یوسف شیردلپور در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸:
سرگشته چو چوگانم پیش پای سمندت
می افتام و میگردم چون گوی به پلوی
براستی که سعدی عاشق دل هر هرعاشقی را عاشقتر میکند باغزلیاتش
روح سعدی جان قرین رحمت 🌹🌹
سفید در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:
گفتی که پس از سیاه رنگی نبود
پس موی سیاه من چرا گشت سفید...
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱:
سلام
بیت ۴۷ بجای بیغ افکن باید بیخ افکن باشد?!
اساتید اظهارِ فضل فرمائید.
ممنونم
امین در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰:
خاقانی را جهان سر آمد
دریاب که نیست پایمردش
همیرضا در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۲۴ در پاسخ به احسان حمیدی دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:
با سپاس، تنها مصرع اول و سوم را میتوان با دو رکن مفاعیلتن (مفاعیل فع) خواند و تقطیع کرد. باقی مصاریع چنین وضعیتی ندارند و اختیارات شاعری نیز روی این ارکان اجازهٔ توجیه عدم تطابق سایر مصاریع را نمیدهد . احتمالاً فرزاد تنها یک مصرع از این شعر را در نظر داشته و تقطیع کرده.
شعر دو وزنی نیست.
احسان حمیدی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:
نجفی به وزن فعلاتن فعلاتن فعل تقطیع کرده
و فرزاد به مفاعیلتن مفاعیلتن
نجفی تقطیع فرزاد را غلط گرفته است.
اما در واقع شعر دو وزنی است.
محسن جهان در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:
تفسیر این رباعی:
طبق گفته این عارف بزرگوار، این دنیا همانند کاروانسرایی است که ما آدمیان برای مدتی در آن مهمان هستیم، از آن جهت که تصور نشود سرای جاودانی است. و در هر دو جهان ناسوت و لاهوت خدای میماند و بس. بر اساس آیه ۲۶ سوره مبارکه الرحمن" هر آن چه روی زمین است دستخوش مرگ و فناست".
مهدی خلیل لو در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۵:
دو صاحب دل نگه دارند مویی
یعنی اهل عقل و منطق کمند و طناب ادب و احترام رو به نازکی مویی هم باشه نمی گسلند و نگه میدارند
به نظر من به بیت دیگری از خود سعدی فکر کنم میشه استناد کرد که میگه
کمند مهر چنان پاره کن که گر شوی روزی پشیمان به هم توانی بست
مهدی خلیل لو در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۵:
به نظر من
آزرم یعنی شرم و خجالت کشیدن
همیدون سرکشی وازرم جویی به نظر من این معنی میده که درست چند لحظه بعد سرکشی یا به قول امروزی فحش و گستاخی وحرف زشت به آزرم جویی و خجالت کشیدن می افتی.
علی بینا در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۱۷ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۸ - عشق وطن:
دیوانه کننده است 💚🤍❤️
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۴۸ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰:
با سلام
قاعدتا پند و اندرزها باید زنده کننده یِ دلها باشد, اگر باعث ماندگی و خستگی شود, ایراد از جایِ دیگر است.
با احترام
برگ بی برگی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳:
روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
دوستداران با شادخوارانِ بیتِ دوم و یارانِ بیتِ سوم ، هر سه یک معنا را می رسانند ، دوستداران همان عاشقان هستند ، یعنی همه باشندگانِ عالمِ معنا که روزگاری با انسانِ راه نشین وصل بوده و با وی باده مستانه می زدند ، پسحافظ از روزگاری یاد می کند که جدایی و فراقی در کار نبود و انسان نیز پیش از حضورِ در زمین از جنسِ معنا بود و در جوارِ ملائک و فرشتگان بسر می بُرد و کائنات دوستدارِ او بودند ، اما با بادِ قضای الهی قرعه فال به نامِ او زده شد تا در قالبِ جسم و ماده پای در این جهانِ ماده گذاشته و جانشینِ خدا گردد در روی زمین ، یا به عبارتی خداوند در او ، به خود زنده شود .
کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
پس از جدایی از دوستداران و تولد در این جهانِ مادی ، همزمان با رشدِ جسمی ، انسان ماهیتِ دیگری از هشیاری را بر روی خردِ اصلی که از عالمِ معنا ست میتند ، بزرگان آنرا هوشیاری یا عقلِ جزوی نامیده اند که در خدمتِ تن و جسمِ انسان است و ضرورتی ست برای ادامه حیاتِ جسمانی در این جهانِ مادی ، حافظ میفرماید با این جدایی ست که غم ِ فراق از دوستداران بر انسانِ عاشق مستولی شده و یادِ روزگاری که وی نیز در جوارِ شادخوارانِ جهانِ غیب و معنا از دستِ ساقیِ کوثر و فراوانی شرابِ عشق می نوشیدند و همچنین طنینِ بانگِ نوشا نوش او را رها نمی کنند ، رندانِ عاشقی چون حافظ خیلی زود به علتِ این غم پی برده ، آن روزگاران را به یاد می آورند ، اما بیشترِ ما انسانها تا پایانِ عمرِ جسمانی نیز از دلیلِ واقعیِ سرگشتگی و پریشانی و سرمنشأ تلخ کامی خود در این جهان بی خبر هستیم ، غم و دردی متفاوت از عاشقان را تجربه می کنیم ، چرا که آن روزگاران یا اصلِ خود را فراموش کرده ، همچنان و حتی در بزرگسالی اداره کلیه امورِ خود را در اختیارِ خردِ جزویِ شکل گرفته جدید قرار داده و هر روز بجایِ شرابِ عشق ، زهرِ بیشتری بر کامِ تلخِ خود می ریزیم ، با غم و دردهایی چون رنجش و کینه توزی ، خشم ، انتقام جویی ، حرص و طمع ، تکبر و خودخواهی موجباتِ دعواهای خانوادگی ، منطقه ای و سپس جنگهای خانمان سوز جهانی را فراهم می آوریم و این همه از نتایج زهر نوشی و تلخکامیِ انسان در جهان است .
گرچه یاران فارغند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد
اما زندگی مقرر کرده است همان شادخوارانِ و هم پیاله های دیروز که ساکنانِ حرمِ عتر و عفافِ ملکوت و دوستدارِ انسانها هستند ، امروز به کمکِ انسان شتافته و یاری رسانِ او در رهایی از این سرگشتگی ها باشند ، حافظ میفرماید گویی آن دوستداران از حالِ انسان بی خبر و در نتیجه فارغ از یادِ وی هستند ، پس عاشقانی چون حافظ لحظه ای از یادِ آنان غفلت نکرده و هزاران هزار (پیوسته ) ایشان را یاد می کند ، باشد که ندایِ استمدادِ وی را شنیده و در راهِ بازگشت و وصلِ دوباره به دوستداران یاری رسانش باشند ، و این درخواست همان ایجادِ طلب در آغازِ راهِ عاشقی ست .
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
حافظ ادامه می دهد اما اینکه انسان گمان می کند دوستداران و شادخواران فارغ از یادِ او هستند گمانی بیش نیست ، بلکه آنان نیز در کار بوده ، حق گذارانی را برای راهنمایی فرستادند تا با آگاهی بخشی ، انسانها را که مبتلا و در بند و دامِ این جهان ( ذهن ) گرفتار شده اند رهایی بخشند ، حق گزاران بزرگان و حکیمانِ الهی همچون مولانا، فردوسی، عطار ، حافظ و سایرِ طبیبانی هستند که با سعی و کوششِ بسیار توصیه به حق می کنند تا انسانِ مبتلا و دردمند را درمان کنند ، پسحافظ که با عمل به پندِ بزرگان از دام و بلاهای این جهان رسته است ، سعی آنان را ارج نهاده و یادشان را گرامی می دارد .
گرچه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ کاران یاد باد
حافظ میفرماید این توفیق بدست آمده که با یاریِ دوستداران و آگاهی بخشیِ حق گزاران به سرانجامی خوش برای وی منتهی شده است الزاماتِ دیگری نیز دارد و آن درخواستِ عاجزانه و استغاثه مُدام و پیوسته به درگاهِ خداوند است تا آنجا که صدها رود از اشکِ چشمانِ عاشق جاری شود ، مصراع دوم ضمنِ اشاره به زاینده رود و باغ کارنِ اصفهان ، باغ کاران را همان حق گزاران می داند که به کشت و کار در باغِ این جهان همت گمارده اند تا رودهای زنده و زندگی بخش در پهنای چمنِ این جهان همواره در جریان باشد و عاشقانِ بسیاری از این رودِ زنده بهرمند گردند .
راز ، حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
عرفا و انسانهای کامل تا حدودی و آن هم در پرده مجاز به گشودنِ رازهای هستی هستند و حافظ میفرماید رازهایِ بسیاری بجز آنچه گفته شد ، وجود دارند اما بزرگان ترجیح داده اند ناگفته بمانند ، پس ای حافظ تو نیز بعد از اینهایی که بیان شد سخن دیگری مگوی ، ای دریغ و افسوس که آن رازداران یعنی انسانهای کامل و پیامبران که آگاه بودند به همه اسرار ، افشای راز های بیشتر از این را مصلحت ندانستند ، یادشان گرامی باد . " دریغ " همچنین میتواند بدلیلِ عدمِ دسترسی به رازداران باشد تا حافظ از آنان جویایِ سایرِ رازهای ناگفته هستی گردد . در غزلی دیگر به افشای رازِ یکی شدنِ انسان با خداوند از زبانِ حلاج اشاره کرده می فرماید؛
آن یار کز او گشت سرِ دار بلند / جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
یعنی عارفان اگر هم خود به رازهای بیشتری دسترسی یافتند ، بی پرده و آشکارا مجاز به افشای آنها نیستند .
Hadi Golestani در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:
شکر و سپاس خدای راکه این چنین زیبا توسط خواجه بزرگوار تمام اصول قمار بازی رو به ما آموخته.
فرانسوا کاظمینیا در ۲ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:
در یکی از قدیمیترین نسخههای دیوان حافظ به خط محمد حلوانی و ناصر الکاتب که در بریتیش میوزیوم نگهداری میشود بهجای «پهلوی»، «فهلوی» آمده است. شاملو نیز ، «فهلوی» را ترجیح داده است. این نسخه را خانلری در سال ۱۳۳۷ به چاپ رسانده بود. از این نسخه در دیوان حافظ به تصحیح و توضیح پرویز ناتل خانلری، تحت عنوان نسخه ج یاد میشود.
حسین نورمحمدی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز:
یعنی از نقاشی جهان را به مانی دیگر مژده داده و از رسامی و هندسه بار دیگر در ورود اقلدیس را به عالم خاک برگشاده است
هادی هنرمند در ۲ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۵۲ در پاسخ به میثم دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:
در خوش صدایی شجریان شکی نیست ولی بابا جو زده ها حافظ و سعدی نبودند شجریان ها کجا بودند کل شعرای دنیا مدهوش اینها هستند که شاعر بزرگی چون گوته خود را در مقابل حافظ هیچ می داند وارد حوزه موسیقی تخصصی نمیشم و نخواهم شد که جاش اصلا اینجا نیست،لطفا اینقدر جو زده نباشید.هستند و بوده اند فراوان خوانندگان در طول تاریخ بهتر از شجریان اما به تعداد انگشتان یک دست نیستند در شمار ستارگان ادب چون حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی
ابوالفضل عفتی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۴ در پاسخ به سیامک دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۵:
ممنون از حاشیه خوبت سیامک جان. اکنون پس از 10 سال و 11 ماه ، تصحیح شما را بر این رباعی اعمال میکنم.
ابوالفضل عفتی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۰:
زیرا که خرابات اصول دینست!
این را از کسی میشنویم که خویش فقیه بود.
ابوالفضل عفتی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۹:
تا ظن نبری که او خیال اندیش است!
ابوالفضل قاسمیان در ۲ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۴: