گنجور

 
فروغی بسطامی

ای خوش آنان که قدم در ره میخانه زدند

بوسه دادند لب شاهد و پیمانه زدند

به حقارت منگر باده‌کشان را کاین قوم

پشت پا بر فلک از همت مردانه زدند

خون من باد حلال لب شیرین دهنان

که به کام دل ما خندهٔ مستانه زدند

جانم آمد به لب امروز مگر یاران دوش

قدح باده به یاد لب جانانه زدند

مردم از حسرت جمعی که از آن حلقهٔ زلف

سر زنجیر به پای دل دیوانه زدند

بنده حضرت شاهی شدم از دولت عشق

که گدایان درش افسر شاهانه زدند

عاقبت یک تن از آن قوم نیامد به کنار

که به دریای غمش از پی دردانه زدند

هیچ کس در حرمش راه ندارد کانجا

دست محرومی بر محرم و بیگانه زدند

گرنه کاشانهٔ دل خلوت خاص غم تست

پس چرا مهر تو را بر در این خانه زدند

کس نجست از دل گم گشتهٔ ما هیچ نشان

مو به مو هر چه سر زلف تو را شانه زدند

آخر از پیرهن شمع فروغی سر زد

آتشی را که نهان بر پر پروانه زدند

 
 
 
منتسب به هر دو سخنور
فروغی بسطامی

همین شعر » بیت ۱

ای خوش آنان که قدم در ره میخانه زدند

بوسه دادند لب شاهد و پیمانه زدند

شاطر عباس صبوحی

ای خوش آنانکه قدم بر در میخانه زدند

بوسه دادند لب ساقی و پیمانه زدند

ناصر بخارایی

دوش مرغان چمن نعرهٔ مستانه زدند

آتشی در دل شوریدهٔ دیوانه زدند

زاهدان خیمهٔ عشرت سوی میخانه زدند

خیز کز باد صبا زلف سمن شانه زدند

حافظ

دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند

گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند

ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت

با منِ راه‌نشین بادهٔ مستانه زدند

آسمان بارِ امانت نتوانست کشید

[...]

قاسم انوار

عاشقان را چو صلا جانب می خانه زدند

آتشی بود که اندر دل دیوانه زدند

در تمنای تو عشاق ز پای افتاده

مست گشتند و ز مستی کف مستانه زدند

عکس ساقی چو درین باده صافی افتاد

[...]

جامی

صبحدم دردکشان نقب به میخانه زدند

بوسه بر یاد لبت بر لب پیمانه زدند

زاهدان سبحه به کف عازم آن بزم شدند

رقم نقل چو بر سبحه صد دانه زدند

صوفیان را دهن از ورد سحر بربستند

[...]

امیرعلیشیر نوایی

صبح رندان صبوحی در میخانه زدند

در خرابات مغان ساغر مستانه زدند

می رنگین به خم عشق که بد مالامال

دوره کرده قدح و جام به پیمانه زدند

رازهایی که شنیدن نتوانست ملک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر