یکی سیرت نیکمردان شنو
اگر نیکبختی و مردانه رو
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم به دوش
نگه کرد و موری در آن غله دید
که سرگشته هر گوشهای میدوید
ز رحمت بر او شب نیارست خفت
به مأوای خود بازش آورد و گفت
مروت نباشد که این مور ریش
پراکنده گردانم از جای خویش
درون پراکندگان جمع دار
که جمعیتت باشد از روزگار
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به پایش در افتی چو مور
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
نبخشود بر حال پروانه شمع
نگه کن که چون سوخت در پیش جمع
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است
تواناتر از تو هم آخر کسی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این شعر درباره مهربانی، نیازردن ضعفا و کمک به دردمندان است. شاعر در ابتدا حکایتی از مهربانی و لطافت دل یکی از عرفا بهنام شبلی روایت کردهاست. سپس با یادی از فردوسی، ابیات زیبایی درباره مهربانی، کمک به نیازمندان و ضعفا، ترحّم و همچنین روز حساب و قیامت سروده است.
در وصف نیکمردان چیزی بشنو؛ اگر نیکبخت و بلندهمّت هستی.
که شبلی روزی از مغازه گندمفروش یک کیسه گندم به ده برد. (شِبلی: نام عارف مشهوری است)
در میان گندمها مورچهای را دید که با سرگشتگی بهاین سو و آنسو میرفت.
از غم آن (مورچه گمگشته) شب نتوانست بخوابد پس مورچه را به وطن خویش باز برد و گفت:
جوانمردی نیست که این مورچه بیچاره را از وطن خویش دور گردانم.
دل مسکینان و دردمندان را شاد کن، تا قضا و دست روزگار تو را شاد کند.
چه خوب گفتهاست فردوسی پاکزاد که رحمت بر خاک پاک او بادا
به موری دانهکش آزار مرسان زیرا او نیز همچون دیگران جانی دارد و جانش را دوست دارد.
سنگدل است کسی که موری را تنگدل بخواهد.
ناتوان را میازار زیرا روزی (برای بخشش) بهاو التماس خواهی کرد.
مسکینان و دردمندان را شاد بگردان، (روز قیامت) و روز درماندگی را فراموش مکن.
شمع که به پروانه رحم نکرد؛ ببین که چگونه سوخت.
فرض کن که خیلیها از تو ضعیفتر هستند؛ آخر از تو هم قویتر کسی هست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مکش مورکی را که روزیکش است
که او نیز جان دارد و جان خوش است
همین شعر » بیت ۸
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
این نقل قول صریح سعدی از فردوسی (چه خوش گفت فردوسی پاکزاد) در شاهنامهٔ گنجور که مطابق نسخهٔ مسکو است وجود ندارد و در شاهنامهٔ استاد خالقی مطلق در بخش فریدون (اینجا، بیت آخر صفحه) به شکل نقل شده آمده است.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.