گنجور

حاشیه‌ها

علی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

وزن شعر

_ _ 0 / 0 _ _ 0 / 0 _ _ 0 / 0 _ _

مَفعولُ مَفاعیلُ مَفاعیلُ فَعولُن

یا

_ _ 0 0 / _ _ 0 0 / _ _ 0 0 / _ _

مُستَفعَلُ مُستَفعَلُ مُستَفعَلُ فَعْلُن

می‌باشد

سیاوش فقیر در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

شاید شبان خود موسی باشد که در حال کنکاش درون خود برای رسیدن به حقیقت گاها نیاز به یاداوری حقیقت دارد که خداوند بی نیاز نه از تو می رنجد و نه اهمیتی به افعال ظاهری تو میدهد بلکه احوالات تو دارای اهمیت هستند و بدانی که قطره اگر هم به شکل ابر در اسمان باشد باز از اقیانوس جدا نیست

در ظاهر اقیانوس و اسمان از هم سوا هستند ولی در افق به وحدت میرسند پس قطره چه بالا برود چه به دریا از اصل خود نه تنها دور نیست بلکه جدایی نا پذیر است 

قطره چه با شدت یا ملایمت به سطح اقیانوس برگردد اقیانوس با رحمانیت خود او را در اغوش میکشد و به او عمق میبخشد

ای سالک از خود مرنج چرا که :     ما زبان را ننگریم و قال را       ما روان را بنگریم و حال را 

سید محسن در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:

دوش صدای عشق به من گفت اگر فانی هستی حالا جای تو در وادی عشق هست---این تعبیر من بابت بیت هفتم است

سید محسن در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:

درود بر ادیبان--عقل یک پدیده و یک هست،است و جنس و رنگ خاص خودش را دارد.البته عقل هم دارای محدودیت و محیط و مرز است

اما عشق ناشی از فقدان هر پدیده ایی است.عشق یعنی نیاز کامل که یعنی هیچ چیز و پدیده ائی وجود ندارد و عشق بیان نیاز شدید به چیزی است

جنس عقل  با نیازمندی عشق دو حالت متفاوت هستند

سید محسن در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

اگر خواهی که گوهر را بیابی---بنظر درست میرسد

فاطمه زندی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۹:

درود 

 یا معشر الخلان قولوا للمعافی... یعنی ای گروه دوستان  به آن کسی که در عافیت و تندرست است .بگویید :تو از دل درد مند خبر نداری...

سید محسن در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶:

لغت(((مرائیانه))) در بیت دوم بی معنا است---مکن است مر آئینه  باشد

سید محسن در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

درود بر ادیبان جای تعجب است که بعد از شش سال هنوز غلط املائی بیت چهارم تصحیح نشده است

پوریا محمدزاده در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

فرمانروای ملک سخن خواجه سعدی شیرازی در دیباچه گلستان فزونی نعمت های خداوند را برشمرده و فرموده که هیچ کسی نمیتواند از عهده شکرگزاری نعمت های حق تعالی آن گونه که شایسته وی است بربیاید. به همین دلیل ما انسان ها میتوانیم با اعتراف به کوتاهی در عبادت و شکر خداوند تا حدودی ادای وظیفه کرده باشیم و در قسمت های دیگر هم سخن از حکمت خداوند بر زبان اورده، اینگونه که رحمت او مشمول همه است و روزی هیچ کسی را به خاطر گناهش قطع نمیکند و محرم عیوب است.در قسمت بعد هم بار دیگر از حکمت خداوند، اینبار درباره پدیده های هستی و قانونمندی ان سخن گفته که همه اینها واسطه ای برای روزی رسانی انسان ها هستند و نباید دچار غفلت شد و کفران نعمت کرد. در قسمت دیگر هم حضرت محمد مصطفی را وصف کرده و وی را پشیبان پیروان خویش دانسته.سعدی در قالب نثر سخن پیامبر اسلام را بیان کرده که وقتی انسان مداومت میکند در توبه و انابت به درگاه حق روی گردانی خداوند نشانه بی مهری و بی توجهی نیست بلکه خداوند میخواهد  بنده تنها او را پناه دهنده خودش بداند.و در اخر اینکه در قسمت های دیگر سعدی میفرماید که عارفان و بزرگان هم نمیتوانند خدا را انگونه که سزاوار است عبادت کنند و بشناسند چرا که خداوند فراتر از خیال و قیاس و گمان و وهم ماست و هرگز فهم حقیقت خداوند در ظرفیت فهم ما نمیگنجد.

پرواز در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

با سلام سال هاست اشعار حافظ عزیز را با لذت و اشتیاق میخونم و برداشتهای عارفانه ، عاشقانه ای داشته ام ولی متاسفانه از زمانی که تفاسیر آقای رضا را می خوانم غباری از غم روی قلبم نشسته که آیا واقعا حافظ عزیز تمام این غزل های ناب را برای شاه شجاع سروده است !!!! (حاشا) از دوستان گرامی خواهش می کنم برداشتهای خود را از غزلهای حافظ داشته باشند ولی شأن و منزلت این اشعار را هم در نظر بگیرند

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:

شاید اشاره به دیوژن یا دیوجانس، فیلسوف یونانی باشد که مولانا درباره او فرموده:

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

البته او یونانی بوده نه خَتایی ولی مضمون شعر خاقانی به این داستان نزدیک است.

رضا از کرمان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

  با عرض سلام وادب خدمت تمامی عزیزان

بنده به نوبه خود اجرای این غزل رو توسط همه هنرمندان شنیدم  وخلاصه یکیشون برام دلچسب تر از بقیه بوده واین کاملا طبیعیه ولی  بنظرم این سایت وزین  جهت تبادل نظر  در خصوص  اجرای خوانندگان وهنرمندان نیست   واین نکته هم قابل اغماض نیست که هرکدام از این عزیزان با صدا واجرای حالا خوب یا بد یا کپی یا به هر نوعی ، سعی در انتقال صدای حضرت مولانا وپیام ایشان به مخاطبین و شنوندگانشون داشتند ،  وبنا به اعتراف دوستان حاشیه نویس بعضا با کلام شعرا ،از این طریق آشنا شدن  واین نیمه پر لیوانه که باید مورد اعتنا باشه  موضوع دوم این سایت یک سایت ادبی است ولی چرا بعضی از سروران رعایت ادب را نمیکنند وراحت به نظرات وحاشیه ها وحتی خود افراد توهین میکنند که با اصول وشرایط  وقانون حاشیه گذاری مندرج در ذیل  محل حاشیه نویسی نیز مغایرت داره وبهتره جهت پویایی بیشتر سایت رعایت بشه

بر خیالی جنگشان وصلحشان

وز خیالی فخرشان وننگشان

.   واز دوستانی که در انتقال معنی ومفهوم ادبی عرفانی شعر حاشیه گذاشته اند ممنونم چون هر کدام از اشعار شعرا که  توفیق  واقبال ارایه  عمومی بصورت ترانه  پیدا میکنند بدیهی است که علامت سوالهای بیشتری در اذهان عمومی میگذارند  معنی خیلی از ابیات یا کلمات بکار رفته جای تامل وسوال میشه کاش بزرگوارانی که به معنی ومفاهیم این غزل زیبا بیشتر واقفند  قبول زحمت کرده و با زبان ساده  وشیوا یک معنی جامع بر روی این غزل مینوشتند

شاد وخرم باشید

شیرین در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۸:

به به به به واقعا!!!

این شعر به قدری زیبا است که با صد بار خواندن آن، نمیتوان سیر شد.

عشق و جذبه‌ای که مولانا را دربر گرفته به خوبی در این شعر مشهود است. عشقی که مولانا از آن به فغان می‌آید و نمی‌تواند آن را در وجود خود نگه دارد و همه را از این عشق باخبر می‌کند.

و چه زیبا مولانا دل شکستگان را از همه به خدا نزدیک‌تر می‌داند و آن‌ها را در صدر دل خود جای می‌دهد.

شیرین در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

سراسر این شعر، عشق بی‌نهایت به محبوب را وصف می‌کند و رسیدن به محبوب حقیقی را در مستی عشق الهی و محو و بیخودی از خود، می‌داند. آنجا که عقل هم مست شود و از چون و چرا و برهان و دلیل برهد و با عشق یکی شود و فقط در راه معبود حقیقی فنا شود.

مولانا از شدت مستی در این شراب ربانی و عشق الهی، این معشوق ازلی و ابدی را درخواست می‌کند حال آنکه خود او با فنای خود به این معشوق رسیده است.

شعر بسیار عارفانه و الهی است.

سپاس.

امین شاهی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۱۳ در پاسخ به زهرا جان نثاری لادانی دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

میشه به این نام کاربری در تلگرام پیام بدید 

@allahorabbyy

turba در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

شمس من و خدای من...

با احترام خدمت اساتید بزرگوار، در پاسخ به آقای امیر،  (از دید من)عاشق به هر طرف که رو کند یار میبیند، و این وحدت و این معشوق یگانه دیدن همه چیز را ، یعنی خدایی 

لحظه هایی که مولانا شمس و خدا یکی میشوند، همه چیز یک می شود

احمـــدترکمانی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۳:

همه صورتها: منظور شاعر همه ادیان است نه هرکسی

لغزلان: همان معشوقه ها هستند!

دو بیت بعدی هم که مشخصه

شهروز کبیری در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

عزیزان و بزرگواران، شایسته است در این حاشیه نویسی ها بیشتر در باب این غزل ناب صحبت کنیم و نه درباره بازخوانی محسن چاوشی. چرا که قد و قامت این غزل بسیار بلند تر از این صحبت هاست. تفکر مولانا ذهن جهانیان را به وجد آورده است، اما محسن چاوشی را کسی جز جوانان معاصر کسی نمیشناسد، پس در پس ازن مطلب دلیلی نهفته است که بیان آن باعث دلخوریطرفداران محسن چاوشی عزیز است.
در باره ی بازخوانی این غزل توسط آقای چاوشی، این مساله را در نظر بگیرید که ایشان این آهنگ را بازخوانی رده و به اصطلاح امروزی ها آنرا «کاور» کرده است. نسخه ای که ایشان برای کپی کردن انتخاب نموده اند آهنگی است در سبک قرصک پنجشیری از خواننده افغان به نام «صدیق شباب» و نام آن آهنگ هست «آن ماه نو رسیده» که میتوانید در اینترنت بیابید. البته گفتنی است که صدیق شباب هم آنرا کپس کرده و نسخه اصلی این آهنگ را تقریبا نیم قرن پیش، «در محمد کشمی» خوانده است و شعر ماه نو رسیده نیز از سید قاسم پنجشیری است. پس محسن چاوشی تنها شعری از مولانا را بر آهنگی پنجشیری نهاده. که البته در این مسیر هم بی غلط نبوده. بنظر بنده حقیر سراپا تقصیر میرسد که محسن چاوشی معنی این غزل را در حد کمال درک نکرده و در خواندن این غزل، تکیه های نا به جا بر روی برخی واژگان دارد. به عنوان نمونه آنجا که مولای بزرگ روم میفرماید:
«گر نیستی تو ماده» منظور این است که اگر تو یک جسم بی روح و تنها یک «ماده: و یک «شیئ» نیستی، پس به رقص در آ! که این معنی بسیار زیباست. اما چاوشی طوری خوانده انگار میگوید اگر تو از جنس مونث نیستی و مرد هستی، بیا برقص! که البته بسیار نا به جا و خام دستانه است.
اما از این مسایل حاشیه ای بگذریم. رابطه مصر با شکر را دوست خوب ما، محمد جان به خوبی توضیح داده اند. اما دوست مهربان ما جناب «خیال» توضیحاتی ایراد فرمودند که بنظر میرسد فقط در تخیل ایشان معنی-دار باشد و بنده ربطی بین تعابیر عرفانی که در ذهن ایشان است، با این شعر تَر که پیش روی ماست، نمیبینم.
امید دارم که اساتید بزرگوار نظر دهند و چراغ دانش بر افروزند.

سئنا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸ - التزام کردن خادم تعهد بهیمه را و تخلف نمودن:

«شیرگرم» به معنی  ولرم و آبی که دمایش ملایم و متعادل باشد، است و باید با سکون «ر» تلفظ شود

رضا از کرمان در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

سلام بر تمامی دوستان 

شرح ونقطه نظرات دوستان رو خوندم وبا اصل احترام به نظر تمامی کاربران محترم  بنده بیشتر با نظر جناب برگ بی برگی هم عقیده هستم  چرا اگه به این موضوع واقف ومعترف باشیم که غزلیات حافظ عرفانی است پس خیلی واضحه که باید دنبال تفاسیر عرفانی باشیم از سوی دیگر میدانیم  که ما از دوبعد جسمانی وروحانی متشکل میباشیم یا بقول حضرت مولانا 

هست سیم آدمیزاد وبشر    

نیم او زفرشته ونیمیش خر

  بعد جسمانی ما همین جسم وفیزیک ماست که قابل رویت ولمس  از سوی دیگرانه بعد روحانی ما یا در اصطلاح روح ما در این بازار جهان قابل رویت لمس ومشاهده برای دیگران نیست   باز به گفته حضرت مولانا 

نیست را بنمود هست ومحتشم

هست رابنمود بر شکل عدم

 بحر را پوشید کف شد اشکار 

باد را پوشید بنمودت غبار  

الی آخر در دفتر پنجم بخش 46 که توصیه میکنم مطالعه ودقت کنید در هر صورت پر واضحه که اشاره  این بیت غزل به همین موضوعه  به بعد فراموش شده ما که اصل ماست ولی در پرده قرار گرفته و بیشتر تلاش ما در اثبات   وتایید بعد جسمی ماست . یعنی گل اشاره به روح وگلاب اشاره به جسم ما داره  منتظر راهنمایی دوستان گرامی هستم .

شاد وخرم باشید 

 

۱
۱۳۳۱
۱۳۳۲
۱۳۳۳
۱۳۳۴
۱۳۳۵
۵۴۶۰