بوسهای دوش ز لعل تو براتم دادند
مرده بودم ز غمت آب حیاتم دادند
کام تلخیست که بردم ز غمش در ته خاک
ثمری کآخر از آن شاخ نباتم دادند
تشنه در بادیه عشق به خون غلتیدم
چه شد از دیده تر شط فراتم دادند
پایبست توام از تن نکنم شکوه چه سود
گیرم از این قفس تنگ نجاتم دادند
برنخیزم شوم ار خاک نظر کن به رهت
چهقدر صبر و چه مقدار ثباتم دادند
در سواد خط مشکین لب او پنهان داشت
چون خضر آنچه نشان در ظلماتم دادند
مفلس عشق ترا جز تو نباید چه کنم
نقد کونین گرفتم به زکاتم دادند
رهبرم گشت ز هر رنگ به بیرنگی ذات
نشئه گرمی صدرنگ صفاتم دادند
خاک شو خاک که من بر سر آن کو مشتاق
چون شدم پست علو درجاتم دادند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عاشق شدن و تأثیر عمیق عشق بر زندگیاش میگوید. با بوسهای از معشوقش زنده میشود و عشق او به او عمر دوباره میبخشد. هر چند که درد عشق تلخ است و در این راه رنجهایی را متحمل میشود، اما در عین حال این عشق او را به سمت کمال و رستگاری میکشاند. او از قفس تنش سرپیچی نمیکند و به صبر و ثبات خود در راه عشق تأکید میکند. در نهایت، شاعر از بیپولی و ناداری خود در عشق میگوید و اینکه هیچ چیز جز خود عشق را نمیتواند در زندگیاش داشته باشد. عشق برای او نه تنها محنت، بلکه هدایت و معنویت نیز به همراه دارد.
هوش مصنوعی: یک بوسه از لبهای شیرینت به من دادند، در حالی که به خاطر غم تو مثل مرده بودم، اما آن بوسه مانند آب حیات، زندگی دوبارهای به من بخشید.
هوش مصنوعی: من از درد او تلخی را در خود احساس کردم، اما در نهایت از آن غم نتیجهای به دست آوردم که چون برکت میوهای شیرین بود.
هوش مصنوعی: در آرزوی عشق، مانند کسی که در بیابان تشنه است و از شدت عطش غرق در خون خود میشود، چه شد که از چشمانم، رود فرات را به من دادند؟
هوش مصنوعی: من از بدنم جدا نمیشوم، چون چه فایدهای از این زندان کوچک میبرم در حالی که نجاتم دادهاند.
هوش مصنوعی: اگر من از جای خود بلند نشوم، به خاک بیفتم. به راه تو نگاه کن، ببین چقدر صبر و پایمردی به من بخشیدهاند.
هوش مصنوعی: چهره زیبای او به گونهای است که مانند رنگ مشکی، رازهایش را پنهان کرده است. او مانند حضرت خضر، در تاریکیها به من نشانههایی نشان داده است.
هوش مصنوعی: عاشق فقیر جز تو کسی را ندارد که به او پناه ببرد و کمکی بخواهد. من فقط عشق تو را در این دنیا دارم و برای آنچه به دست آوردهام، چیزی جز تو به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: رهبر من در حالتی از بین همه رنگها به بیرنگی رسید و ذات او به من گرما و صفات عالی را ارزانی داشت.
هوش مصنوعی: به خاک تبدیل شو، چرا که وقتی من به خاطر عشق به آن خاک به پستی و افتادگی رسیدم، خداوند مرا به درجات بالا رساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند
بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
[...]
دوش بر سوز دل و سینه براتم دادند
سر چو شمعم ببریدند و حیاتم دادند
ناله کردم به نهان عشوه خموشم کردند
گریه کردم ز شکرخند نباتم دادند
درد و صاف غم و شادی به من ارزانی شد
[...]
داروی بیهشی از جام صفاتم دادند
سرمه خامشی از نقطه ذاتم دادند
گرد راه عدم از خویش نیفشانده هنوز
تنگ چشمان حوادث به براتم دادند
منم آن رهرو لب تشنه که از صدق طلب
[...]
بهر مهر تو به فردوس براتم دادند
وز جهنم به ولای تو نجاتم دادند
در شب هجر تو بودم چو خضر در ظلمات
تا که از چشمه شوق آب حیاتم دادند
سرخوش از دوستی آل پیمبر گشتم
[...]
از ازل در رحم آنگه که حیاتم دادند
یکنفس چاشنی عمر ثباتم دادند
بزم آفاق نمودند به من چون شطرنج
آن زمان جای در این عرصه ماتم دادند
صبر و آرام و دل و هوش ز من بگرفتند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.