گنجور

 
قاسم انوار

بیش ازین غافل ز خود بودن چرا؟

جان بدست نفس فرسودن چرا؟

چون چراغ عقل داری راهبر

خیز وچون مردان بنورش راه بر

چیست عقلت؟مدرک اسرار روح

قابل انوار عرفان،یار روح

دارد از انوار ربانی ضیا

تا بدان باطل کند از حق جدا

ضد عقلت لشکر شهوات شد

شاه روح از قیدشان شهمات شد

رخ زراه راست گرداندی،دریغ!

پیل بند نفس خود ماندی،دریغ!

چون پیاده کردت از اسب طلب

بازی ابلیس و نفس بوالعجب؟

هان خرد را رهبر خود ساز و رو

رخت ازین ویرانه وا پرداز و رو

تا بتدبیر از هوای نفس بد

وا رهاند جان پاکت را خرد

رهبر آید تا بسر حد صفات

از صفات خویشتن بخشد نجات