سفید در ۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۸:
روزیِ دل گشت از زلف دراز او مرا
آنچه بر بیمار از طول شب یلدا گذشت...
سفید در ۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۲:
شاهکار...
بال پروازش در آن عالم بود صائب فزون
هر که اینجا بیشتر در دل تمنا بشکند...
هومن نظری در ۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۹:
استاد شهرام ناظری در آلبوم سفری به دگر سو بسیار زیبا این شعر رو خوانش کرده
زینب روزبهانی فر در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۳۰ در پاسخ به حمزه اي دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۳:
با توجه به مصرع بعد تصحیح انجام شده درست به نظر میاد
امید در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۳ - تشبیه مغفلی کی عمر ضایع کند و وقت مرگ در آن تنگاتنگ توبه و استغفار کردن گیرد به تعزیت داشتن شیعهٔ اهل حلب هر سالی در ایام عاشورا به دروازهٔ انطاکیه و رسیدن غریب شاعر از سفر و پرسیدن کی این غریو چه تعزیه است:
آدم واقعا در انسان حیران میمونه که چطور بعضی ها این شعر رو مثالی از توهین به ائمه گرفتن .
مذهب و دین مولوی دین عشق بوده و به هیچ مذهب و دینی تعصب نداشته
صرفا برای کسانی که شنیدن مولوی ضد شیعه و .. بوده شعر معنیش خیلی واضح هست میگه شاعری میبینه تو ی شهری خیلی عزاداری و اینا هست برمیداره بهشون میگه ماجرا چیه ؟ میگن ما داریم برای اون مرد بزرگ عزاداری میکنیم میگه خب من شاعرم بگین صفاتش چیه من ی شعری بگم ی غذایی هم بدین به من ببرم اونا برمیدارن بهش میگن تو چجور آدمی هستی که آدم به این بزرگی مرده همه دنیا گریانن تو اومدی مراسم ب دنبال سیر کردن شکمتی ؟؟ ( تا همینجای ماجرا رو من بشخصه به دفعات و در زمان حاضر در مراسم عاشورا دیدم بعضی ها به دنبال سیر کردن شکم و بعضی ها در توهم گریه و زاری برای چیزی که اصلا معنیشو نمیدونن )
خلاصه که در شعر بعد مولانا از دید شاعر بهشون میگه خب این ماجرا که صد ها سال قبل اتفاق افتاده ! کدوم آدم عاقلی برای مرده ها گریه میکنه شما برای خودتون گریه کنید که اینقدر جاهلید روح اون فرد بزرگ به دیدار حق شتافته شما باید از این خوشحال باشید نه گریان! اگر هم گریان هستید که یعنی اصلا به عالم آخرت و رسیدن به پروردگار اعتقاد ندارید و فقط چون جاهل هستید و فکر میکنید کل زندگی همین دنیای خاکی هست گریه میکنید وگرنه کیه که از دیدار با خداوند غمزده باشه و اشک بریزه !
جدا از این ماجرا من خودم شاهد بودم آدم های که حتی با بچه خردسال هم رابطه نامشروع داشتن ولی هر سال بساط مراسم عاشورا و .. شون برقرار بوده همیشه هم بزرگترین دیگ رو خودشون برمیداشتن ! کجا آدمی که حقیقت کربلا و این که اون انسان بزرگ چرا شهید شد رو میدونه این جور توی صورت ها خودش رو غرق میکنه؟ حضرت عیسی ، ابراهیم و حضرت محمد( ص ) اومدن که جاهلیت رو پایان بدن نه این که جاهلیت از شکلی به شکل دیگه تغییر پیدا کنه تا قبل برای خدایان و بت ها و فرعون نذورات میکردن الان برای امام حسین (ع) .
حالا شما به من بگید کجای این ماجرا توهین هست ؟
ای انسان به خود آی !
آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن آینه شکستن خطاست
این صحبت ها برای کسانی هست که در ظاهر ماجرا غرق شدن و از سر عادت هر سال عزاداری میکنن و گرنه که اگر کسی با دانایی و از روی فهم و بخاطر عشق و مهلک بودن اون حادثه یا بخاطر این که بدونه خودش هم کمتر از یزید ظلم نکرده ، گریه کنه ارزشمنده هر چند بنظر بنده حقیر چیزی برای گریه وجود نداره چون گریه نشانه غم و اندوه است ، غم و اندوه مربوط به این جسم خاکی است ولی کاری که حسین ( ع ) کرد نشانه شجاعت و مبارزه با جهل و ظلم هست که همه انسان ها باید انجام بدن و این انسان رو ده ها برابر بیشتر از این که غمگین کنه به وجد و شوق میاره.
اگر انسان نذر کرد و نذرش باعث شد از مادیات دور بشه و افق جدیدی از درک روش باز بشه ارزشمنده وگرنه اگر تبدیل شد به تجارت که خدایا ی گوسفندی بهت میدم تو هم ی شغلی بهم بده یا الان که گوسفند ها انگار بجای علف سبز دلار سبز میخورن و قیمتشون بالاست انسان تا ماه ها حسرت خورد که چرا ارزونتر نخریدم چرا پوستش رو نگه نداشتم الان گرونتر بفروشم چرا به فلانی گوشت دادم ، این ها باعث میشن اون نذر ذره ای ارزش نداشته و حتی آدم رو بیشتر در تاریکی ها و حرص و جهل فرو ببره .
گرنه موشی دزد در انبار ماست / گندم اعمال چهل ساله کجاست ؟
احمد نیکو در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۹:
از جرم گل سیاه تا اوج زُحل
کردم همه مشکلات گیتی را حل
بیرون جستم ز بند هر مکر و حِیَل
هر بند گشاده شد مگر بند اَجَل
Seyed Kianosh Haddadi در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۴۰ در پاسخ به نادر.. دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:
در کتاب ' حافظ ناشنیده پند ' اثر ' ایرج پزشک زاد ' به نقل از محمد گلندام گفته شده که این غزل هنگامی سروده شده که حافظ و جهان ملک خاتون در محفلی حضور داشته اند و این غزل بیشتر خطاب به جهان ملک خاتون گفته شده است . ( ص ۷۰ | حافظ ناشنیده پند )
سید محمد هادی نبوی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲:
ببخشید این را ده نفر نخواندند هفت نفر خواندند یعنی 3 نفر دیگر جا دارد چرا بارگزاری نمیشود
محسن جهان در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۸۷:
تفسیر رباعی فوق:
فیلسوف و متکلم شهیر عهد صفوی در وصف این دنیای خاکی میفرماید:
ای آدمیان که غرق در هواهای نفسانی و دلبسته زرق و برق این جهان فناپذیر هستید، بدانید که در حقیقت این جهان و زندگی در آن بجز تجربهای زود گذر، هیچ و تهی میباشد. و نیز عهد و پیمان آن سست و ناپایدار است.
لذا بر این طاق شکسته ( منظور گنبد نیلگون و یا همان گیتی است) دل گره مزنید، که این کاخ و درگاه آن فنا شونده و غیر قابل اتکا میباشد.
سید محمد هادی نبوی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲:
با سلام
چرا من نمیتوانم برای این حکایت صوت بگذارم؟
مهدیار اوتادی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۳:
فرخ مبارک
مهدیار اوتادی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۳:
افسار
مهدیار اوتادی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۳:
توانست
مهدیار اوتادی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲:
عنا رنج
مهدیار اوتادی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲:
مطیع دستکش
یوسف شیردلپور در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:
اجرای خصوصی استاد جان جانان آرام دلهای مشتاق وعاشق مرحم دل ملیونها دردمند استاد شجریان بنام خیال تو که گویی خیال و
رویای همه ما مریدان لسان الغیب وشجریان هست درودها برشاعران واهنگ سازان بی ادعا عرصه هنرموسیقی وخوانندگان عزیز وصل واصیل،،
رود بخواب دوچشم ازخیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک
یوسف شیردلپور در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:
جناب نوید خسرونانی
درست میفرمایید بنده هم بارها وبارها اجرای دیده مشتاق استاد شجریان را گوش کردم وهربار لذت بردم اما ازاین غزل زیبا فقط یک مصرع هست که
همان یک قطعه هم روح آدمی را تادنیای بیکران به پرواز درمیاره
نام ویاد حضرت سعدی واستاد شجریان جاودان است
سید محمد هادی نبوی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۷ در پاسخ به saba دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:
نه منظور این بود که زنان جنگ نمی کنند و خانه نشین(یا خانه دار) هستند
سعید نوروزی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۳:
سلام ودورد به عزیزان
بسیار زیبا بود. تفسیر بنده ازاین بیت به استناد از مصرع قبل اینه که:
همچون قدح هرچی تا الان تو خودت داشتی وجمع کردی رو دور بریز تا از این به بعد دُردی خوار شوی(معرفت ناب دریافت کنی).
مشنو تو هرمکر وفسون، خون را چرا شویی به خون(هرچیزی ارزش شنیدن نداره،بدی رو از خودت دور کن،جواب بدی با بدی نیست)
سفید در ۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۸: