محسن عبدی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۷ - نشستن شیرین به پادشاهی بر جای مهینبانو:
همی ترسید کز شوریده رایی
نمی دونم بمن چه در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
هر کسی از لب لعلش سخنی می گوید
چو ندیدست کسی اینهمه افسانه ز چیست
عرفان آزادی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲ - آشیان عنقا:
به به واقعا به وجد میام از اشعار شهریار .
محسن عبدی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را:
جوز: گردو
پوده: پوسیده
محسن عبدی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را:
باد در کلاه بودن کنایه از مغرور و متکبر بودن است.
محسن عبدی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را:
آستین افشاندن: پشت پا زدن، ترک گفتن
اکبر با... در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۶ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:
لطفا برای همه غزل های ح حافظ حاشیه نویسی بفرمایید
جناب برگ بی برگی
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:
«بیجادهْ اشارت» = «اشارتِ بیجاده»
بیت شماره 8، یعنی «بیجاده اشارتِ درِ تو/رخسار چو کهربای زردم» به معنی زیر است:
« بیجادۀ درگاهت، رخسار چون کهربای زردم را نشانه رفت.»
1-درستون دوم صفحه 5146 لغتنامه دهخدا (چاپ 1374)، در معنی «بیجاد» آمده است: بیجاده آن است که پرِ مرغ را جذب کند.
2-در ستون سوم همین صفحه، واژه «بیجاده» را «کهربا» نیز معنی کرده است. البته از شاهدهای ارائه شده چنین برمیآید که «بیجاده» خاصیت کهربایی دارد.
3-این هم شاهدی دیگر: «گر نبودی به گهِ رنگ چنو کاه از ننگ/تا جهان بودی، بیجاده بنربودی کاه» (قصیده 171، سنایی).
پیر مغان در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:
حافظ در بیت پایانی تصویر زیبایی از بوسیدن صورت معشوق توسط عاشق را بزبان زیبای طنز ترسیم نموده است.
و می فرماید ای عاشق با بوسیدن صورت صاف و زیبای مانند ماه من باعث ایجاد لکه ای ( جای بوسه ات) بر صورتم مشو و آنرا آلوده مساز .
**نکته:** آلودگی در اینجا معنی گناه هم میدهد و بسیار رندانه میخواهد بگوید که این کار علاوه بر مورد اول ، بوسیدن از نظرگاه شریعت و زاهدان ریاکار یک گناه هم محسوب خواهد شد که حافظ با طرح این مسئله و چاقوی تیز طنز استخوان زاهدان ریایی را نیز نشانه رفته و کنایه ای هم به آنها زده است.
درود به ذوان تابناک حضرتش بادا.🤲
واقعاً که معجزات زبانی حافظ و استفاده ی چند منظوره از کلمات در شعر حافظ پایان ندارد و با هربار خواندن اشعار وی نکاتی جدید تحصیل خواهد شد.
من از عموم فرهیختگان و اصحاب خردی که در پیج گنجور مبادرت به شرح غزلیات حافظ می نمایند بسیار سپاسگزارم بویژه سرور ارجمند و گرامی جناب ساقی که به عالم رندی حافظ وقوف قریب به واقع دارند.
🙏🌹🦜
احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:
«آخورْ پاسبان» = «آخور سالار»
*«آخورْ سالار» در لغتنامه دهخدا، «میرِ آخور» معنی شده است.
نیما در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۶۶:
تن مقتول آزردن نه نیکوست!
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸
جهان ، از بادِ نوروزی جوان شد
زهی زیبا که این ساعت جهان شدشمالِ صبحدم ، مُشکین نفس گشت
صبایِ گرمرُو ، عنبرفشان شدتو گویی آبِ خضر و آبِ کوثر
ز هر سویِ چمن ، جویی روان شدچو گل در مهد آمد ، بلبلِ مست
به پیشِ مهدِ گل ، نعرهزنان شدکجایی ساقیا ، در دِه شرابی
که عمرَم رفت و دل خون گشت و جان شدقفس بشکَن ، کز این دامِ گلوگیر
اگر خواهی شدن ، اکنون توان شدچه میجویی ، به نقدِ وقت ، خوش باش
چه میگوئی ، که این یک رفت و آن شدیقین میدان ، که چون وقت اندر آید
تو را هم میبباید ، از میان شدچو باز افتادی از رَه ، رَه ز سر گیر
که همرَه دور رفت و کاروان شدبلایی ناگهان ، اندر پیِ ما ست
دلِ عطّار ، از این غم ناگهان شد
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳:
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳
سرِّ عشقَت ، به دلِ خسته ، نهان خواهم کرد،
ور زند دَم به کَسی ، قطعِ زبان خواهم کرددل و دین ، تاب و توان ، صبر و شکیبا ، تن و جان،
همه ایثارِ تو ، ای جانِ جهان خواهم کردتا بمانَد به جهان ، نام و نشانی ، از من،
خویش در راهِ تو ، بی نام و نشان خواهم کردتا که بر دامنِ نازَت ، ننشیند گَردی،
سیل ها در رهَت از اشک ، روان خواهم کردطاقِ ابرویِ تو ام ، در ازل آمد ، به نظر،
تا ابد ، سجده بر آن ، قبلهٔ جان خواهم کردهر چه غیر از تو بوَد ، جمله ز کف خواهم داد،
هر چه فرمانِ تو باشد ، همه آن خواهم کردنه همین در رهِ عشقَت ، ز جهان می گذرم،
بلکه قطعِ نظر ، از کُون و مکان خواهم کرددر قیامت به تو مشغول ام و در رویِ تو مات،
اعتنا کِی به جَحیم و به جِنان خواهم کردتا گلِ رویِ تو دارم به نظر ، همچُو "صغیر" ،
بلبل آسا همه دَم ، شور و فغان خواهم کرد
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
در جهان ، امری که بیرون است از تقدیر ، چیست؟
وانچه تقدیر است ، در تغییرِ آن ، تدبیر چیست؟ای که دامِ خلق می سازی ، نمازِ خویش را،
پیشِ خیر الماکرین ، این حیله و تزویر چیست؟خواجه داند جمله قرآن را ، به جز لفظِ زکات،
مات و حیران مانده ، کاین یک صَرفِ بی تفسیر چیست ؟دم مبَند از ناله ، تا تأثیرِ آن بینی ، مگوی،
حاصلَم ، زین ناله و افغانِ بی تأثیر چیست؟مرگ آید ناگهانی ، ای به هر کاری عجول،
این همه در کارِ تو ، بی علّتِ تأثیر چیست؟قُولِ "النّاس نیام" ام ، کرده بس حالت پَریش،
کاین همه خوابِ پریشانِ مرا ، تعبیر چیست؟چون "صغیر" ، از مهرِ حیدر کُن ، مسِ قلبَت طلا،
تا بدانی در حقیقت ، معنیِ اکسیر چیست؟
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶:
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
آنچه می دانی ش ، دنیا خُورد و خوابی بیش نیست،
وانچه می خوانی ش ، گردون پیچ و تابی بیش نیستهیچکس کامِ مراد ، از بحرِ امکان ، تَر نکرد،
راستی چون بنگری ، عالم سرابی بیش نیستمکنت و ثروت ، عیال و مال و ایوان و سَرا،
روی هم چون جمع سازی ، اضطرابی بیش نیستهست هستی ، بحرِ ژرفی ، مُوجخیز و بیکران،
واندر آن دریا ، وجودِ ما حبابی بیش نیستعمرِ نوح و گنجِ قارون ، مُلکِ اسکندر ، تو را،
گر میسّر شد ، به وقتِ مرگ ، خوابی بیش نیستاهلِ دنیا ، عمرِ خُود را صرفِ دنیا میکنند،
گر حیات این است ، خُود سوءالعذابی بیش نیستاز حلال و از حرامِ مال ، مال اندوز را،
عاید و واصل ، حسابی یا عِقابی بیش نیستدر جهان آمد "صغیر" و چند روزی ماند و رفت ،
یادگار از وی در این عالم ، کتابی بیش نیست
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۰ - باز آمدن زن جوحی به محکمهٔ قاضی سال دوم بر امید وظیفهٔ پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه:
واردی بالای چرخ بی سُتُن
جسم او چون دلو در چه چاره کن
واردی یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۰ - باز آمدن زن جوحی به محکمهٔ قاضی سال دوم بر امید وظیفهٔ پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه:
لیک اگر میرم ندارم من کفن
مفلس این لعبم و شش پنج زن
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۹ - در تفسیر این خبر کی مصطفی صلواتالله علیه فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه تا منافقان طعنه زدند کی بس نبودش کی ما مطیعی و چاکری نمودیم او را چاکری کودکی خلم آلودمان هم میفرماید الی آخره:
نطق عیسی از فر مریم بود
نطق آدم پرتو آن دم بود
منظور از آن دم چیست ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۹ - در تفسیر این خبر کی مصطفی صلواتالله علیه فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه تا منافقان طعنه زدند کی بس نبودش کی ما مطیعی و چاکری نمودیم او را چاکری کودکی خلم آلودمان هم میفرماید الی آخره:
جزو جزو آبستن از شاه بهار
جسمشان چون درج پر در ثمار
مصرع دوم یعنی چه ؟
علی احمدی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴: