عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدند
آتشی بود که اندر دل دیوانه زدند
در تمنای تو عشاق ز پای افتاده
مست گشتند و ز مستی کف مستانه زدند
عکس ساقی چو درین باده صافی افتاد
عاشقان در هوست ساغر و پیمانه زدند
عالم آشفته شد،ای دوست، دگر باره،چه بود؟
زلف میگون تراباز مگر شانه زدند؟
هر سخن کز صفت شمع جمالت گفتند
آتشی بود که در باطن پروانه زدند
شرمشان نامد از آن یار،که در عین غرور
طعنهایی که بر آن عاشق فرزانه زدند؟
قاسمی،بنده آن راه روانم که ز شوق
قدم صدق درین بادیه مستانه زدند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و تاثیرات آن بر دلباختگان است. عاشقان به خاطر شوق و تمنا به معشوق به حالت مستی دچار میشوند و در پی او، حتی با وجود سختیها و دردها، قدم در راه عشق میگذارند. اشعار از آتش عشق و شور و شوقی که در دل عاشقان وجود دارد، سخن میگوید. زیورهای عشق باعث میشود که آنها از خود بیخود شوند و با شجاعت در دنیای پرآشوب عشق گام بردارند. در نهایت، این شعر بر نیروی عمیق عشق و پیوند آن با زیبایی و حقیقت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: عاشقان را وقتی ندا کردند و به سمت میخانه دعوت کردند، آتشی در دل دیوانگان شعلهور شد.
هوش مصنوعی: عشاق در آرزوی تو به زمین افتادند و به خاطر شوق و هیجان عشق، دچار حالتی مست و سرمست شدند و از شادی و نشئگی به رفتارهایی شاد و شورانگیز پرداختند.
هوش مصنوعی: وقتی تصویر ساقی در این شراب زلال نمایان شد، عاشقان به خاطر او شروع به نوشیدن ساغر و پیمانه کردند.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، دنیا دوباره به هم ریخته است، این چه اتفاقی است؟ انگار که کسی زلفی زیبا و شیطنتآمیز را شانه زده است و حالا همه چیز به هم ریخته و آشفته شده است.
هوش مصنوعی: هر گفتاری که درباره زیبایی و جذابیت تو بیان شده، همچون آتشی است که در دل پروانه شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: از آن یار، که در عین حال که مغرور است و به خود می بالد، شرم نمیکنند از طعنههایی که به آن عاشق بافرهنگ زدند؟
هوش مصنوعی: من پیرو راهی هستم که به خاطر عشق و اشتیاق، قدمهایی راست و درست در این بیابان ابراز کردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش مرغان چمن نعرهٔ مستانه زدند
آتشی در دل شوریدهٔ دیوانه زدند
زاهدان خیمهٔ عشرت سوی میخانه زدند
خیز کز باد صبا زلف سمن شانه زدند
دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند
گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند
ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت
با منِ راهنشین بادهٔ مستانه زدند
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
[...]
صبحدم دردکشان نقب به میخانه زدند
بوسه بر یاد لبت بر لب پیمانه زدند
زاهدان سبحه به کف عازم آن بزم شدند
رقم نقل چو بر سبحه صد دانه زدند
صوفیان را دهن از ورد سحر بربستند
[...]
صبح رندان صبوحی در میخانه زدند
در خرابات مغان ساغر مستانه زدند
می رنگین به خم عشق که بد مالامال
دوره کرده قدح و جام به پیمانه زدند
رازهایی که شنیدن نتوانست ملک
[...]
سالکانی که قدم در ره جانانه زدند
پشت پا بر فلک از همت مردانه زدند
مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند
ساده لوحان که در کعبه و بتخانه زدند
فلک بی سر و پا حلقه بیرون درست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.