گنجور

حاشیه‌گذاری‌های فرخ مردان

فرخ مردان


فرخ مردان در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۴:

دو دستش بزنجیر و گردن بغل...یکی بند رومی بکردار مُل:

در ترنر ماکان و ژول مول، "یکی بند رومی بکردار پُل" آمده. چون در مصرع اول تکلیف دست ها و گردن بیژن(که زنجیر هستند) مشخص شده. بنظرم مصرع دوم اشاره به پاهای بیژن دارد.

احتمالا منظور از پل رومی، کُندی هست که حداقل از زمان یونان باستان(2500 سال پیش) استفاده میشده( به انگلیسی stocks ) که شباهت عجیبی هم به پل دارد. برای مطالعه و دیدن عکس ها: پیوند به وبگاه بیرونی

فرخ مردان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶:

انوشه که کردید گوهر پدید

درود از شما خود بدین سان سزید

مصرع دوم یعنی درود بمعنای پیام. فریدون به ریشخند میگوید که چنین پیامی هم واقعا شایسته شخضیت شما بود

فرخ مردان در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۸ در پاسخ به مصطفی قباخلو دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳:

"ز مردم شمار، ار ز دیو و پریست" یعنی نگاه کن ببین که آیا در شمارِ(=جزو)  آدمیان هست یا از دیوان و پریان؟

ضمنا دهخدا ذیل کلمه "ضحاک" مصرع دوم رو بصورت "ز مردم نژاد ار ز دیو و پریست" آورده

فرخ مردان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

اجرای خصوصی علی رستمیان در حضور جلیل شهناز محشره. لینک : پیوند به وبگاه بیرونی

فرخ مردان در ‫۴ سال قبل، یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۲:

@مهدی@ افسون:
سطح زیر دست و پا میشه کف. یعنی کف دست و کف پا.
سمت دیگر میشه پشت. یعنی پشت دست و پشت پا( که دومی الان منسوخ شده و میگیم روی پا).
طرف داشته به روی پای خودش نگاه می کرده که منظور سر به پایین بودن هست

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

درود بر شما و درود بر همه حاشیه نویسان شما، ازجمله مفصل نویسان و پراکنده گویانِ دل گوی!
خدمتی کرده اید شایسته. اگر دوستان در فرنگ باشند میدانند که یک وب سایت برای اداره خودش باید:
1- آگهیِ زیاد بگیرد. یا:
2- اسپانسر دولتی ، دانشگاهی ، شرکتی و غیره داشته باشد. یا:
3- حق اشتراک بگیرد. یا:
4- کمک های داوطلبانه مردمی را هر از چند گاهی اعلان و درخواست کند.
امیدوارم اسپانسرهایی فرهنگی( چه خصوصی و چه دولتی) همت نشان دهند و بیاری شما بیایند، مخصوصا فرهنگستان و یا دانشکده های ادبیات ، که تبلیغ خوبی برای پرستیژ آنها هم هست.
بهر حال...
تا بعد بدرود!

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

@ آرمیتاژ:
ظاهرا شما هم مثه من علاقمند هندسه هستی ولی منظور اینجا اینه که عاشق، در بندِ سرنوشت اسیره. نقطه ای هست از همه طرف محصور در دایرۀ تقدیر .

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

@علی :
@ ایرج:
شاهد از اون وجه "هرجایی" ست که در دلِ همۀ عشاقش حضور داره = همۀ شهرعاشقش هستن از شدت زیبایی اما عشقِ کسی رو نپذیرفته هنوز.

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

@7:
@ حامد س.:
منظور احتمالا از فانی، funny هست که یعنی بامزه و سرگرم کننده. حامد فکر کرده اینا جوک بوده که میخونده تو دیوان حافظ.

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:

اگر اجازه بدهید می خواهم عرض کنم که دو بیت اول، خطاب به شما خوانندگانِ ادب دوست و" دود چراغ خوردۀ" دیوان حافظ است:
حافظ ، تنها مانده و دلشکسته از نا رفیقان و روزگارِ نامراد، در این دو بیت به شما درودی می فرستد از ورای قرون و اعصار؛ درودی از دلِ خاکِ شیراز... .
بر شما که با صرف عمر عزیز در بزم افکار درخشان حافظ ، همصحبتِ معنویِ او بوده و چیزی را خریده اید که بیمایگان هر دوران خوارش انگاشته اند و آن ادبیات این کشور کهن است. کشوری به پهناوری بخارا تا گنجه و دهلی تا قونیه.
در وصف حافظ و سعدی بیش چه میتوان گفت که گفت:
"من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت...هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم"
شخصا از این همنشینی های چند ماهه اخیرم با حافظ و سعدی بسیار لذت برده ام و اکنون حس همبستگیم با این آب و خاک و زبان، از پسِ سالها واز هزاران کیلومتر دورتر، بسیار قویتر شده است.
باشد که شما خوانندۀ این متن نیز در احساس من شریک باشید.

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

@ روفیا :
درود به شما و درود به روان احمد کسروی تبریزی. اینجور که من فهمیدم همۀ کسروی دوستان، ناسیونالیست هم هستند و فکر میکنم که همه باید چنین باشیم.

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

@حبیب:
عجب نکته جالبی گفتی. خیلی ممنون.
آئیینه شاهی= آئیینه اسکندر

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹:

"عمریست پادشاها کز می تهیست جامم
اینک ز بنده دعوی و از محتسب گواهی" (!)
ای حافظِ زبل!

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:

غزلی یسیار زیبا در وصف انسانهای اهل معنویت راستین.

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:

@شاهد وهابی:
(از فرهنگ عمید ذیل "مولوی")
(اسم) [قدیمی] نوعی کلاه دراز یا عمامۀ کوچک: ◻︎ ساقی مگر وظیفهٴ حافظ زیاده داد / کآشفته گشت طره و دستار مولوی (حافظ: 970).

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:

@محمد:
کسی در خلوت تدریس نمیکند. خلوت محل یادگیریست:
نه من حضور دل لازم را دارم برای خلوت نشینی و یادگیری معنوی و نه کسی هست که بروشنی قضیه را بداند و یادم بدهد.

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸:

حضرت حافظ نظر بلند بوده در همه امور. یه من میشه سه لیتر لامصب.

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵:

صدای سرکار خانم تاجیک زیبایی خاصی به شعر دادند. با تشکر از ایشون.

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

@ بهرام مشهور:
"شد حظ عمر حاصل گر زان که با تو ما را....هرگز به عمر روزی روزی شود وصالی"
اینجور که من میفهمم:
شُد= شود، می شود=> خواهد شد
روزی(1)= یک روز
روزی(2)= قسمت، نصیب
بزرگترین لذت عمر من آن خواهد بود که یک روز،وصال تو نصیبم شود.

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۰:

قابل توجه عاقلان مجرد:
عروسی بس خوشی ای دختر رز......ولی گه گه سزاوار طلاقی(!)
مسیحای مجرد را برازد..............که با خورشید سازد هم وثاقی

۱
۲
۳
۱۱