گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی

متولد شهر بیجار هستم.


حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۵ ماه قبل، شنبه ۴ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

ارتباطی شکل می گیرد مابین یک انسان و یک منبع دانش. آنقدر این دانش سنگین هست که بیان آن در واژه ها برای آن انسان گاهی گیج کننده و عجیب و مبهم می شود. از این رو در بیت زیر:

"شرح این قصه مگر شمع بر آرد به زبان   ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی" شاعر این امر را تاکید می کند که اگر قرار است قصه انتقال معانی بین انسان و منبع دانش به دیگران گفته شود، بهتر است از طرف شمع همه آنچه اتفاق افتاده است بیان شود. چرا؟ چون گیرنده دانش توانایی های محدودی دارد. شاید الکن صحبت کند و گنگ و دچار شطحیات گردد(ارجاع به پرو بال زدن بی مهابای پروانه). دلیل دیگر این است که در نزدیکی شعله، دیگر پروانه دارد می سوزد و کلا فضایی ندارد که قصه تعریف کند(شهود و سکوت محض). از وجودش مایه می گذارد برای شعله ور کردن خودش.، یعنی از جایی به بعد گرچه انتقال معانی اتفاق می افتد ولی پروانه دیگر پروانه نیست و دارد می سوزد. شمع به عنوان نظاره گر همه چیز مسلط وار، همه قصه را می بیند و دقیق می تواند بگوید.پس  اگر قرار به بیان این قصه هست،بهتر است از زبان شمع بیان گردد.

--

در دلم چیزی هست و "او" بهتر می داند.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

 

سراینده شعر می گوید می خوردن عیب است و نه گناه. نمی گوید؟

---

وای که چه ها بود در سر آن قطره محال اندیش.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳۷:

خیلی دور خیلی نزدیک.

داستان این است.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۴:

چه شعری... شگفتا...

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

حافظ گفت:

"ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی".

ایکاش می گفت:

"گمره است ان که با درد تو خواهد مرهمی". اگر می توانست دعای بهتری نصیبش بکند که چه عالی می شد.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

به نظر می رسد که مولانا یک رویکرد حذفی در نظر گرفته است. هر شاعری می تواند خطا داشته باشد.

می توانست مصرع " هرکه این آتش ندارد نیست باد" را چنین بگوید:

هر که آتش در وی است آنگه مست باد.(اگر وزن اشتباه است ببخشید و منت بگذارید و تصحیح کنید)

حافظ هم در جایی چنین خطایی داشته است که می گوید:

"نیست باد آنکه خواهد با یاد تو مرهمی"

حافظ می توانست بگوید:

"گم ره آنکس که خواهد با یاد تو مرهمی"(اگر وزن اشتباه است ببخشید و منت بگذارید و تصحیح کنید)

مصرع های جایگزین که دعایی باشد بهتر است مانند آنچه کمال خجندی انجام داده است که می گوید:

باد روشن به تماشای رخت چشم کمال

این دعا را ز همه خلق جهان باد آمین.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۴ در پاسخ به روفیا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

روفیای گرامی

به نظر می رسد که مولانا یک رویکرد حذفی در نظر گرفته است. هر شاعری می تواند خطا داشته باشد.

می توانست مصرع " هرکه این آتش ندارد نیست باد" را چنین بگوید:

هر که آتش در وی است آنگه مست باد.

حافظ هم در جایی چنین خطایی داشته است که می گوید:

"نیست باد آنکه خواهد با یاد تو مرهمی"

حافظ می توانست بگوید:

"گم ره آنکس که خواهد با یاد تو مرهمی"

مصرع های جایگزین که دعایی باشد بهتر است مانند آنچه کمال خجندی انجام داده است که می گوید:

باد روشن به تماشای رخت چشم کمال

این دعا را ز همه خلق جهان باد آمین.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۹:

خوشحالم که شاعر چنین دعایی می کند:

باد روشن به تماشای رخت چشم کمال

این دعا را ز همه خلق جهان باد آمین.

عکس این نوع دعا را مولانا گفته است در بیت زیر:

آتش است این بانگ نای و نیست باد

هر که این آتش ندارد نیست باد

یعنی رویکرد حذفی، لعن و نفرین. من با نگرش خجندی ارتباط برقرار می کنم. و راستش را بخواهید تعجب کردم از مولانا که رویکرد حذفی در آن بیت پیش گرفت.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۰ در پاسخ به کبوترحرم دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:

خیلی به حقیقت نزدیک شدید. ولی آنکه هاتف بوده است آن فردی که شما می گویید نیست.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۲ در پاسخ به سیدعلی ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:

با بخش زیادی از گفته های شما موافق هستم. یک مفهومی هست به نام پیر درون. شاید هر کس توانایی دیدارش را نداشته باشد. احتمالا حافظ به این مرحله رسیده است.

حافظ سیر تکاملی داشته است. از صورت به سیرت، از ظاهر به باطن رسیده است.

شاید یکی از آخرین ابیاتش این بوده باشد:

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.

حقیقتی که حافظ به آن رسیده است چه بوده است؟

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۹ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

موافقم که در دوره ای حافظ احتمالا برای رهایی از فشار عجیب متافیزیکی پناه می برده است به شراب. به مرور توانست نوشیدنی به جای آن آب درست کند. آبی که دل ها را توانگر می کند. به نظرم این یکی از بزرگترین کارهای حافظ بوده است که با ورد سحری خاص و خواندن آن روی آب، در زمان خاصی می نوشیده است و توانسته بود بر حالات نامطلوب روحی اش غلبه کند و توانگر شود.

حافظ دوره تکاملی داشته است.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:

غزلیست بس شگفت آور.

سرتاپای غزل نغز است و مصرع پایانی مغز:

""{{زان که بخشایشِ بس روحِ مکرم با اوست}}""

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:

دقیقا چه آبی در دیر مغان می دهند که دل ها را توانگر می کند؟

احتمالا حافظ به یک نوع نوشیدنی خاص دست یافته است. احتمالا ترکیبی از ورد سحری و آب بوده است.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:

قدسیان گویی که شعرِ حافظ از بَر می‌کنند

مصرع فوق ادعای بزرگی هست که از طرف حافظ مطرح شده است.

اگر درست باشد قضیه خیلی جالب می شود. یعنی برخی اشعار حافظ موکل(فرشته نگهبان) دارد.

مانند برخی متون مقدس در ادیان ابراهیمی.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

با درود و سلام

حسین محمدنظامی هستم فرزندماه جمال و منصور.

در مصرع "پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو" به نظر می رسد شکر به اشتباه کتابت و تلفظ شده است. در اینجا سکر به جای شکر معنا دارتر است. سکر به معنی مستی می باشد.

منظور شاعر این است که به غیر از شمع و حرکات مست گونه پروانه برای رسدن به شمع چیز دیگر مگویید. در شعر دیگر از مولانا چنین آمده است:

"هزار مست چو پروانه جانب آن شمع      نهاده جان به طبق بر که این بگیر و بیار"

در بیت فوق هم به مستی پروانه اشاره می کند که به سمت شمع می رود.

پس ترکیب شمع و سکر بهتر معنی می دهد. اینکه چرا این ترکیب شده است شمع و شکر یا قند و شکر و ... بماند!!!

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۷ - رفتن ذوالقرنین به کوه قاف و درخواست کردن کی ای کوه قاف از عظمت صفت حق ما را بگو و گفتن کوه قاف کی صفت عظمت او در گفت نیاید کی پیش آنها ادراکها فدا شود و لابه کردن ذوالقرنین کی از صنایعش کی در خاطر داری و بر تو گفتن آن آسان‌تر بود بگوی:

با سلام و درود و عرض همدلی.

حسین محمدنظامی هستم فرزند ماه جمال و منصور.

منظور از ذوالقرنین همان پادشاه معروف آقای آشور بانیپال است که پروردگارش به او ۱. قدرت ۲. حکمت داد. از این رو او توانست کارهای مهمی انجام بدهد. لطفاً در اینترنت به دقت بچرخید ببینید که چه داشت و چه کرد.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

با درود و سلام.

حسین محمدنظامی هستم فرزند ماه جمال و منصور.

دل و جان کجاست؟ آیا فقط یک اشاره است برای همه چیز؟

دل به سیستم عصب کشی شبکه خورشیدی اشاره می کند که تمامی اعصاب یک نماینده در آن و راه اتباطی دارند که در نزدیکی ناف قرار دارد.

جان هم یک سیستم عصبی دیگر است که در گردن و پشت گلو قرار دارد و در آنجا همه اعصاب یک بار رد شده اند.

وقتی گفته می شود "در دل و جان خانه کردی عاقبت" یعنی تمامی سیستم عصبی من در شبکه خورشیدی و پشت گلو که نماینده همه اعصاب هستند را در اختیار گرفتی. آن خانه ای که من در دل و جان ساخته بودم را ویران کردی و خودت سیم کشی را مجددا انجام دادی.

شنیده اید که می گویند جانش در آمد؟ جان از گلو در می آید؟ چه چیزی در آن سیستم عصبی پشت گلو هست؟ فعلا خدا نگه دار!

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

با درود و سلام.

حسین محمدنظامی هستم فرزند ماه جمال و منصور.

در بیت "نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار" باید توضیح داده شود که یک اسم هست که مقدس تر ، موثرتر و پرکاربرد تر از "الله". این کلمه به راحتی توسط همه انسان های ناطق تلفظ می شود و تلفظش برای همه راحت می باشد و از یک ملت به ملت دیگر تفاوتی نمی کند. این اسم یا عامل ارتباط بین آفریدگار و آفریده شده بسیار مهم است.

حافظ اینجا به این نام اشاره می کند: بله! آن اسم و عامل ارتباط دهنده همان "آ" می باشد. من اینجا به شکل "آ" نوشتم که برای شما آسانتر باشد تلفظ کردنش. در لوح دل حافظ جز "آ" چیز دیگری نقش نبسته است. اما نوشتن این "آ" جور دیگری است و فعلا اجازه ندارم رسم کردن آن را به شما بگویم. چون احتمال اشتباه کشیدن و رسم کردن وجود دارد.

این کُد که حافظ گذاشته است و من برای شما کدگشایی کردم یکی از مرموزترین رموزی هست که حافظ به جا گذاشته است. از این رموز بسیار در گذشته هست توسط انسان های مختلف من جمله حافظ.

شاید بپرسید پس "دل" چیست؟ در بیت "در دل و جان خانه کردی عاقبت" به آن شاره می کنم.

 

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

با سلام خدمت حافظ خوانان و حافظ پژوهان.

در بخشی از غزل عبارت«گلاب و گل» به کار رفته است. عین عبارت در حقیقت«گِلاب و گِل» می باشد که کاملا با «گُلاب و گُل» متفاوت است. «گُلاب و گُل» کاملا بی معنی می باشد در متن شعر.

حافظ می گوید که در زمان خلقت انسان(گِلاب) و آفرینش انسان از گِل، نقش ها تقسیم شده است، فردی شاهد بازاری قرار است بشود و برخی پرده نشین. 

در این صورت بیت دیگر که می گوید «جام می و خون دل هر یک به کسی دادند در دایره قسمت اوضاع چنین باشد» هم جنس، هم راستا و هم قصه است.

می توانید سری به شهر لاله جین بزنید و مغازه ای را ببینید که نامش گِلاب است که نام دیگر کار کردن با گِل است.

 

sunny dark_mode