سَحَرم دولتِ بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتیِ نافهگشای
که ز صحرایِ خُتَن آهویِ مُشکین آمد
گریه آبی به رخِ سوختگان بازآورد
ناله فریادرَسِ عاشقِ مسکین آمد
مرغِ دل باز هوادارِ کمانابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کامِ دلِ ما آن بشد و این آمد
رسمِ بدعهدیِ ایّام چو دید ابرِ بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
چون صبا گفتهٔ حافظ بشنید از بلبل
عَنبرافشان به تماشایِ ریاحین آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت و شوق زندگی اشاره دارد. شاعر از سحرگاه بیداری و آمدن یک خسرو شیرین صحبت میکند که نشان از خوشحالی و شادی دارد. او از دوستانش میخواهد تا با نوشیدن مشروب و تماشا به جشن و شادمانی بپردازند. نغمهی عاشقانه و زیبایی نیز در آن وجود دارد که بر ارتباط دل و عشق تاکید میکند. حضور زیباییها مانند گلها و دلباختگان، غم و بدعهدی زمانه را یادی میکند و در نهایت، به گوش سپردن به آهنگ بلبل و زیباییهای طبیعی دعوت میکند. شاعر در کل به لذتهای زندگی و عشق پرداخته و فراز و نشیبهای آن را با نگاهی مثبت بیان میکند.
هوش مصنوعی: در صبح گاهی، فرصتی شگفت انگیز به من روی آورد و در کنارم قرار گرفت و گفت: بلند شو، چون آن پادشاه محبوب و دلنشین نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: یک جام بردار و با نشاط و خوشحالی به تماشا بپرداز تا ببینی که چقدر زیبایی تو جذاب و دلنشین است.
هوش مصنوعی: ای کسی که در انزوا و آرامش خود معطّر کردهای، خوش خبر باش که آهوی خوشبو و زیبا از دشت ختن به سوی تو آمده است.
هوش مصنوعی: گریه مانند آبی است که به چهره سوختگان زندگی میخورد و نالهای که به گوش عاشق بینوا میرسد، در واقع فریاد و مطالبهای است از دل پرآشوب او.
هوش مصنوعی: دل شاد و امیدوار به عشق کسی است که چهرهای زیبا و جذاب دارد، اما ای کبوتر، احتیاط کن؛ خطر در کمین است و ممکن است دشمنی قوی و بیرحم نزدیک شده باشد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، باده بده و نگران نباش از دشمن و دوست؛ زیرا یکی از آنها خواسته ما را برآورده کرد و دیگری به سراغ ما آمد.
هوش مصنوعی: وقتی ابر بهاری بدعهدی روزگار را مشاهده کرد، به خاطر گلها و گیاهان معطر سمن، سنبل و نسرین اشکهایش ریخت.
هوش مصنوعی: وقتی که نسیم به حرفهای حافظ گوش داد، بلبل با شادی و آوازش به تماشای گلها و باغها آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دوشم آن دلبر غمخوار به بالین آمد
شاد و خندان بگشاد دل غمگین آمد
گفت برخیز زجا فیض سحر را در یاب
ملک از بام سموات به پائین آمد
بوی رحمان که در آفاق جهان مستترست
[...]
فالی از داغ زدم دل چمنآیین آمد
ورق لاله به یک نقطه چه رنگین آمد
جرأت سعی، دماغ تپشآرایی کیست
پای خوابیدهٔ ما آبله بالین آمد
چون دو ابرو که نفس سوختهٔ ربط همند
[...]
نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد
خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد
آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان
چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد
قامت افروخته افروخت رُخ طُرّه ی پَریش
[...]
ای به لب آمده جان یار به بالین آمد
صبر کن وقت نثار من مسکین آمد
آمد آن شاه ختن با شکن زلف سیاه
شهر آراسته شد قافله چین آمد
گشت چون گونه او خانه من رشک بهار
[...]
هر که را بوئی از آن طرهٔ پرچین آمد
فارغ از مشک خطا و ختن و چین آمد
آب و رنگ رخ یار است که در باغ عیان
از گل و لاله و از سنبل و نسرین آمد
چکنم گر نشوم کافر عشقش که مرا
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۳۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.