رضا از کرمان در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۷ در پاسخ به شعیب حازم دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۳:
درود بر شما
کُمِیت = نوعی رنگ اسب است و به اسبی که دارای چهار قلم سفید و رخ کشیده سفید داشته باشد اطلاق میگردد وکَهَر هم به اسب قهوه ای رنگ ،که یال ودم مشکی داشته باشه میگویند واگر یال ودم حنایی یا طلایی داشته باشه کُرَنگ نامیده میشه
کمیت عربی یعنی اسب با مشخصات بالا از نژاد عربی وفکر نکنم ربطی به اندیشه عربی وفلسفه محمدی داشته باشد
شاد باشی
حسن رحیمی در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:
این کوزه که آبخوارهٔ مُزدوریست از دیدهٔ شاهیست و دل دستوریست هر کاسهٔ می که بر کفِ مخموریست از عارض مستی و لب مستوریست
اصل واژه شاهیست درست میباشد
نباید ویرایش و تبدیل به شاهی کرد
حرف تا در کلمه شاهیست در تقطیع ساقط میشود و قُدما اینکار را جایز میدانستند امّا متاخّرین نمیکنند.
جهن یزداد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ ابوالمثل بخارایی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱:
شراب شب و نشئه آن نیرزد
به فاژیدن بامدان خمارش
۰-
به فاژیدن بامدادان نیرزد
شب باده خواری و آواز و سازش
جهن یزداد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۲۹ دربارهٔ محمد وصیف سگزی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲:
این سروده سکزی در رثای عمرو بن لیث شگفت است این نخستین سروده پر شور پارسی هست که چنین سوزناک و با دریغ در سوز یکی می سراید
رأس، ذَنَب گشت و بشد مملکت
زر زده شد ز نحوست نحاس
های غما کآمد و شادی گذشت
بود دلم دایم از این پرهراس
هر چه بکردیم، بخواهیم دید
سود ندارد ز قضا احتراس
دور فلک گردان چون آسیا
لاجرم این آس همه کرد آس
ملک ابا هزل نکرد انتساب
نور ز ظلمت نکند اقتباس
لاجرم این اسیا همه آس کرده .
های نوشتم و همان آی به معنی های است
جهن یزداد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۰۹ دربارهٔ بسام کرد » در مدح یعقوب و شکست عمار خارجی:
گویی این سرود بسام کرد چنین باشدهر که نبود اوی به دل متهم
بر اثر دعوت کرد او «نعم»
عمر ز عمار بدان شد بری
که اوی خلاف آورد تا لاجرم
دید بلا بر تن و بر جان خویش
گشت به عالم تن او در الم
مکه حرم کرد عرب را خدای
عهد تو را کرد حرم در عجم
هر که درآمد همه باقی شدند
بازِ فنا شد که ندید این حرم
کوروش در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۷ - دیدن ایشان در قصر این قلعهٔ ذات الصور نقش روی دختر شاه چین را و بیهوش شدن هر سه و در فتنه افتادن و تفحص کردن کی این صورت کیست:
این به قدر حیلهٔ معدود نیست
زین حیل تا تو نمیری سود نیست
یعنی چه ؟
شعیب حازم در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۳:
«آن کمیت عربی را که فلکپیمای است، وقتِ زین است و لگام است، چرا نَنگیزیم؟» کمیتِ عربی، همان اندیشهی عربی است؛ فلسفهی محمدی که بر پایهی وحی بنا شده و پروازش تا معراج معنا میگیرد. این اندیشه زین دارد و لگام نیز؛ پس چرا ما بر آن نتازیم؟
دکتر حافظ رهنورد در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:
نکتهای ظریف در بیت اول وجود دارد؛
خواجه میفرماید: بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
هر که در اینجا به معنای تمامی کسان هست؛ امّا تمامی کسان چگونه میتوانند بوی خوش آشنا را تمییز و تشخیص دهند؟
تنها کسانی میتوانند بوی خوش یار را بشناسند که پیش از این با وی قرابت و همنشینی داشته باشند و عطر او را در خاطر سپرده باشند. اینجاست که آشنایی معنا مییابد.
دیگر اینکه یکی از ستونهای محتوایی دیوان خواجه حافظ مبارزه با ریاست. در این غزل هم ایشان به شکلی غیر مستقیم اشاره میکند، شراب را (که امالخبائث مینامند) میتوان خوشبو کرد و نوشید امّا جان آدمی از بوی مشمئز کنندهی ریا خسران میبیند.
سخن پیامبر در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۰ - ناله از تیره بختی خود و امتداد گرفتاری:
در متن اصلی کتاب و شعرِ این شاعر، این بیت به این گونه نوشته شده است:
در ظلمت عزل روشن اطرافم
در زحمت شغل ثابت ارکانم
بابک مرادی در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۵ - اندر معنی عدل و ظلم و ثمرهٔ آن:
روده شما رو من وجب کردم، اسم پادشاهی میاد کهیر میزنید،
بعد دقیقا هوش مصنوعی ملک رو سلطنت معنی کرد،ها!!؟ با نسبت دادن تحلیل های آب دوغ خیاریتون به هوش مصنوعی میخوای مثلا میخوای مهر تایید برنی به اراجیفتون.
در بزرگمرد بودن سعدی شکی نیست،اما هر شاعر در موضوع خاصی مانور داده،فرودسی به وطن پرستی،سعدی به اخلاقیات،مولوی به عرفان. حالا یه جا سعدی از یه ظلم گفته شما چرا سو استفاده میکنی کلا پادشاهی رو میبری زیر سوال.
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:
به استناد لغتنامه دهخدا، واژه «طفل» گذشته از معنی «کودک» و «بچه» دارای معنیهای زیر است.
1-نازک و نرم (مثال: زنی نازک و نرم)؛ سر انگشت نرم و نازک؛ نازپرورده؛ تازه.
2-تاریکی
معنی بیت شماره 5 چنین است: «یار نازک [اندام] برگزین تا سببِ رستگاری بیابی. زیرا در پی این، دیگری نیز میآید.»
چنین معنایی با بیت شماره 6 سازگار است «دلبسته گیاه خشک شدن، مردی نیست؛ بویژه زمانی که تازه گُل، آغوش میگشاید.»
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:
در مورد واژه «طفیل»
این واژه در بسیاری از متون ادبی، به معناهایی نیز به کار برده شده که بر خلاف برداشت امروزی، دارای بار منفی نبوده است.
«طفیل هستی عشقند آدمی و پری/ارادتی بنما تا سعادتی ببری» (حافظ، بیت نخست غزل شماره 452)
«بر خوانِ کفَش طفیل امید/جز رضوان میزبان ندیده است» (خاقانی، بیت 34، قصیده شماره 33)
«کعبه سنگین مثال کعبه جان کردهاند/خاصگان این را طفیل دیدن آن دیدهاند» (خاقانی، بیت 18، قصیده شماره 67)
«دیده ام خلوت سرای دوست در مهمان سراش/تن طفیل و شاهد دل میهمان آوردهام» (خاقانی، بیت 34، قصیده شماره 137)
به استناد لغتنامه دهخدا و فرهنگ نظام (داعیالاسلام)، معنیهای دیگر «طفیل» عبارتند از:
1-وسیله، سبب (الهی به طفیل پاکانت که گناهم ببخش)
2-مهمان ناخوانده؛ کسی که بدونِ طلب، همراه دیگری به مهمانی برود.
3-وابسته
بنابراین، مصرع نخست بیت شماره 5 به شکل «طفل گزین یار تا طفیل نباشی» نادرست و ناسازگار با بیت شماره 6 است.
*مراقب ذهن فریبکارمان باشیم.
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲:
نیّر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲
ساقیِ مجلس ، گشود زلفِ سمن سود،
مجلسیان پُر کنید ، دامنِ مقصودحسنِ تو ، روزِ رخِ ایاز سیَه کرد،
مژده بَر ای بادِ صبحگاه ، به محمودچشمِ زلیخا ، گر این جمال به بیند،
یوسفِ خُود را دهد ، به دِرهمِ معدوددوست چُو با ما ست ، سازِ عیش تمام است،
بیهُده ، مطرب مساز زمزمۀ عودصحبتِ خوبان ، ز شیخ و شحنه ، نهان بِه،
مایۀ غُوغا ست ، بانگِ نای و دف و رودطرّۀ مُشکین ، بر آتشِ رخِ گلگون،
مجلسِ ما را ، بس است مجمرۀ عودقرعۀ فالِ تو ، تا به نامِ من آمد،
هیچ نخواهم دگر ، ز طالعِ مسعودوصلِ تو ، از یاد بُرد وعدۀ فردا،
قصّۀ موجود ، بِه ز غصّۀ مفقودرشک به خواب آیدم ، که سر زده هر شب،
تنگ کِشد در بَر ، آن دُو چشمِ مِی آلودوَه که مرا ، آتشِ خلیل بسوزَد،
سرد شد اَر بر خلیل ، آتشِ نمروددارویِ مرگ ام دِه ای طبیب ، که دیگر،
کارِ دلِ ناتوان ، گذشت ز بهبوددیده ز خوبان بدوختیم و خطا بود،
تیرِ نظر بر درید ، جُوشنِ داوود" نیّر" از این طبعِ آبدارِ گهر ریز،
بر دَرِ شه کن نثار ، گُوهرِ منضودمیرِ عرب ، صاحبِ سریرِ ولایت،
مهرِ سپهرِ وجود و سایۀ معبود
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:
نیّر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
از تو نتابم رخ ای نگار ، به معبود،
گر چُو خلیل ام ، بَری به آتشِ نمرودطلعتِ زیبا گر این بوَد ، که تو داری،
قیمتِ یوسف ، کَم از دَراهمِ معدودخواجه ، دَهی پندِ من ز عشقِ وِی ، امّا،
می نتوان گفت ، ترکِ عادتِ معهودداغِ فراق ام گشود دیده ، دلا باش،
تا دگر آید به دست ، دامنِ مقصودجان به لب آمد ، فدایِ چشمِ تو ساقی،
آبِ حیاتی ، از آن دهانِ مِی آلودبرخیِ پروانه ام ، که تا برِ معشوق،
بالِ و پرِ خویشتن نَسوخت ، نیاسودفکرِ دگر کن دلا ، که نوشِ لبِ یار،
قوّتِ صبرِ من ، اَر نکاست نیفزودشمعِ وجودَم ، گداخت غیرتِ اغیار،
کاش تو بودیّ و هر چه غیرِ تو مفقودخاکِ سرِ کویِ تو ست ، کعبۀ دلها،
زاهدِ بیچاره ، راهِ بیهُده پیمود
دکتر صحافیان در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:
چون نسیم بهار در موهای خوشبویش چین و شکن انداخت و بوی خوشش را پراکند، به مشام هر شکستهدلی که رسید جان تازه گرفت.
۲- کجاست هم نفس لحظات عاشقیام تا مفصل و مشروح بیان کنم که دل از دوریاش چه میکشد؟!( بیت اضافه در خانلری: برید صبح وفا نامهای که برد به دوست/ز خون دیده ما بود مهر عنوانش)
۳- زمانه همانند چهره زیبایت را بر برگ گل کشید، اما از شرمندگی زیبایی بیوصفت در غنچه پنهانش کرد(خانلری: ساخت-تشبیه تفضیل- حسن تعلیل برای غنچه بودن)
۴- از پیمودن راه عشق خسته شدی و مقصدی آشکار نشد، شگفتا از این راه زیبای بیپایان!
۵- امید است که شکوه دیدار کعبه عذرخواه سالکان شود چه آنکه جان زنده دلان از سختیهای راه و هجران کباب شد( ایهام: تنها عذر برای این که چرا سالکان زنده دل از شوق یار جان نسپردهاند این است که بهانه دیدار کعبه را بیاورند و سپس جان دهند)
۶- به این دل شکسته عشق که چون یعقوب در خانه احزان است، چه کسی نشانی از یوسف زیبای دل از چاه چانه معشوق میآورد؟!
۷- در این فکرم که سر زلفش را بگیرم و برای دادخواهی به پیش خواجه(وزیر یا پادشاه) ببرم، تا حق مرا از این همه نیرنگش بستاند.
آرامش و پرواز روح
مهدی خشامن در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۳۹ در پاسخ به سعید فاضلی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۱:
سلام بله حتما اصلاح بفرمائید. می رسد درست است. و میرسد اشتباه است.
مست عشقم دار دایم بیخمار
من نخواهم مستیی کز می رسد
ابوتراب. عبودی در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:
با سلام و عرض ادب محضر شما فرهختگان عزیز فعال در گنجور.
کنج لب تو مجمر و خال تو سپند است
زلفت شب یلـدا ، لبت شکّـر و قنـد است
نـوک مژه ات نیزه و ابـــروی تـو خنجــر
چشمان تو خورشید دوگیسوت کمنداست
قرص قمر است صورت زیبای تو یا شمس
قد قامت و انـــدام سهی ســروِ بلنــد است
چون لالهٔ بشکفته دوگوشَت ز چپ و راست
ابـروی کجَت تیغ کریمخانـیّ زنــــــــد است
یک نیم نگاهت بـه گل نـرگس شیـــــــراز
شد شهره گل نرگس و شایان پسنـد است
با یک نظر از خلق جهان دل بـــربایــی
جان همگان نیز به مویی ز تو بند است
این لشکر عاشق کُش و جرّار تو صد بار
خونریزتر از لشکر تیمور و ریموند است
الحق که((عبودی))شده مبهوت جمالت
بر آتش عشق تو دل او چو سپند است
با احتــرام ، دیوان ابوتراب عبودی
کوروش در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۷ - دیدن ایشان در قصر این قلعهٔ ذات الصور نقش روی دختر شاه چین را و بیهوش شدن هر سه و در فتنه افتادن و تفحص کردن کی این صورت کیست:
در تفحص آمدند از اندهان
صورت کی بود عجب این در جهان
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۷ - دیدن ایشان در قصر این قلعهٔ ذات الصور نقش روی دختر شاه چین را و بیهوش شدن هر سه و در فتنه افتادن و تفحص کردن کی این صورت کیست:
بیمرض دیدیم خویش و بی ز رق
آنچنان که خویش را بیمار دق
یعنی چه ؟
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲: