودی انسان فراتر از ظاهر مادی است و باید به عمق وجود و حقیقت نگریست.
هوش مصنوعی: ای جهان پر از آب و گل، زمانی که تو را شناختم، با مشکلات و رنجهای بیشماری نیز آشنا شدم.
هوش مصنوعی: تو چرا جایگاه خرها هستی، نه جایی که عیسی قرار دارد. من چرا باید این جایگاه خرها را بشناسم؟
هوش مصنوعی: تو به من آبی برای نوشیدن ندادی، ولی در عوض با ترفندهای خودم را به سختی گرفتار کردی تا ماهیت و قدرت خودم را بشناسم.
هوش مصنوعی: زمانی که دست و پا را محدود نکنید، میتوانید به چیزهای بزرگتری دستیابید. من این نکته را درک کردم و فهمیدم که با باز کردن دست و پا، به آزادی و فرصتهای جدیدی دست پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: چون درختی که ریشهاش در زیر خاک است، من هم دستهایم را بالا میبرم در هوای کسی که او را به خوبی شناختهام.
هوش مصنوعی: ای شکوفه، تو در دوران جوانیات به مانند یک انسان سالخورده به نظر میآیی. رستم گفت که از زمانی که نسیم به من رسید، من توانستم به درستی تو را بشناسم.
هوش مصنوعی: شاخی که از رودخانه بالا رفته، به خاطر این است که از بالا سرچشمه گرفته است. من هم اصل خود را شناختهام.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نظریهای عمیق درباره وجود و هویت خود اشاره میکند. او میگوید که به هیچ مکانی وابسته نیست و در واقع، مرزهای مکانی برای او معنایی ندارند. او به نوعی از شناخت فراتر از مکان و زمان صحبت میکند و بیان میکند که نمیداند که از کجا آمده است و به کجا میرود. در واقع، او در جستجوی حقیقتی است که فراتر از محدودیتهای دنیوی است.
هوش مصنوعی: در سکوت و آرامش، خود را در عدم پنهان کن و به ناچیز بودن راضی باش. با نگاهی به اطراف، چیزها را بشناس و درک کن که من نیز از چیزهای کوچک و ناچیز آموختم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.