شبگرد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵:
مَحمِدَت: ستایش، مدح و ثنا، نیکنامی. آنچه بدان ستوده و مدح شوند.
ای میر بوحَمَد، که همه مَحمِدَت همی
از کُنْیَتِ تو خیزد، وز خاندانِ تو
ای امیر ابوحمد، که نیکنامی و ستودگی از کنیهی تو و از خاندانِ تو بر میآید.
منظور از کنیه یا کُنْیَت، «ابوحمد» است. ابوسلیک در این شعر، جزء «حَمَد» را در این نام در نظر گرفتهاست.
به واقع، تصوری ندارم که منظور از امیر ابوحمد در این شعر چه کسیست.
شبگرد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴:
آز: زیادهخواهی، حرص، افزونخواهی.
امتلا: پُری، انباشتگی، سیری، پُریِ شکم.
زَراغَن: زمین ریگناک و سخت، «زراغنگ» نیز گویند.
از فرطِ عطای او زَنَد آز
پیوسته ز امتلا، زَراغَن
گویا منظور از «زَراغَن» در اینجا، معنای عمومیِ زمین است، و نه الزاماً زمین ریگناک و ریگزار؛ و بدین صورت، مفهوم کاملتر و بهتری را میرساند.
زمین از بسیاریِ عطای یزدان، پیوسته، با وجودِ شکم سیری، حرص میزند و بیش میخواهد.
سپهر نواب زاده در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۱ در پاسخ به حسن جعفری دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر:
سلام
معمولا مارگیرها دندان زهرآگین مار را میکِشند تا مطمئن شوند که مار خطری ندارد.
شاید در این داستان مولوی، مارگیر تصور میکرده که مار او بیخطر است. در حالی که هنوز زهر داشته و دزد مار، به تصور اینکه مار بیخطر است، آن را برداشته و در نهایت قربانی شده است.
مارگیر با دیدن جنازه دزد، متوجه شده که مار هنوز زهر داشته و چه خطری را از سر گذرانده.
والله اعلم
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:
مصرع نخست بیت 5 در نسخه عبدالرسولی به جای «به زر شدی همه کارم ز وصل تو چون زر» به شکل زیر است.
«چو زر شدی همه کارم به وصل همچون زر» (که البته وجود «چو» و «همچون» در این شکل شک برانگیز است).
بررسی نسخههای خطی نشان میدهد که از نظر آماری، شکل «ز زر شدی همه کارم به وصل همچون زر» برتری دارد.
(نسخههای خطی مجلس به شماره ثبت 61914، شماره ثبت 64528 و شماره دفتر 11948را نگاه کنید).
شبگرد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳:
شَمَن: بتپرست.
رهی: فدایی، بنده.
مُشفِق: مهربان، خیرخواه.
«نه بر تو بر شمنی از رهیت مشفقتر»
پرستندهای برای تو نیست که با تو مهربانتر و خیرخواهتر از این فداییِ تو باشد.
جالب توجه بود که ابوسلیک از تناسبِ میانِ «بت» و «شمن» بهره جسته و دلداده را به شمن و دلدار را به بت ماننده ساختهاست.
شبگرد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱:
در جنب: در قیاس با، در مقایسه با.
علو همّت: بزرگیِ همّت.
وُشم: بلدرچین.
چَرغ: پرندهای شکاری از جنس شاهین و باز که تازیان به آن «صَقر» گویند.
در جنبِ عُلُوّ همّتت چرخ
مانندهی وُشم پیشِ چَرغ است
چرخ و گردش روزگاران، در برابرِ بزرگیِ همت تو، بهسانِ بلدرچین در برابرِ شاهین و باز است.
شبگرد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » قطعات » شمارهٔ ۱:
مزد خواهی که دل ز من ببری
این شگفتی که دید؟ دزدِ بهمزد!
گمان میکنم دزدِ بهمزد، منظور دزدیست که از برای دزدیِ خود، خواستارِ پاداش و مزد میشود.
نیما در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
ترسم چو بازگردی، از دست رفته باشم
کوتاه، جامع و کامل
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲:
مصرع دوم بیت شماره 4 به شکل «از هجر غافلی که دمار از جهان برآرد» از نظر وزنی دارای سکته است.
به استناد نسخه عبدالرسولی، شکل «از هجر غافلی تو کهت از جهان برآرد» درست است.
رضا از کرمان در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۷ در پاسخ به شعیب حازم دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۳:
درود بر شما
کُمِیت = نوعی رنگ اسب است و به اسبی که دارای چهار قلم سفید و رخ کشیده سفید داشته باشد اطلاق میگردد وکَهَر هم به اسب قهوه ای رنگ ،که یال ودم مشکی داشته باشه میگویند واگر یال ودم حنایی یا طلایی داشته باشه کُرَنگ نامیده میشه
کمیت عربی یعنی اسب با مشخصات بالا از نژاد عربی وفکر نکنم ربطی به اندیشه عربی وفلسفه محمدی داشته باشد
شاد باشی
حسن رحیمی در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:
این کوزه که آبخوارهٔ مُزدوریست از دیدهٔ شاهیست و دل دستوریست هر کاسهٔ می که بر کفِ مخموریست از عارض مستی و لب مستوریست
اصل واژه شاهیست درست میباشد
نباید ویرایش و تبدیل به شاهی کرد
حرف تا در کلمه شاهیست در تقطیع ساقط میشود و قُدما اینکار را جایز میدانستند امّا متاخّرین نمیکنند.
جهن یزداد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ ابوالمثل بخارایی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱:
شراب شب و نشئه آن نیرزد
به فاژیدن بامدان خمارش
۰-
به فاژیدن بامدادان نیرزد
شب باده خواری و آواز و سازش
جهن یزداد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۲۹ دربارهٔ محمد وصیف سگزی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲:
این سروده سکزی در رثای عمرو بن لیث شگفت است این نخستین سروده پر شور پارسی هست که چنین سوزناک و با دریغ در سوز یکی می سراید
رأس، ذَنَب گشت و بشد مملکت
زر زده شد ز نحوست نحاس
های غما کآمد و شادی گذشت
بود دلم دایم از این پرهراس
هر چه بکردیم، بخواهیم دید
سود ندارد ز قضا احتراس
دور فلک گردان چون آسیا
لاجرم این آس همه کرد آس
ملک ابا هزل نکرد انتساب
نور ز ظلمت نکند اقتباس
لاجرم این اسیا همه آس کرده .
های نوشتم و همان آی به معنی های است
جهن یزداد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۰۹ دربارهٔ بسام کرد » در مدح یعقوب و شکست عمار خارجی:
گویی این سرود بسام کرد چنین باشدهر که نبود اوی به دل متهم
بر اثر دعوت کرد او «نعم»
عمر ز عمار بدان شد بری
که اوی خلاف آورد تا لاجرم
دید بلا بر تن و بر جان خویش
گشت به عالم تن او در الم
مکه حرم کرد عرب را خدای
عهد تو را کرد حرم در عجم
هر که درآمد همه باقی شدند
بازِ فنا شد که ندید این حرم
کوروش در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۷ - دیدن ایشان در قصر این قلعهٔ ذات الصور نقش روی دختر شاه چین را و بیهوش شدن هر سه و در فتنه افتادن و تفحص کردن کی این صورت کیست:
این به قدر حیلهٔ معدود نیست
زین حیل تا تو نمیری سود نیست
یعنی چه ؟
شعیب حازم در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۳:
«آن کمیت عربی را که فلکپیمای است، وقتِ زین است و لگام است، چرا نَنگیزیم؟» کمیتِ عربی، همان اندیشهی عربی است؛ فلسفهی محمدی که بر پایهی وحی بنا شده و پروازش تا معراج معنا میگیرد. این اندیشه زین دارد و لگام نیز؛ پس چرا ما بر آن نتازیم؟
دکتر حافظ رهنورد در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:
نکتهای ظریف در بیت اول وجود دارد؛
خواجه میفرماید: بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
هر که در اینجا به معنای تمامی کسان هست؛ امّا تمامی کسان چگونه میتوانند بوی خوش آشنا را تمییز و تشخیص دهند؟
تنها کسانی میتوانند بوی خوش یار را بشناسند که پیش از این با وی قرابت و همنشینی داشته باشند و عطر او را در خاطر سپرده باشند. اینجاست که آشنایی معنا مییابد.
دیگر اینکه یکی از ستونهای محتوایی دیوان خواجه حافظ مبارزه با ریاست. در این غزل هم ایشان به شکلی غیر مستقیم اشاره میکند، شراب را (که امالخبائث مینامند) میتوان خوشبو کرد و نوشید امّا جان آدمی از بوی مشمئز کنندهی ریا خسران میبیند.
سخن پیامبر در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۰ - ناله از تیره بختی خود و امتداد گرفتاری:
در متن اصلی کتاب و شعرِ این شاعر، این بیت به این گونه نوشته شده است:
در ظلمت عزل روشن اطرافم
در زحمت شغل ثابت ارکانم
بابک مرادی در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۵ - اندر معنی عدل و ظلم و ثمرهٔ آن:
روده شما رو من وجب کردم، اسم پادشاهی میاد کهیر میزنید،
بعد دقیقا هوش مصنوعی ملک رو سلطنت معنی کرد،ها!!؟ با نسبت دادن تحلیل های آب دوغ خیاریتون به هوش مصنوعی میخوای مثلا میخوای مهر تایید برنی به اراجیفتون.
در بزرگمرد بودن سعدی شکی نیست،اما هر شاعر در موضوع خاصی مانور داده،فرودسی به وطن پرستی،سعدی به اخلاقیات،مولوی به عرفان. حالا یه جا سعدی از یه ظلم گفته شما چرا سو استفاده میکنی کلا پادشاهی رو میبری زیر سوال.
شبگرد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶: