گنجور

 
حافظ

دوش وقتِ سَحَر از غُصّه نجاتم دادند

واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند

باده از جامِ تَجَلّیِّ صفاتم دادند

چه مبارک‌سَحَری بود و چه فرخنده‌شبی

آن شبِ قدر که این تازه‌براتم دادند

بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال

که در آن‌جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟

مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد

که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شِکر کز سخنم می‌ریزد

اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند

همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود

که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۸۳ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۸۳ به خوانش م. کریمی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۱۸۳ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۸۳ به خوانش فریده حمزه
غزل شمارهٔ ۱۸۳ به خوانش فریبا علومی یزدی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نظیری نیشابوری

دوش بر سوز دل و سینه براتم دادند

سر چو شمعم ببریدند و حیاتم دادند

ناله کردم به نهان عشوه خموشم کردند

گریه کردم ز شکرخند نباتم دادند

درد و صاف غم و شادی به من ارزانی شد

[...]

صائب تبریزی

داروی بیهشی از جام صفاتم دادند

سرمه خامشی از نقطه ذاتم دادند

گرد راه عدم از خویش نیفشانده هنوز

تنگ چشمان حوادث به براتم دادند

منم آن رهرو لب تشنه که از صدق طلب

[...]

فیض کاشانی

بهر مهر تو به فردوس براتم دادند

وز جهنم به ولای تو نجاتم دادند

در شب هجر تو بودم چو خضر در ظلمات

تا که از چشمه شوق آب حیاتم دادند

سرخوش از دوستی آل پیمبر گشتم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
قصاب کاشانی

از ازل در رحم آنگه که حیاتم دادند

یک‌نفس چاشنی عمر ثباتم دادند

بزم آفاق نمودند به من چون شطرنج

آن زمان جای در این عرصه ماتم دادند

صبر و آرام و دل و هوش ز من بگرفتند

[...]

مشتاق اصفهانی

بوسه‌ای دوش ز لعل تو براتم دادند

مرده بودم ز غمت آب حیاتم دادند

کام تلخی‌ست که بردم ز غمش در ته خاک

ثمری کآخر از آن شاخ نباتم دادند

تشنه در بادیه عشق به خون غلتیدم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه