داشتم یاری که مرد مرد بود
شیخ و دانشمند و صاحب درد بود
گفت با من قصه ای در باب دل
از «رویم » آن سید ارباب دل
کان بزرگ دین بایام بهار
بود در سیری میان مرغزار
دید درویشی سراندر جیب دلق
غرق بحر نیستی، فارغ ز خلق
گفت صوفی:سر بر آور، گل ببین
در جوابش گفت مرد راه دین :
سر فرو بر، در درون دل نگر
تا بکی در رنگ و بو بردن بسر؟
هر که شد مستغرق دیدار دوست
خاطرش را کی مجال رنگ و بوست؟
چون نظر در گل کنی،ای خرده دان
صانع خود را توان دیدن عیان
صنع بینی،گر کنی در گل نظر
سر فرو بر،سر فرو،در دل نگر
صد هزاران رحمت حق بر روان
خوب گفتست این سخن،نعم البیان
لیک در گل نیز بتوان دید دوست
جمله ذرات جهان مرآت اوست
یاسمن را از غمش پا در گلست
لاله زار از درد او خون دردلست
گر نبودی رنگ او در لاله زار
کی زدی بلبل در آنجا ناله زار؟
در همه گلزار رنگ وبوی اوست
او منزه از صفات رنگ و بوست
بیش از این گفتن ندارم زهره ای
داند آن کس را که باشد بهره ای
در میان گل ار نباشد،ناگهان
در کف پایت خلد خار گمان
محض اسرارست شرع مصطفا
چین ابرو زین سخن باشد خطا
«لانسلم » گر زنی بر کار من
خوش خوشی سر را برآن دیوار زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مباحث عمیق عرفانی و معنوی میپردازد. وی از یاری سخن میگوید که مردی بزرگ و دارای علم و درد است. این یار داستانی درباره دل روایت میکند و به درویشی اشاره میکند که در حالتی از غفلت و انزوای روحی به سر میبرد.
گفتگو پیرامون این است که باید به عمق دل توجه کرد و از رنگ و بوهای ظاهری گذشت. هرکسی که در جستجوی دیدار دوست حقیقی باشد، از مسائل ظاهری رها میشود و درک عمیقتری از حقایق پیدا میکند. شاعر تاکید میکند که در هر گل و دنیای مادی، نشانههایی از خداوند دیده میشود، و باید این نکته را در نظر داشت که خداوند فراتر از صفات ظاهری است.
سرانجام، شاعر به این نکته میرسد که بسیاری از رازهای حقیقت در دستوری که پیامبر (ص) آورده، نهفته است و باید با درک درست از این مفاهیم، به سیر معنوی پرداخت.
هوش مصنوعی: شخصی را داشتم که دارای صفات نیک و برجستهای بود، او مردی بزرگ، عالم، و دلسوز بود.
هوش مصنوعی: رو به من گفت که داستانی درباره دل شنیدهاست از آن آقایی که در دلها جای دارد.
هوش مصنوعی: در روزهای بهار، آن مرد بزرگ و دیندار در میان مراتع و گلزارها گردش میکرد.
هوش مصنوعی: یک درویش را دیدم که در جیب لباسش غرق در دریای وجود خویش شده و از دیگران بینیاز است.
هوش مصنوعی: صوفی گفت: سر خود را بالا بیاور، تا گل را ببینی. مرد راه دین در پاسخ او گفت:
هوش مصنوعی: سر را پایین بیاور و به دل خود نگاهی بینداز تا ببینی تا چه زمانی میخواهی فقط به ظواهر و زیباییها توجه کنی؟
هوش مصنوعی: هر کسی که در مشاهده و حضور دوست غرق شود، دیگر چگونه میتواند به زیباییها و عطرهای دنیا فکر کند؟
هوش مصنوعی: وقتی به گل نگاه میکنی، ای کسی که به جزئیات توجه میکنی، میتوانی خالق خود را به وضوح ببینی.
هوش مصنوعی: اگر به هنر و خلاقیت دقت کنی، وقتی که سر را در گل بکنی، حتماً میتوانی زیبایی و معنای عمیق آن را در دل خود احساس کنی.
هوش مصنوعی: رحمتهای بیپایان الهی بر روحهای نیکو نازل شده است؛ این کلام زیبا و شایسته است.
هوش مصنوعی: اما در گل نیز میتوان دوست را دید؛ چرا که همه ذرات جهان، آینهای از او هستند.
هوش مصنوعی: یاسمن به خاطر غمش پژمرده شده و در لالهزار، گلها به خاطر درد او خون میریزند.
هوش مصنوعی: اگر رنگ او در گلزار نبود، بلبل چگونه در آنجا ناله میکرد؟
هوش مصنوعی: در تمام گلزارها، عطر و زیبایی او به چشم میخورد، اما او از ویژگیهای ظاهری و مادی فراتر و پاکتر است.
هوش مصنوعی: دیگر چیزی برای گفتن ندارم، کسی که لیاقتی داشته باشد، میداند چه کسی شایستگی دارد.
هوش مصنوعی: اگر در میان گلها نباشی، ناگهان ممکن است زیر پای تو خارهایی باشد که به بهشت شباهت ندارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اصول و رازهای دین اسلام از زمان پیامبر اسلام، مصطفی، حفظ شده است و هرگونه سخنی که در تضاد با این اصول باشد، نادرست و اشتباه است.
هوش مصنوعی: اگر زنی بر کار من خوشحال است، پس سرش را به دیوار بزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.