گنجور

حاشیه‌ها

همیرضا در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

جهان از بدی‌ها بشویم به رای ...

بخشی از مقالهٔ «بررسی ابیات بحث‌انگیز پادشاهی هوشنگ و طهمورث» نوشتهٔ «علی صادقی» راجع به مصرع دوم این بیت:

ابهام بیت در مصراع دوم است. کزازی بیت را همانند خالقی به متن برده است و «کیی» را به معنی پادشاهی و «پای گرد کردن» را کنایه‌ای از آسودن می‌داند و می‌نویسد: «آن‌گاه که جهان را از بدی‌ها ستردم و پیراستم، در پادشاهی آرام خواهم گرفت و خواهم آسود» (کزازی، ۱۳۸۵، ج ۱: ۲۵۴). 

جوینی و برگ‌نیسی بیت را به این صورت به متن برده‌اند: «جهان از بدی‌ها بشوییم به رای / پس آن گه درنگی کنم گرد پای». جوینی «درنگی» را به معنی محکم و «گرد پای کردن» را اشاره به چهار زانو نشستن می‌گیرد و می‌نویسد: «چون جهان را به تدبیر و رای خویش از بدی‌ها پاک کنم، پس از آن در جایی آسوده و استوار بمانم و روزگار به پایان برم» (جوینی، ۱۳۸۲، ج ۱: ۲۷۳–۲۷۴). 

برگ‌نیسی نیز که بیت را همانند جوینی آورده، در گزارش خود به صورت دیگر بیت در چاپ‌های مختلف اشاره کرده و نهایتاً ضبط نسخه فلورانس را برتر دانسته است. ایشان «درنگی کنم گرد پای» را به معنی «به طور چهارزانو می‌نشینم» گزارش کرده و آن را کنایه از آسودن گرفته است (برگ‌نیسی، ۱۳۸۰: ۸۹). 

لغت‌نامه دهخدا نیز «گرد پای» را چهارزانو نشستن معنی کرده است (دهخدا؛ ۱۳۷۷: ۱۹۰۳۴). نوشین این عبارت را در فرهنگ‌های لغت بررسی کرده و می‌نویسد: «با توجه به معنایی که لغت‌نامه آورده است، معنی بیت این‌گونه است: «جهان را از بدی‌ها می‌شویم و گوشه‌ای چهارزانو می‌نشینم». نوشین همچنین نوشته است که ولف و وللرس نیز این معنی را آورده‌اند و در ادامه می‌نویسد این عبارت تنها یک‌بار در شاهنامه به کار رفته است و در متون هم‌عصر فردوسی نیز دیده نمی‌شود؛ گرشاسب‌نامه نیز این عبارت را به کار نبرده است. 

وی احتمال می‌دهد «گرد پای» تصحیف شده باشد و به نقل از عبدالرضا آذر، «گرد پای» را به معنی چهارپا و «درگهی کردن» را به معنای اهلی و خانگی کردن می‌داند؛ یعنی «گرد پایان» (سم‌داران) را اهلی می‌کنم (نوشین، ۱۳۸۲: ۳۸۲–۳۸۴).

رواقی توضیحات لغت‌نامه و واژه‌نامک را به‌طور کامل بررسی کرده و نوشته است که گفته نوشین مبنی بر این‌که «گرد پای» تنها یک‌بار در شاهنامه به کار رفته است، درست نیست. وی شواهدی از کاربرد این عبارت در شاهنامه آورده است: «بر این بوم شاهی و هم کدخدا / به تخت کیی گرد کرده دو پای» (دبیرسیاقی، ۱۳۸۳، ج ۱: ۱۷۸). رواقی همچنین نقد می‌کند که عبارت در متون هم‌عصر فردوسی به کار نرفته است و شواهد متعددی از متون دیگر، از جمله گرشاسب‌نامه، آورده است: «به پیکر چو مردی نشسته به جای / سرافراخته گرد کرده دو پای» (گرشاسب‌نامه، ص ۴۰۱).

رواقی معنی چهارپا برای «گرد پای» و خانگی و اهلی برای «درگهی» را تأیید نمی‌کند. وی «درگهی» را محتمل می‌داند که تحریف «در کیی» باشد و «دو پای گرد کردن» را به معنی چهارزانو نشستن و در این بیت به معنی محکم نشستن می‌داند. شواهدی از متون مختلف آورده و بیت را این‌گونه معنی می‌کند: «با کمک و اندیشه و رأی، جهان را از بدی‌ها پاک می‌کنم و پس از آن راحت و آسوده بر روی تخت پادشاهی می‌نشینم» (رواقی، ۱۳۵۲: ۸–۱۵).

خالقی مطلق نیز «پای گرد کردن» را به معنی چهارزانو نشستن می‌داند که در شاهنامه (۱۴۱۸: ۲۶۱/۲ و ۷۲۷/۲۵۰/۲) به کار رفته است. ایشان توضیحات نوشین و رواقی را بررسی کرده و ضبط «در کیی» را درست می‌داند، اما با واژه «درگهی» نیز بیت را گزارش کرده است. وی «درگهی» را این‌گونه معنا کرده است: «پس از آن‌که جهان را از بدی‌ها پاک کردم، پس از مرگ مرا در کوهی به خاک خواهند سپرد که اشاره به آیین تدفین در دین زرتشتی دارد.» 

خالقی ضبط «در کیی» را مطمئن می‌داند و با این ضبط بیت را در متن آورده و این‌گونه گزارش کرده است: «جهان را از بدی‌ها پاک می‌کنم و سپس آسوده‌خاطر بر تخت پادشاهی خواهم نشست» (همان، ص ۳۳).

با توجه به توضیحات خالقی و رواقی که شواهد آن‌ها معتبر است و با منطق درونی داستان نیز همخوانی دارد، توضیحات آنان برای بیت پیشنهاد می‌شود. البته اشاره خالقی به ضبط «درگهی» و گزارش بیت که نوشته‌اند: «اشاره به تدفین در دین زرتشت دارد»، درست نیست؛ چراکه در آیین زرتشت مرده را دفن نمی‌کردند، بلکه لاشه را به حیوانات گوشت‌خوار عرضه می‌کردند تا گوشت آن خورده شود و سپس استخوان‌ها را در استودان قرار می‌دادند. بنابراین، اموات زرتشتی گور ندارند، اما شاهان هخامنشی دارای مقبره هستند.

بابک چندم در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۰ در پاسخ به مجتبی رضایی بزرگمهر دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

سپاس

بسیار ممنون بابت راهنمایی شما

همایون در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۸:

در پاسخ این غزل تنها میتوان گفت سلام علیکم حاج آقا آغور بخیر کجا بودی تا حالا خانم بچه ها خوبن کیفت کوکه آب دادی به گاوا سلام‌علیکم باوفا غزل خویشتن بگو مه لقا خوش ادا عقرب زلف کجت با قمر قرینا

محمدرضا مدد در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۰ در پاسخ به ارغوان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

خدایا هر چی تلاش میکنم احساس میکنم توجهی به من نمیکنی از طرفی هم با تلاشهایی که به سمت تو کردم دیگه نمیتونم عاشق کس دیگه ای بشم.با عرض ادب.

همایون در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۹:

غزلی که هیچ نگفت و از هیچ نگفتن می بالد چون پاسبانی با چشمی عبهری نردبانی دارد و او رحیم است و باغ انگوری دارد و من را از دیوار باغ بالا میبرد میدانم او در گوش من این راز را گفته

میم در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۲ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۵:

شراب شوق هر کس جلوه در پیمانه‌ای دارد

حسن رضائی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۵ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

سلام و عرض ادب دوباره ممنون از لطف و بزرگواری شما بابت وقتی که میذارید

انشاا.. زحمات حضرت حافظ ها و شما که سخنان این بزرگوارن رو برای دیگران شرح میدین که به حدود  درک ما نزدیک بشه سببی بشه تا ما هم از این اوضاع خسته و پژمردگی رهایی پیدا کنیم 

برگ بی برگی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۸ در پاسخ به حسن رضائی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

سلام و درود بر شما جناب رضایی، برخی از ابیات و غزلها بسیار دشوار و در حالِ حاضر با بضاعتِ بی برگی ام از شرح آنها عاجزم، اما بعضی از آنها در تند بادِ حوادث و گذشتِ روزگار توسطِ کاتبان و تصحیح کنندگانِ بزرگوار آنچنان دستخوشِ تغییراتِ اساسی گردیده که بنظر می رسد به ابیاتی از هم گسسته و بی ارتباط و غیرِ قابلِ شرح مبدل شده اند، و همچنین هستند ابیات و غزل‌هایی که اصولن حافظانه بنظر نمی رسند، اما در این بین کاهلی و تنبلیِ این نگارنده غزل‌هایی را نیز به شاید وقتی دیگر موکول کرده است که انشاالله به آنها باز می گردم. ضمنِ اینکه لازم است از درگاهِ میکدهٔ ارزشمندِ گنجور تشکر کنیم که امکانِ ویرایش و اصلاحِ خطا در شرح هایِ متون را فراهم کرده اند.

سعید سعادت در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸:

✍ حکیم ابوالقاسم فردوسی می‌گوید: کسی که خدانَشناس باشد، بی‌خِرَد و دلش تاریک است. با او همنشین و هم سفره نشوید. چون چنین کسی اصلاً آدم نیست:

🔹نَشایَد خور و خواب با آن نشست

🔹که خَستو * نباشد به یزدان که هست

🔹دِلَش کور باشد، سَرَش بی‌خِرَد

🔹خردمَندَش از مردمان نَشمُرَد

📗📔کتاب شاهنامه فردوسی، چاپ مسکو - تصحیح اسمیرنوا - تحت نظر ع نوشین - صفحه ۲۰۳

 

حکیم فردوسی عزیز خداشناس و شیعه بوده اند واین شعر برگرفته از احادیث است که می‌گوید با هرکسی بی خدا هم نشینی نکن دلیل اعتراض برخی دوستان را متوجه نمیشوم

همایون در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۵:

نیمه غزل از عشق و ویژگی هایش میگوید و سپس از بتی حقیر میگوید که گویی در دست عشق فقیر است 

خود را از آن بت برحذر میدارد ولی راه خود را هم بسته می‌بیند، اینجاست که شاعر باید یک ساغر جانانه گیرش بیاد از یک شمس دیوانه تا حالش جا بیاد و پخته بشه که بد جوری فتیر است او 

همایون در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۶:

شاعر قاطی کرده، خدا رحم به پروردگار کنه!! حال خوشی نداشته حتمن کسی اذیتش کرده، تکلیفش با خودش هم روشن نیست.  

ماهان در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۱۶ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۸:

این شعر از خیام است

افسانه چراغی در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

اَلا یا اَیُّهَا السّاقی ...

که عشق آسان نُمود اول: عشق ابتدا آسان به نظر رسید.

از مصدر نُمودن به معنای نشان دادن، دیده شدن، جلوه‌گر شدن، به نظر رسیدن

نردشیر در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۵:

شش پنج و نرد و  مات و شترنج ...

حسن رضائی در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۸ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

سلام بر برگ بی برگی عزیر

استاد با عرض معذرت  اگه امکانش باشه غزلهایی رو که شرح ندادین رو زحمت بکشین شرح بدین به هر غزلی که میرسم شرح شما رو پیدا نمیکنم ضد حال میخورم 

بماند به یاد در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۵ در پاسخ به امید صادقی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱:

کُنج به معنای گوشه و زاویه میباشد اینجا کنج صبر به معنای آن مرزی است که صبر در آن تمام میشود

رهاوی آزاد در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

سلام بر پرسنل عزیز گنجور.  من از ویرایشگر متن هم استفاده کردم اما جواب دادید که صحیح نیست. لطفا دوباره ببینید، در متن حاضر نوشته شده:« زن خوب و خوش طبع رنج است و بار » چطور زن خوب میتونه رنج و بار باشه. در همین منابع تصویری هم که گذاشته اید در نسخه دکتر خزائلی نوشته :« زن خوب خوش طبع گنج است و یار» و در نسخه های مسعود کاشانی و بابا شاه بن سلطان آمده:« زن خوب خوش طبع بختست و یار» هر کدام از این دو مناسب تر و صحیح تر از رنج و بار است. لطفا ملاحظه بفرمایید

کوروش در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷ - بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است:

حزم آن باشد که گویی تُخمه‌ام

 

یا سقیمم خستهٔ این دخمه‌ام

 

یعنی چه

 

 

M.M در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۷۱ - ذکر حسین منصور حلاج قدس الله روحه العزیز:

گرم به باده بشویید حق به دست شماست...

حضرت حافظ 

محمد یاسین شریفی در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:

بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد

۱
۳۱۰
۳۱۱
۳۱۲
۳۱۳
۳۱۴
۵۵۵۴