گنجور

 
قاسم انوار

بخش ۱ - تمهید: منت خدای راجلت عظمته و علت کلمته،که بشعشعه انوار ...

بخش ۲ - فی نظم انیس العارفین: یا مغیث المذنبین معطی السؤال

بخش ۳ - فی نعت سیدالمرسلین،صلوات الله و سلامه علیه: صدر عالم،آفتاب شرع ودین

بخش ۴ - فی الندامة و التأسف وفیه معارف کثیرا: ای دریغا! عمر من بر باد شد

بخش ۵ - فی النصیحه: «زمرة العشاق،قد قرب الوصال »

بخش ۶ - الحکایه فی حقیقة النفس: بود زنگی زاده ای، بی دین و داد

بخش ۷ - فی سبب انشاء الکتاب: بنده را در عنفوان، دور از دیار

بخش ۸ - فی معرفة، ماهیة النفس: مرحبا!ای سایل شیرین سؤال

بخش ۹ - فی صفة الاماره: هر دلی کو پیرو اماره شد

بخش ۱۰ - فی معرفة العجب و الکبر و الحرص: یک صفت عجب آمد این اماره را

بخش ۱۱ - فی صفة الریا: هر کرا قصد حریم کبریاست

بخش ۱۲ - حکایت: خارپشتی بد میان کوهسار

بخش ۱۳ - فی معرفة الریا: هر کرا دلق ریا در بر بود

بخش ۱۴ - در معرفت عالم ریایی: عالمی را کین صفت بر سر زند

بخش ۱۵ - در معرفت بخل: چون هوی بر حب دنیی شد مزید

بخش ۱۶ - حکایت: عارفی خوش گفت با مردی بخیل:

بخش ۱۷ - در معرفت امل: کرده است از لطف خود یزدان ما

بخش ۱۸ - الحکایة: بود در گیلان سپهبد زاده ای

بخش ۱۹ - فی حقیقة الکون العشق والعقل والروح والقلب: چون نظر از ذات بیچون قدیم

بخش ۲۰ - در معرفت صفات القلب: مخزن اسرار ربانی دلست

بخش ۲۱ - حکایت در معرفت قلب: شیخ عالم، آفتاب اولیا

بخش ۲۲ - حکایت: داشتم یاری که مرد مرد بود

بخش ۲۳ - فی معرفة العشق و العقل و ادبارهما: حاکم مطلق،خدای ذوالجلال

بخش ۲۴ - فی معرفت صفات روح قدسی: حق بر تحقیق، سلطان ازل

بخش ۲۵ - فایده درین باب: آن همایون طایر فرخنده فال

بخش ۲۶ - فی ارشادالعقل: بیش ازین غافل ز خود بودن چرا؟

بخش ۲۷ - الحکایة فی معرفة العشق: بود در تبریز زیبا منظری

بخش ۲۸ - الحکایة فی کمال العشق و التوحید: بود یک پروانه شوریده حال

بخش ۲۹ - خطاب الشمع مع النار: شمع چون پروانه را معدوم دید

بخش ۳۰ - خطاب شمع با آتش: گفت با شمع آتش سوزان براز

بخش ۳۱ - حکایت مرد مریض: ابلهی را علت درد شکم

بخش ۳۲ - حکایت استاد و شاگرد: بود استادی به غایت پرهنر

بخش ۳۳ - فایده: بعد ازین از معدن «هل من مزید»