گنجور

حاشیه‌ها

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » ستاره خندان:

به آبروی قناعت قسم که روی نیاز

به خاکپای فرومایگان نسودم من

این بیت بر روی آرامگاه رهی در ظهیرالدوله نوشته شده است.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » چشمهٔ نور:

بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند

آیینه صبحیم و غباری نپذیریم

این بیت بر روی آرامگاه رهی در ظهیرالدوله نوشته شده است.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۲ دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۶ - سایه اندوه:

این شعر رهی بر روی آرامگاه او در ظهیرالدوله نوشته شده است.

بابک آمون در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵:

چند بیت در این بین گم شده اند و ترتیب بعضی ابیات درست نیست مورد اول مبارزه ی رهام با اشکبوس است

در یک نسخه که من به خط اولیا سمیع شیرازی دیده ام چنین آمده

براهیخت رهام گرز گران / غمی شد ز پیکار دست سران

به گرز گران دست برد اشکبوس / زمین آهنین شد سپهر آبنوس

بزد گرز بر ترگ رهام گرد / کله خ0ود او گشت زان زخم خرد

در ابیات سایت صرفا پس از غمی شد ز پیکار دست سران بیت چو رهام گشت از کشانی ستوه آمده است فرجام و علت شکست رهام قید نشده

از طرفی رستم پس از آنکه به اشکبوس می گوید

همی رنجه داری تن خویش را / دو بازوی و جان بد اندیش را

بلافاصله تیر را به او نمی زند و در ادامه می گوید

تو را تیر بر من نیاید به کار / نئی مرد گرد افکن و نامدار

نه داری ز جنگاوران بهره ای / نه بردی به تیر و کمان مهره ای

تو را بخت برگشته بینم همی / بدین رزمگه کشته بینم همی

Sina Jafari در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:

نبشته است بر گورِ بهرامِ گور ...

بر روی بهرام گور نوشته شده است که انسان اگر دست بخشنده ای داشته باشد بهتر از دست جنگنده است .

Sina Jafari در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:

زکات مال به در کن که فَضْلهٔ ...

زکات مالت را با بخشیدن به فقرا خارج کن چرا که اگر باغابان اضافات درخت انبوه را بزند در آن سال محصول بیشتری خواهد داشت . 

Sina Jafari در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:

نماند حاتمِ طایی ولیک تا به ...

حاتم طایی مرد ولی تا آخر دنیا نام بلند آوازه ی او تا همیشه ماند .

Sina Jafari در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:

حکیمی را پرسیدند: از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است؟

از حکیمی پرسیدند گشاده دستی یا دلاوری کدام بهتر است . گفت کسی که گشاده دست باشد نیازی به دلاوری ندارد . 

Sina Jafari در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

اندرون از طعام خالی دار تا در او نورِ معرفت بینی

معده ات را از غذا خالی کن تا نور معرفت در منور شود 

Sina Jafari در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

عابدی را حکایت کنند که شبی ده ...

در داستان ها از عابد پارسای عبادت کننده را گفته اند که هر شب ده من سی کیلو غذا می‌خورد.  و تا سحر نمیخوابید و نماز میخولند صاحب نظری این را شنید و گفت اگر نصف و نانی می‌خورد و می‌خوابید دانش و فضیلت بیشتری داشت . 

Sina Jafari در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۵:

پادشاهی پارسایی را دید.

پادشاهی مرد زاهدی را ملاقات کرد گفت آیا تو هیچگاه به یاد ماهستی گفت بله وقتی که خدارا فراموش میکنم  یعنی وقتی معنویات را فراموش میکنم تو را به یاد می ارم ، خداوند کسی را که از درگاهش دور کند به هرجا که بدود نصیبی نخواهد یافت و کسی را که به درگاهش راه دهد نیاز به هیچکس نخواهد داشت 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲۰:

بوته در اینجا به‌معنی ظرفی‌است که در کوره می‌گذارند و فلزات را در آن می‌گدازند.

زری چون جان مو در بوته‌ای نی

(باباطاهر)

 

ز بوته دل رویم همی‌کند چون زر

(مسعود سعد سلمان)

 

هرکه‌را بوته دل از زر مهر تو تهی است

(قاآنی)

 

بود بسی در طمع کیمیا

چهرهٔ من زرد به رنگ طلا

بوتهٔ دل بود در آتش مرا

حال چو فرار مشوش مرا

(صغیر اصفهانی)

 

برمک در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۵:

سخن ایرانیان به کیخسرو  شرماور  است افراسیاب شهرهای ایران را گرفته سیاوش را کشته و پیوسته به ایران میتازد  اکنون ایرانیان امده اند که کین سیاوش بخواهند  تا  افراسیاب  یک پیام میفرستد میگوید  ول کنیم برگردیم  میگویند

نیای تو پیری جهاندیده است

به توران و چین در پسندیده است

همی پوزش آرد بدین بد که کرد

ز بیچارگی جست خواهد نبرد

همی گوید اسبان و گنج درم

که بنهاد تور از پی زادشم

سپارد به گنج تو از گنج خویش

همی باز خرد بدین رنج خویش

هر آن شهر کز مرز ایران نهی

همی کرد خواهد ز ترکان تهی

به ایران خرامیم پیروز و شاد

ز کار گذشته نگیریم یاد

بر این گفته بودند پیر و جوان

جز از نامور رستم پهلوان

 

--
بنازم به رستم پهلوان  دمش گرم

همی لب به دندان بخایید شاه

همی کرد خیره بدیشان نگاه

وز آن پس چنین گفت کاین نیست راه

به ایران خرامیم ز این رزمگاه

کجا آن همه رسم و سوگند ما

همان بدره و پند و پیوند ما

که بر تخت بر زنده افراسیاب

 نماند که شادی ببیند بخواب

به کاووس یکسر چه پوزش بریم

بدین دیدگان چون بدو بنگریم

شنیدی که بر ایرج نیکبخت

چه آمد به تور از پی تاج و تخت

سیاووش را نیز بر بیگناه

بکشت از پی گنج و تخت و کلاه

فریبنده ترکی از آن انجمن

بیامد خرامان به نزدیک من

گر از من همی جست خواهد نبرد

شما را چرا شد چنین روی زرد

همی از شما این شگفت آیدم

همان کین پیشین بیفزایدم

گمانی نبردم که ایرانیان

گشایند جاوید ز این کین میان

کسی را ندیدم ز ایران سپاه

که افگنده بود اندر این رزمگاه

 

 



محمد خدادادیان زردشتی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

حسی که من از این شعر گرفتم این بود که بیدل از دلتنگی و بی کسی درد دلش رو داره به کوه میگه و اون تکرار آخر هر بیت انعکاس صدایی هست که از کوه برمی گرده.

برمک در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۱۳ در پاسخ به علی مرعشی دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۲ - حیات جاوید:

از اسلام و عرفان  ابن عربی بگوید دیگر سطحی نیست؟

نگاه کور ز مغز سترونت اید
سری که بر سر دوش تو هست کاواک است

محمد نبی‌زاده در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۹ در پاسخ به گنجی دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

جسارتا چرا؟ چون توی لغت‌نامه‌ها هم یکی از معنای نزاکت همون نازکی ذکر شده.

کامیار احمدی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۱:

ره هووووس! همون راهیه که عالیجناب سعدی گفت عمر گرانمایه در آن صرف شد تا چه خوریم صیف و چه پوشیم شتا

 

صمداله قنبری در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸:

باسلام 

وزن این شعر مفتعلن مفتعلن فاعلن است ولی فاعلاتن فاعلاتن فاعلن درج شده 

زکریا علیان در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - پیام ایران:

سلام 

در رابطه با مصراع_ عظام بالیه  کی رتبت عصام دهد_  همانطور که دوستان گفتند عظام بالیه منظور استخوان های پوسیده هستند که ارزشی ندارند اما اینجا اشاره به این دارد که به استخوان های پوسیده نیاکان خود تکیه نکنید چون ارزشی ندارد.

  اما منظور از عصام یک شخص خود ساخته در عرب هست ، در مثلی هم از اون یاد میکنند :

کن عصامیاََ ، لاعظامیا :یعنی مانند عصام یک فرد خود ساخته باش و خودت برای خودت ارزش بساز و به نیاکانت تکیه نکن  (همان مثل معروف گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تورا چه حاصل)

حال این مصراع هم می گوید  اینکه تو مانند عصام برای خودت جایگاه والا بسازی و خودت برای این جایگاه تلاش کنی بسیار بالاتر از این هست که به نسب خود تکیه کنی در حالی که آنها در قبرستان به تکه ایی استخوان پوسیده تبدیل شده اند

زکریا علیان ، مورخه ۱۴۰۴/۲/۶

حسام بی گاه در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳ - سپید دلم را سیاه کردی:

درود،

بیت پنجم مصراع اول اشتباه تایپ شده است، صورت صحیح:

به روز ابر به نور رخت چو از خورشید

۱
۴۷
۴۸
۴۹
۵۰
۵۱
۵۴۵۶