گنجور

حاشیه‌ها

مازیار پارسا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۹:

خوانش و دکلمه رباعیات خیام با صدای بسیار زیبای کیکاووس یاکیده در ویدئوی یوتیوب زیر:

پیوند به وبگاه بیرونی

مازیار پارسا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:

خوانش و دکلمه رباعیات خیام با صدای بسیار زیبای کیکاووس یاکیده در ویدئوی یوتیوب زیر:

پیوند به وبگاه بیرونی

مازیار پارسا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:

خوانش و دکلمه رباعیات خیام با صدای بسیار زیبای کیکاووس یاکیده در ویدئوی یوتیوب زیر:

پیوند به وبگاه بیرونی

مازیار پارسا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

خوانش و دکلمه رباعیات خیام با صدای بسیار زیبای کیکاووس یاکیده در ویدئوی یوتیوب زیر:

پیوند به وبگاه بیرونی

مازیار پارسا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۷ - صفت جمعیت اوقات درویشان راضی:

خوانش و دکلمه این شعر از سعدی در ویدئوی یوتیوب زیر:

پیوند به وبگاه بیرونی

آفت بم در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۴:

نکته اول " می مغانه" است.

می یا شراب قدمتی طولانی در فرهنگ و تاریخ ایرانیان دارد و یکی از اصیل ترین نماد فرهنگی ایران به شمار می رود و هیچ شاعری نیست که به آن در اشعار خود، اشاره نکرده باشد. شراب شیراز خود یک نمونه بارز فرهنگ در جایگاه جهانی است که هنوز بدین نام می خوانندش. حال پس از سقوط ساسانیان و آیین و کیش ایران باستان و حرامیت آن در مذهب جدید مشخص است که تهیه و مصرف آن فقط در دست کسانی بوده که به آیین و کیش بهدینان خود بوده اند. "مغان" که در فرهنگ نامه ها به معنی مزدیسنی و زرتشتی می باشد، نشانه هویت و کیش گذشته ایرانیان است و "می مغانه" اشاره به شرابی که توسط ایرانیان و بهدینان تهیه می شده دارد، زیرا ما هیچگاه "شراب اعراب" یا "می اسلامی" که صریحاً در آن مذهب حرام است نداشته ایم. 

نکته دگر در مصرع دوم و واژگان "کافر" "گبر" "بت پرست" است که خود دلالت دارد به مصرع اول.

واژه "کافر" به معنی بی دین و لا مذهب و به طور اختصاصی به آنکه پیرو ادیان توحیدی نیست اشاره می شود مانند ،مزدکیان، زندقیان و زرتشتیان و امثال آیین کهن ایران که پیرو مذاهب ابراهیمی نبوده اند. 

واژه "گبر" نیز علی الاطلاق به بهدینان و زرتشتیان اشاره دراد و بعضی از زبانشناسان معتقد هستند که واژه گبر و گابر و کافر از یک ریشه منشع دارند و به یک معنی نیز هست و نیز واژه "بت پرست" که به اعراب جاهلیت نیز اطلاق می شده است.

از بیت اول چنین می توان نتیجه گرفت که خیام نه تنها با بهدینان و دارندگان آیین باستان ایران حشر و نشر داشته و با آنان شراب یا شراب آنها را می نوشیده، بلکه کسی وی را اصولاً مسلمان نمی پنداشته و شاید او را گبر و کافر و بت پرست هر آیینی دگر می دانند. 

 

Jahanshir jahanshirkarimpour@gmail.com در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - در داستان ابو منصور:

با سلام خدمت اساتید محترم شعر وادب پارسی از نظرات و بیانات شما سروران گرامی نهایت استفاده  میشودبا سپاس از شما.

آفت بم در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۶ - حکایت هرمز بن کسری و منادی فرمودن وی سپاه را که به کشت کس درمیایید و بریدن گوش آن کس که آن منادی را گوش نکرد:

یکی از نکات مهم در این شعر زیبای جامی آن می باشد که بیت 15 و 16 اشاره دقیقی به معنی واژه "مغان" دارد و تمامی شاعران نیز به همین معنی از آن بهره برده اند:

"کای برافتاده از تو کیش مغان"

و کیش مغان همان آیین گذشته ایرانیان و بهدینان می باشد که شاعر بدان اشاره می کند. از آنجا که داستان هرمز پسر کسری است و شخصیت های داستان همه متعلق به ایران باستان است و نه دیار دگر، درک این مطلب بسیار ساده و اشاره جامی و تمامی شاعران بزرگ ایران کاملا منطقی و درست می باشد در باب معنی کلمه "مغان".  

در ادامه شاعر می فرماید:

"اصل دین مغان کم آزاریست

جستی آزارم این چه دیدنداریست"

و نکته بسیار جالب اشاره به ماهیت اصلی آیین و دین مزدیسنی و آن "کم آزاریست" که نشان دهنده شخصیت و جایگاه انسانی ایرانیان در طول تاریخ دراز آنها می باشد. 

دانیال در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۲۱ در پاسخ به موری دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:

منوچهری هم استفاده کرده.

 

میثم ترک در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱۰:

سلام .گویش باباطهار راژی هست . با دری قابل درک نیست . واجم یعنی بیاوازم .‌ بگو میشود بواج یا بواژ که به دری می شود بیاواز . در آیو . کاملا درسته . در لری هم آبی مترادفش هس مثل تموم آبی . در دری شدن معنی میدهد .

غمناک ابددوست در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

رسد آدمی به جایی که جز خدا نبیند

 

اشاره به معراج حضرت رسول دارد ، که بالاتر دوستی به آن اشاره کرد.

محمد یزدی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۹:

۱)ای غم‌ اگر به باریکی یک مو شوی، اجازه ورود در نزد من را نداری، اینجا همه جایگاه شیرینی است، کاری برای تو وجود ندارد

۲) غصه در دلی جای می گیرد که آرزوی دیدن یار نداشته باشد، غم در جایی وجود دارد که آن محبوب جوانمرد نیست، اگر محبوب تو خداست، او در همه جا هست، پس جایی برای غم وجود ندارد، الا ان اولیا الله لاخوف علیهم و لایحزنون

۳) ای غم اگر تو تبدیل به طلا شوی و یا خود را تبدیل به شیرینی کنی، باز هم لب خودم را می بندیم و می گویم من شیرینی نمی خورم و باز هم به تو اجازه ورود نمی دهم

۴) اگر گاهی اوقات دچار دلتنگی (و نه غم) می شوم، دلتنگی از بابت شیرینی های محبوب است، اگر آرزوی سفری در دل دارم، جز به سمت و سوی دلدار نیست.

۵) ای کسی که غمناکی، با می دفع غم و غصه کن، و از بو و رایحه یار شاد شو که تو قادر به دیدن یار نیستی، یا او در تو در نظر نمی کند.

۶) روی او مثل ماه ازلی است و بوی و رایحه او مثل بیت و غزل می باشد، نصیب آنکس که محرم دیدار یار نیست، فقط شمیم بوی یار است. که بنابر مصرع قبل، استشمام بوی یار از خواندن غزل ها صورت می گیرد. همچو بو مخفی شدم در برگ گل، نتیجه آن که حالا که محرم یار نیستی این غزلیات که بوی یار می دهند را بخوان تا شاد شوی.

 

همیرضا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۳۸ در پاسخ به شیخ الاسود دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۹:

«تریاک» و «تریاق» دو شکل یک کلمه‌اند. در اینجا شیخ به ضرورت قافیه «تریاک» را به کار برده.

همیرضا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۳۶ در پاسخ به mowjehasti دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۰ - جواب دهری کی منکر الوهیت است و عالم را قدیم می‌گوید:

لطفاً با توجه به اضافه شدن امکان «ویرایش» مواردی را که نیاز به اصلاح دارند خودتان ویرایش کنید.

همیرضا در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۳۵ در پاسخ به محمد حسین اصولی نژاد دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

بله، نسخهٔ جایگزین حذف شده.

در آینده احتمالا امکانی برای افزودن نسخه‌های بدل اضافه خواهد شد.

احمـــدترکمانی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » قطرهٔ باران:

پیلگوش همان گل سوسن است

این عکس را ببینیدعکس گل پیلگوش

محمد حسین اصولی نژاد در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۲۵ در پاسخ به مژده دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

عرض سلام

نسخۀ جلیگزین را نمی‌توانم ببینم. این امکان حذف شده یا اشکال از طرف من است؟

برگ بی برگی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴:

عمری ست تا من در  طلب  هر روز  گامی می زنم 

دست شفاعت هر  زمان در نیک نامی می زنم 

 طلب در اینجا به معنیِ طلبِ عرفانی نیست، بلکه حافظ می‌فرماید تا به یاد دارد و از آغازِ حضورش در این جهان عُمری ست که در طلب و خواستن است و هر روزه نیز در این راستا گامی بر می دارد تا به خواسته های بی حد وحصرش برسد، چنین طلب و خواستهایی برای همگان ملموس است، از نیازهایِ اولیهٔ طفولیت تا خواستن هایِ پیشرفت در تحصیلات و سپس طلبِ شغل و خریدِ خانه و همچنین خواستِ تشکیلِ خانواده و الی آخر، در مصراع دوم حافظ می‌فرماید و همهٔ این طلب و خواستها در راستای رسیدن به نیک نامی می باشد، یعنی انسان موفقیت در رسیدن به خواست هایش را شفیع و ضامنی قرار می دهد تا به نیک نامی برسد، اما نیک نامی در اینجا برتری طلبی است نسبت به دیگران، یعنی همگان نامِ او را به نیکی یاد کنند و او را مثال بزنند که به چه موفقیت هایِ علمی، ثروت و به چه درجات و مقام و منصبی رسیده است، چه خانه و اتومبیل مجللی دارد، و او را به نیک نامی یاد کنند که چه خانوادهٔ خوبی تشکیل داده است و چه فرزندانِ موفقی پرورش داده است، و در حقیقت نیز همهٔ اینها از نگاهِ دیگرانی که انسان را بر اساسِ ظواهر قضاوت می کنند نشانه هایِ نیک نامی و خوشبختی هستند.

بی ماه مهر افروز خود  تا بگذرانم روز خود 

دامی به راهی می نهم ، مرغی به دامی می زنم 

ماه مهر افروز در اینجا استعاره ای از حضرت معشوق است که زیبا روی است و مهرافروزی یا برانگیختن عشق در انسان کار او ، پس انسان مادامی که بدون حضور این معشوق ازلی، روز و لحظه های زندگی را سپری کند و از زندگی یا خدا جدا باشد، روی به صیادی آورده و دام های خود را برای صید مرغ یا هر چیز مادی این جهانی بر هر راه ممکن  می گسترد تا آن مرغ  را به دام انداخته و صید کند ، مرغ ها همان چیزهایی هستند که در بیتِ قبل ذکر شد و گمان می بریم می توانند شفیعِ نیک نامیِ ما می گردند و حتی می تواند باوری های تقلیدی باشد که انسان گمان می برد با بدست آوردن و قرار دادن آنها در دل و مرکزِ خود به آرامش و خوشبختی برسد و این در حالیست که معشوق حقیقی که ماه روی و بی‌نظیر در زیبایی ست و بسیار مهربان و مهر افروز می باشد انسان را بسوی خود دعوت کرده و ندای ارجعی سر می دهد اما انسان چه کند که در طلبِ نیک نامی ست و در جهتِ اولویتِ او در بدست آوردنِ هر روزه ی خود اگر دامی بر راهی نگذارد و مرغی جدید صید نکند آن روزش شب نمی شود.

اورنگ کو؟ گلچهر کو؟ نقش وفا و مهر کو ؟

حالی من اندر عاشقی داو تمامی می زنم 

حافظ این حرصِ انسان برای صیادی ذکر شده را چیز غریبی دیده و میفرماید ای انسان شأن و منزلت تو بسیار بیشتر از صید چیزهای این جهان است، تو پیش از ورود به جهان ذهن، صاحب اورنگ و تخت پادشاهی بودی، پس آن تخت پادشاهی تو کجا رفت؟ تو گل چهره بودی، یعنی از جنس خداوند و زیبا روی بودی، آن زیباییِ تو چه شد ؟ تو با پیمان الست که با خدا و آن ماه مهر افروز داشتی متعهد به مهر یا عشق و اظهار جمیع صفات خداوند بر روی زمین از طریق خود شدی، پس آن وفای به عهد و مهرورزیِ تو به هستی کجا رفت؟ در مصرع دوم میفرماید  با این اوصاف اکنون نوبت انسان است که برای انتخاب بین عشق به آن ماه روی مهر افروز و عشق به مرغ و چیزهای این جهان وارد  قماری تمام عیار  شود، داو یا قماری که اگر انسان صیادی را برگزیند بطور قطع آن ماه روی را از دست خواهد داد اما با صید شدن و رجعت بسوی خداوند بمنظور یکی شدن یا رسیدن وحدت با حضرتش میتواند به بهترین وضعیت  از مواهب دنیوی و صیدهایِ خود نیز برخوردار  شود .

تا بو که یابم آگهی، از سایه  سرو سهی 

گلبانگ عشق از هر طرف  بر خوش خرامی می زنم 

بو که یعنی باشد که،( در اینجا به معنیِ تا وقتی که به آگاهی برسم آمده است)و حافظ ادامه می دهد اما این طلبِ انسان برای نیک نامی و صیدِ هر روزه مُرغ در راستایِ افزودن بر چیزها بمنظورِ رسیدن به خوشبختی همچنان ادامه دارد و انسان چشمش به هر خوش خرامی که بیفتد از هر طرف گلبانگِ عشق می زند بر آن شخص یا هر چیزِ زیبایی که ببیند، یعنی عاشقش شده و به هر روی که باشد قصدِ تصاحبِ آن زیبا روی و یا فلان اتومبیلِ لوکس و یا فلان پُست و مقام را می کند و این کار را تا وقتی ادامه می دهد که از سایهٔ آن سروِ سهی آگاه گردد، سایهٔ سروِ سهی یعنی اصلِ زیبایِ انسان که همچون سرو میلِ تعالی و سیرِ صعودی دارد و با این رُشد سایهٔ آسایش و امنیتِ خود را بر سرِ انسان می گسترانَد، درواقع اینکه انسان گمان می کند با گُلبانگِ عشق بر هر خوش خرامی که جلبِ توجه می کند می تواند رشد و کمال یابد سرانجام با افزایشِ آگاهی به اشتباهِ خود پی خواهد برد و شاید به این بینش برسد که سایهٔ سروِ سهی و رشدِ معنویِ او خواسته و طلبِ حقیقیِ اوست و نه رُشدِ هر روزه صیدِ مُرغ و قرار دادنِ عشق به چیزهایِ جذاب و خوش خرامِ اینجهانی.

هر چند کان آرام دل ، دانم نبخشد کام دل 

نقش خیالی می کشم ، فال دوامی می زنم 

آرامِ دل همان صیدهایِ روزانه و مستمرِ انسان هستند که گمان می بریم به دلها آرامش می دهند و حافظ می‌فرماید آرام‌ آرام در خواهیم یافت که هیچ یک از آنها کامِ دل را بر نمی آورند و قادر به خوشبختیِ انسان نخواهند بود، اما با اینهمه نقش‌هایی خیالی و توهمی در ذهنِ خود می کشیم و فالِ دوام و استمرارِ خوشی هایِ آنی و موقتی می زنیم، یعنی با گلبانگِ عشقی تازه و بدست آوردنِ خوش خرامی جدید، متوهمانه گمان می بریم شادمانیِ حاصل از این جاذبه جدید شاید مستمر و پایدار باشد، فالِ دوام زدن در اینجا یعنی پیش بینیِ خوشبینانه مبنی بر دوام و استمرار است.

 

دانم سر آرد غصه را ، رنگین بر آرد قصه را 

این آه خون افشان که من هر صبح و شامی می زنم 

 فالِ دوام و مستمر بودنِ آخرین چیزهایی که انسان در زندگی بدست می آورد وقتی بسیار کم رنگ تر می شود که انسان بتدریج در می یابد خوش خرام ها و چیزهایی که روزگاری عاشقشان بوده و بمنظورِ دستیابی به آنها روزش شب نمی شده تا آنها را بدست آوَرَد، اکنون نه تنها به او آرامش و خوشبختی نداده اند، بلکه تبدیل به آه یا افسوس و درد و خون شده اند و هر صبح و شب بصورتِ اشکهای خونین از چشمانش افشان و جاری می گردند، یعنی انسان مشاهده می کند نه موفقیت هایِ او و نه ثروت و اموالش و نه همسر و فرزندانِ موفقش، هیچ یک از آن خوش خرام هایِ جذاب قادر به بخشیدنِ کامِ دل به او نخواهند بود، بلکه به دلیل اینکه از حقیقتِ درونیِ آن اشخاص و چیزها که جلوه های خداوند در این جهان هستند غفلت ورزیده و تصویرِ ذهنیِ آن خوش خرامان را در دل نهاده است و چیزهایِ این جهانی را ما یملکِ خود تصور می کرده و از آنها طلبِ آرام دلی و سعادتمندی می نموده ، اما به آن دست نیافته است، پس موجبِ افسوس و آهی می گردند که خون افشان می شوند و همین آگاهی و دانستنِ علت و چراییِ درد زا بودنِ تصویرِ ذهنیِ  است که غصه ها را به سر می آورد و قصهٔ  غصه ها را سرانجام رنگین و خوش بر می آورد، یعنی  برای انسانی که به این آگاهی برسد پایانی رنگین و خوش رقم خواهد خورد، بدیهی ست که چنانچه انسانی که به بیشترِ خواست هایِ خود رسیده است و درد و آه و افسوس از عُمرِ از دست رفته را تحمل می کند اما آهِ او خون افشان نمی شود از غصه و دردهایش رهایی نمی یابد.

با آنکه از وی غایبم  واز می چو حافظ  تایبم  

در مجلس روحانیان  گه گاه جامی می زنم 

حافظ در این بیت نیز شکسته نفسی کرده و درواقع منظور و مخاطب ما هستیم ، حافظ و توبه از می ؟ !!! ، زمان انتظار برای وصل و حضور حافظ و انسانهای بزرگی مانند او نیز طولانی نیست  زیرا آنها کمتر ، از حضرتش غایب هستند . عاشقان پیوسته در مجلس انس یا مجلس روحانیان حضور داشته و جامهای سرریز از شراب معرفت الهی را نوش جان میکنند و درواقع حافظ به ما هم توصیه می کند که اگر علیرغمِ بدست آوردنِ خوش خرامانِ جذابِ زندگی همچنان در آه و افسوس هستیم بهتر است در جمعِ روحانیان یا رندانِ عاشق حاضر شده و گاه گاه جامی از شرابِ آگاهی بر هم زنیم تا شاید ما هم آهی خون فشان یافته و قِصه ی زندگی مان پایانی خوش و رنگین یابد.

سید مجتبی میری هزاوه در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

"سپهر" با کسر " پ" صحیح است. که نادرست خوانده می شود. همچون" عطر" که به کسر" ع" صحیح است ولی غالب افراد با فتح" ع" می خوانند.

امین هیچی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

در مورد بحث برداشت مفاهیم از شعر خیام که به درد این رباعی می خوره، الن واتس که شرق شناس قابلی هست توضیحات خیلی خوبی میده: 

پیوند به وبگاه بیرونی

۱
۱۳۲۹
۱۳۳۰
۱۳۳۱
۱۳۳۲
۱۳۳۳
۵۴۶۰