بخش ۱: چو بر تخت بنشست بهرام گور
بخش ۲: دگر روز چون بردمید آفتاب
بخش ۳: چنان بد که روزی به نخچیر شیر
بخش ۴: ز پیش سواران چو ره برگرفت
بخش ۵: برفت و بیامد به ایوان خویش
بخش ۶: چو یوز شکاری به کار آمدش
بخش ۷: چو بنشست می خواست از بامداد
بخش ۸: برینگونه بگذشت سالی تمام
بخش ۹: بیامد سوم روز شبگیر شاه
بخش ۱۰: دگر هفته با موبدان و ردان
بخش ۱۱: دگر هفته آمد به نخچیرگاه
بخش ۱۲: به روز سدیگر برون رفت شاه
بخش ۱۳: به هشتم بیامد به دشت شکار
بخش ۱۴: وزانجا برانگیخت شبرنگ را
بخش ۱۵: بخفت آن شب و بامداد پگاه
بخش ۱۶: بفرمود تا تخت شاهنشهی
بخش ۱۷: دگر روز چون تاج بفروخت هور
بخش ۱۸: دگر هفته تنها به نخچیر شد
بخش ۱۹: همی بود یک چند با مهتران
بخش ۲۰: برینگونه یک چند گیتی بخورد
بخش ۲۱: وزان روی بهرام بیدار بود
بخش ۲۲: بیاسود در مرو بهرامگور
بخش ۲۳: چو شد کار توران زمین ساخته
بخش ۲۴: چو شد ساخته کار آتشکده
بخش ۲۵: سیوم روز بزم ردان ساختند
بخش ۲۶: به نرسی چنین گفت یک روز شاه
بخش ۲۷: سپهبد فرستاده را پیش خواند
بخش ۲۸: چو خورشید بر چرخ بنمود دست
بخش ۲۹: چو از کار رومی بپردخت شاه
بخش ۳۰: وزیر خردمند بر پای خاست
بخش ۳۱: چو بنهاد بر نامهبر مهر شاه
بخش ۳۲: چو بشنید شد نامه را خواستار
بخش ۳۳: چو بشنید شنگل به بهرام گفت
بخش ۳۴: ز بهرام شنگل شد اندرگمان
بخش ۳۵: یکی کرگ بود اندران شهر شاه
بخش ۳۶: یکی اژدها بود بر خشک و آب
بخش ۳۷: همان شاه شنگل دلی پر ز درد
بخش ۳۸: چو زین آگهی شد به فغفور چین
بخش ۳۹: چو بهرام با دخت شنگل بساخت
بخش ۴۰: سواری ز قنوج تازان برفت
بخش ۴۱: چو آگاهی آمد به ایران که شاه
بخش ۴۲: پس آگاه شد شنگل از کار شاه
بخش ۴۳: بیامد ز میدان چو تیر از کمان
بخش ۴۴: چو باز آمد از راه بهرامشاه
بخش ۴۵: ازان پس به هرسو یکی نامه کرد
بخش ۴۶: برین سان همی خورد شست و سه سال