گنجور

 
عارف قزوینی

رحم ای خدای دادگر کردی نکردی

ابقا به اعقاب قجر کردی نکردی

از این سپس میدان شاهان جهان را

گر از حلب تا کاشغر کردی نکردی

پیش ملل شرمندگیمان کُشت زین روی

ما را از این شرمنده تر کردی نکردی

در کینه خواهی خرابی های ایران

ما را به شه گر کینه ور کردی نکردی

در سایۀ این شاخه هرگز گل نروید

با تیشه قطع این شجر کردی نکردی

از تارک شاه قدرقدرت اگر دور

این تاج با دست قدر کردی نکردی

با مجلس شوری ز عارف گو جز این کار

فردا اگر کار دگر کردی نکردی