گنجور

حاشیه‌گذاری‌های رضا س

رضا س


رضا س در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

در مورد بیت چهارم:

سلطان من خدا را زلفت شکست ما را/ تا کی کند سیاهی چندین درازدستی

علاوه بر معنای ظاهری و به یغما رفتن دل عاشق توسط زلف سیاه معشوق، معنای دیگه‌ای هم به دست می‌ده: در زمان حافظ برده‌های سیاه در شیراز و شهرهای دیگه زیاد بودن و در منزل افراد ثروتمند یا دربار کار می‌کردن. گاهی بعضی از این سیاهان به مال صاحبخانه دستبرد می‌زدن یا به اصطلاح درازدستی و سرقت می‌کردن. چندین بار که این درازدستی تکرار می‌شد دستشون رو قطع می‌کردن. اینجا هم حافظ به طنز می‌گه زلف سیاه تو دل من رو به یغما و غارت برده و خودت می‌دانی در صورت تکرار دزدی چه مجازاتی در پیش خواهد بود و زلفت رو کوتاه خواهند کرد!

 

رضا س در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۱۴ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۰ - ماده تاریخ وفات (بلبل، سرو، سمن، یاسمن، لاله، گل = ۷۵۷):

لطفا عنوان شعر رو درست کنید. سال وفات ابواسحاق ۷۵۷ است که به اشتباه نوشتید ۷۸۱. حرف و که چهار بار در مصرع اومده رو نباید حساب کنید و فقط باید بلبل، سرو، سمن، یاسمن، لاله، گل رو جمع بزنید که میشه ۷۵۷

 

رضا س در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

در مورد بیت ششم:

رحم آر بر دل من کز مهر روی خوبت/ شد شخص ناتوانم باریک چون هلالی

با توجه به اینکه هلال در مصرع دوم اومده، مهر رو در مصرع اول باید به معنای خورشید بگیریم: از اشتیاق خورشید نورانی صورتت همچون هلال ماه ضعیف و خمیده شده‌ام. ضمن اینکه با طلوع خورشید در آسمان، ماه محو می‌شود.

 

رضا س در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:

به نظر من این حرف که این غزل در مدح یکی از شاهزاده‌های آل‌ مظفر گفته شده دور از واقعیت نیست. خیلی از غزلیات حافظ در مدح و وصف شاهان یا بزرگان کشوری هستند ولی حافظ در بند شاعری مدیحه‌سرا نمونده و با زیرکی و دوپهلو‌گویی علاوه بر مدح، رنگ عاشقانه هم به غزلیاتش زده تا تاریخ مصرف نداشته باشه و همیشه و برای همه قابل استفاده باشه. به بیت هفتم همین غزل دقت کنید:

یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند/ ببرد زود به جانداری خود پادشهش

علاوه بر معنای ظاهری شکستن قلب و سنگدلی داره میگه اگه یار من اینچنین دلیری کنه شاه به زودی برای محافظت از خودش استخدامش خواهد کرد. ولی اگه دقت کنیم شاید به این مفهوم هم برسیم که اگه به همین نحو شجاعت داشته باشه و زنده بمونه به زودی مقام پادشاهی را خواهد برد و یا به دست خواهد آورد. جانداری به معنی محافظت معنی شده ولی معنی ظاهری جاندار بودن و زنده بودن هم داره. کلمه قلب در مصرع اول و جاندار در مصرع دوم هم به هم مربوط هستند و مراعات‌النظیر دارند و برداشت مفهوم زنده بودن از کلمه‌ی جانداری دور از ذهن نیست.

 

رضا س در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

یک نکته‌ی کوچیک در مورد بیت هفتم: تا شدم حلقه به گوش... داشتم که ندیدم دوستان اشاره کنند. حلقه به گوش به معنی غلام و برده است و اسم یا لقب خیلی از این غلامان سیاه مبارک بوده که اینجا کلمه‌ی مبارک علاوه بر معنای ظاهری به این اسم غلامان هم اشاره داره. 

 

رضا س در ‫۲ سال قبل، جمعه ۲۶ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰:

بیت سوم رو حداقل دو جور میشه معنی کرد:

هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست/ 

بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم

معنی اول (اگر باز را به معنی دوباره بگیریم):

هر فکر که در ذهنم قابل مهار نبود(به اصطلاح عامیانه از ذهنم می‌پرید) با کمک زلف تو دوباره به دام من می‌افتاد و در ذهنم می‌نشست.

معنی دوم (اگر باز را به معنی پرنده‌ی شکاری بگیریم و در مقابل مرغ قرار دهیم که با توجه به کلمات مرغ، سرشاخ، بجست، و مضراب که نوعی تله‌ست درست‌تر هم به نظر می‌رسد):

هر فکر معمولی و ساده(در اینجا تشبیه به مرغ یا کبوتر) که در ذهنم نقش می‌بست و به طور خام بر زبانم می‌آمد با یادآوری زلف تو به فکری بلند(در اینجا بازِ شکاری) تبدیل می‌شد و بعد رام و تابع من می‌شد و آن را در قالب شعر می‌سرودم.

در ضمن، مضراب ابزار شکار کبوتر و پرندگان کوچکتر بوده که در اینجا خرق عادت شده و بازِ شکاری با مضراب زلف یار شکار شده است.

یک معنای دیگر هم برای من قابل برداشت هست که شاید کمی دور از ذهن باشه و حافظ هم چنین معنایی را در نظر نداشته. اگر مضراب را به معنی وسیله‌ی نواختن موسیقی و سازهایی مثل بربط و قانون در نظر بگیریم اینطور معنی میشه که هر فکری را که در قالب شعر می‌سرودم و می‌خواندم به یاد زلف تو سازی هم می‌زدم و درواقع آهنگی هم روی اشعارم می‌ساختم. (و یا به یاد نوازش زلف تو ساز می‌نواختم)

 

 

 

رضا س در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶:

بیت سوم یک شوخی به سبک خود حافظ علاوه بر اشاره‌ی درست آقای رضا ساقی هم داره:

«گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری

من به آه سحرت زلف مشوش دارم»

میگه اگه منو بی سروسامان کنی جوری آه میکشم که از امواج قدرتمند آه و فریاد من، گیسوانت پریشان شود. ولی اگه دقت کنیم میگه با آه سحر اینکار رو میکنم. در هنگام سحر زلف معشوق که از خواب بیدار شده خودبه‌خود پریشان و آشفته هست و حافظ میخواد کاری که انجام شده رو به قدرت آه خودش منتسب کند!

 

رضا س در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:

اقای مسعود اگه با تفکر حافظ آشنا باشید میدونید که مستی راعین عقل و زهد و پرهیزکاری را معادل بی‌عقلی می‌داند. اصولا خیلی از بدیهیات عرفی و اخلاقی در شعر و تفکر حافظ برعکس ارائه شده‌ند. حافظ یک اصل دارد که هر چیزی که بدون خلوص نیت و با ریاکاری انجام شود مذموم است و برعکس. حتی دُردکشان و گدایان خرابات مقام بالایی در تفکر حافظ دارند چون ظاهر و باطن یکسان دارند و چه بسا یک فرد زاهد باطن زشت‌تری از ظاهر یک گدای خرابات داشته باشد. در همین غزل قبلی جواب شما داده شده است:

به دور لاله دِماغ مرا علاج کنید

گر از میانه بزم طرب کناره کنم

و 

من و انکار شراب این چه حکایت باشد

غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

و ده‌ها مورد دیگه

 

رضا س در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۰۵ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۴:

بیت اول به نظر میرسه اشاره به شاه منصور آخرین پادشاه آل مظفر داشته باشه. عزم تسخیر جهان و تشکیل ایران بزرگ از اهداف شاه منصور بود و برای رسیدن به هدفش قصد اتحاد با تمام مناطق ایران و سایرشاهزادگان آل‌مظفر و ایلکانیان (آل‌جلایر) رو داشت که موفق نبود. حتی در سبک جنگیدن و زره پوش کردن اسب‌ها و حملات برق‌آسا به شیوه‌ی ساسانیان میجنگید و قصد داشت دولتی شبیه به ساسانیان در ایران تشکیل بده که در مقابل تیمورلنگ با خیانت اطرافیانش شکست خورد‌. سه بیت اول بیشتر مقدمه‌ست و تعریف از شاه منصور که حرف اصلی در بیت چهارم و آخر زده بشه‌ و به نظر میرسه اشاره به اقدام شاه یحیی و یا سلطان زین‌العابدین در کم کردن ۲۵ درصد از حقوق دولتیان داشته باشه. تیمور مالیات سنگینی برای شاهان آل‌مظفر در ازای باقی موندنشون بر سر قدرت وضع کرده بود که به همین خاطر مشکلات مالی جدی برای مظفریان به وجود اومده بود و حقوق‌ها رو کم کرده بودند. با روی کار اومدن منصور دوباره آل مظفر مستقل شد و از زیر سلطه‌ی تیمور برای چندسال دراومد. حافظ میگه اونیکه ده ما رو هفت و نیم کرد و ۲۵ درصد حقوق ما رو کم کرد سودی نبرد و خودش برکنار شد(شاه یحیی یا زین‌العابدین) و امیدوارم تو(منصور) که دوباره وضعیت رو به حالت قبل برمیگردونی و هفت و نیم رو ده میکنی فرصت پادشاهی و سلطنت طولانی داشته باشی.

 

رضا س در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵:

در مورد بیت دوم:

صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث

نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل

بیتی کاملا مشابه این بیت از نظر مضمون در دیوان حافظ وجود داره:

«شراب بی غش و ساقیِ خوش دو دام رهند

که زیرکان جهان از کمندشان نرهند»

اینجا دام راه معنی منفی نداره چون اتفاقا زیرک‌ترین افراد به این دام می‌افتند و می‌دانند رهایی‌شان در به دام ساقی و شراب افتادن است. بیت دوم غزل بالا هم دقیقا به همین مورد اشاره کرده:

مصلحت ما در به دام شاهد و ساقی افتادن است و من از این باب نزد ساقی و شاهد خجالت‌زده نیستم چون با رضایت کامل و خلوص نیت در این راه پا گذاشته‌ام.

 

رضا س در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰:

بیت پنجم رو میشه هم به صورت پرسشی و هم خبری خوند:

بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار

چند و چند از پی کام دل دیوانه روم؟

تا کی گوش به دل دیوانه‌ی خود بسپارم و از زلف یار محروم باشم؟ بعد از این دست خودم را به زلف یار که شبیه زنجیر است میبندم

اگه سوالی بخونیم دل دیوانه جنبه‌ی منفی پیدا میکنه ولی مفهوم دیوانه معمولا در شعر حافظ جنبه‌ی منفی نداره و این بیت به صورت خبری معنی بهتری داره:

بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار

چند و چند از پی کام دل دیوانه روم

 

بعد از این عقل را کنار میگذارم. به خواسته‌ی دل دیوانه‌ی خود گوش میدهم و دیگر دست خود را از زلف مثل زنجیر یار نمیکشم.  

 

رضا س در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:

جای شکی نیست که دهقان سالخورده به زرتشت اشاره داره. زرتشت به دنبال ترویج یکجا نشینی و کشاورزی بود و طبق منابع باستان حدود ۷۷ سال عمر کرد. حافظ از عنوان دهقان سالخورده برای زرتشت استفاده کرده. ضمن اینکه پسر بزرگِ زرتشت به نام ایسَت‌واستر یا ایسدواستر به معنای کشتزار بزرگ یا آبادکننده در متون باستان اومده. کلمه‌ی کِشت در مصرع دوم از بیت هشتم دقیقا به نام پسر زرتشت برمیگرده. در زمان حافظ تعداد زرتشتیان و افراد مسلط به زبان پهلوی و زبانهای باستانی بخصوص در یزد و کرمان و شیراز به مراتب بیشتر از الان بود و مشخصه که حافظ با این افراد دمخور بوده و مطالعاتی در ادیان باستان داشته. در غزل دیگه‌ای هم میگه:

غم کهن به می سالخورده دفع کنید

که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت

که اونجا هم پیر دهقان زرتشته. وگرنه یک کشاورز معمولی نمیتونه همچین توصیه‌ای بکنه.

 

رضا س در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

با تشکر از توضیحات کامل جناب ساقی، در مورد بیت آخر یه توضیح داشتم.

اگر نه دایره‌ی عشق راه بربستی

چو نقطه حافظ سرگشته در میان بودی

حافظ  مثل نقطه‌ای روی کاغذ، سرگشته و بی‌هدف بود اگر عشق اطرافش رو فرانمی‌گرفت. وقتی اطراف حافظ را عشق مثل دایره‌ای فراگرفت و دورتادورش را پرکرد به مرکز دایره تبدیل شد؛ مفهوم و ارزش پیدا کرد و از سرگشتگی رهایی پیدا کرد.

عشق نمیتونه مفهوم منفی در شعر حافظ داشته باشه و راه رو ببنده. راه بستن در اینجا در چارچوب خود شعر و به معنی بستن دایره و فراگرفتن عشق در اطراف به طور کامله.

 

رضا س در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۱ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸:

سه چهار بیت از ابیات این غزل به سبک خواجو گفته شده‌اند که معانی دیریاب دارند و با نگاه اول و آسان معنی نمی‌شوند. در مورد ابیات ۵ و ۶ این غزل چند نکته داشتم:

نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد

مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم

مداد در قدیم بیشتر به معنای جوهرِسیاه و مرکب و سیاهی به کار برده میشده. این بیت از خواجو رو ببینید:

«گهی که شرح فرافت کنم بدیده سواد/

شود سیاهی چشمم روان به جای مداد»

معنی بیت حافظ هم به نظر من اینه:

دیدن خال تو(یا رسیدن به وصال تو) به آسانی و راحت به چشم (یا دست) نمی‌آید، مگر اینکه انقدر اشک بریزیم که سیاهی چشم تغییر رنگ دهد. کلمه‌ی لوح در مصرع اول رو اگه به جای سفیدی چشم بگیریم، مداد هم سیاهی چشم رو تداعی می‌کنه. ضمن اینکه لوح(در اینجا سفیدی چشم)، بصر، مردمک، دیده، مداد(در اینجا سیاهی چشم) همه به دیدن و چشم اشاره دارند.

****

عشوه‌ای از لب شیرین تو دل خواست به جان

به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم

مزادی به معنی بیشتر و زیادتر و همینطور مزایده و حراج هم هست.  دو جور میشه برداشت کرد:

۱- دل من عشوه یا بوسه‌ای از لب معشوق خواست و در ازایش حاضر بود جان خود را تقدیم کند که معشوق خنده‌ای کرد و گفت باید بیشتر پرداخت کنی و جان تو ارزش چندانی در ازای لب من ندارد.

۲- دل من با تمام وجود و جان خود خواهان لب معشوق شد که به شوخی جواب شنید که هرچقدر هم که از دل و جان خواهان باشی ولی افراد دیگری هم در نوبت هستند و حاضرند بیشتر هزینه کنند و باید در حراج و مزایده شرکت کنی!

 

رضا س در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:

در مورد بیت سوم:

فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند

غلمان ز روضه حور ز جنت به در کشیم

گویا صوفی بعد از شنیدن دو بیت اول اظهار نگرانی کرده که در صورت اجرای سخنان حافظ راهی جهنم خواهیم شد که حافظ در ظاهر نگرانی صوفی را برطرف می‌کند و در واقع به افشاگری می‌پردازد و هدف اصلی صوفی از رسیدن به بهشت را رسیدن به غلمان و حور عنوان می‌کند. حافظ در بیت بعدی هم بلافاصله میگه در این دنیا هم صوفی علیرغم ریاکاری، در واقع به همین امور مشغول است.

 

رضا س در ‫۲ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:

در مورد بیت:

درج محبت بر مهر خود نیست

یارب مبادا کام رقیبان

دُرج علاوه بر استعاره از دل که جناب ساقی به زیبایی اشاره کردند میتونه استعاره از دهان معشوق هم باشه. دُرج به صندوقچه‌ی جواهر گفته میشه و دندان‌ها میتونن استعاره‌ای از مروارید باشند که داخل صندوقچه قرار گرفته‌اند و مهر و قفلش هم لب معشوقه. در اینجا حافظ که دیده مُهر یا آرایش و قرمزی لب معشوق پاک شده شک کرده که شاید کام گرفتن رقیب باعث این امر شده! کلمه‌ی کام دو پهلوست و علاوه بر کامیابی، به دهان و کام گرفتن هم اشاره داره.

 

رضا س در ‫۲ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:

در بیت:

برو ای طایر میمون همایون آثار

پیش عنقا سخن زاغ و زغن باز رسان

مصرع اول توصیف پرنده‌ی افسانه‌ای هما است که در ادبیات فارسی همیشه با سعادت عجین شده. حافظ در غزل دیگه‌ای میگه:

دولت از مرغ همایون طلب و سایه‌ی او

زانکه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود

پیک خبرگیر به پرنده‌ی افسانه‌ای هما تشبیه شده پس حتما نتیجه به سعادت و خوشبختی ختم خواهد شد. تعداد پرندگان و حیواناتی که در این بیت اسم آورده شدند هم جالبه: 

طایر(پرنده)، میمون، همایون(در اینجا پرنده‌ی افسانه‌ای هما)، عنقا(سیمرغ)، زاغ و زغن(نوعی پرنده‌ی شکاری) همه در یک بیت جمع شده‌ند

 

رضا س در ‫۲ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:

جناب برگ بی برگی: تفکر و سبک شعری حافظ با مولانا متفاوت است و ربطی به هم ندارند که به مولانا برای حافظ استناد کنیم. حافظ از نظر تفکر بیشتر به خیام و تا حدود زیادی به نظامی و سعدی و خواجو نزدیکه و از نظر سبک هم به سعدی و خواجو. اینکه از عطار و مولانا و سنایی بخواهیم برای حافظ فکت بیاریم فقط موجب دور شدن از اندیشه‌ها و لطایف شعری حافظ میشه و ربطی به واقعیت نداره.

 

sunny dark_mode