گنجور

 
فیض کاشانی

بهر مهر تو به فردوس براتم دادند

وز جهنم به ولای تو نجاتم دادند

در شب هجر تو بودم چو خضر در ظلمات

تا که از چشمه شوق آب حیاتم دادند

سرخوش از دوستی آل پیمبر گشتم

باده از جام تجلّی صفاتم دادند

بی‏خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

یعنی از نور ولاشان لمعاتم دادند

من همان روز ز اسلام شدم برخوردار

که به دل نور ولای حضراتم دادند

گر شدم عالم و عارف به ولاشان چه عجب

مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند

فیض از اهل نجات است یقین می‏دانم

گو چرا زانکه در این شیوه ثباتم دادند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند

باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

[...]

نظیری نیشابوری

دوش بر سوز دل و سینه براتم دادند

سر چو شمعم ببریدند و حیاتم دادند

ناله کردم به نهان عشوه خموشم کردند

گریه کردم ز شکرخند نباتم دادند

درد و صاف غم و شادی به من ارزانی شد

[...]

صائب تبریزی

داروی بیهشی از جام صفاتم دادند

سرمه خامشی از نقطه ذاتم دادند

گرد راه عدم از خویش نیفشانده هنوز

تنگ چشمان حوادث به براتم دادند

منم آن رهرو لب تشنه که از صدق طلب

[...]

فیض کاشانی

خنک آن روز که از عقل نجاتم دادند

سوی آرامگه عشق براتم دادند

یار مستان خرابات الستم کردند

از دم روح فزاشان برکاتم دادند

عشق بگرفت مرا از من و بنشست بجا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
قصاب کاشانی

از ازل در رحم آنگه که حیاتم دادند

یک‌نفس چاشنی عمر ثباتم دادند

بزم آفاق نمودند به من چون شطرنج

آن زمان جای در این عرصه ماتم دادند

صبر و آرام و دل و هوش ز من بگرفتند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه