گنجور

 
قاسم انوار

شمع چون پروانه را معدوم دید

گفت باآتش که:ای نور الفرید

یا قتیل العاشقین،یا ذوالکرام

یاقدیم النور، یامافی الظلام

مانده ام از جرم هستی شرمسار

جرم ما را محو کن پروانه وار

چون تن پروانه یک بارم بسوز

تاب جان دادن ندارم تا بروز