گنجور

حاشیه‌ها

فرزانه اسیری در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:

چقدر به زندگی خانوادگی و روابط زن و شوهر صفا وارامش می بخشد اگر این مفاهیم جریان داشته باشد واین می تواند همان مودت ورحمت قرانی باشد که در ایه 21 سوره روم فرموده است

لئون در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

شب نشانه نیست زمینه آیین مهرپرستی است: در اسکلت شعرهای حافظ، تاریخ ادیان قدیم هست. شب زنده داری و تسقیط ساعات شبانه، مراحل ستایش فقدان خورشید تا تولد دوباره آن در آغاز صبح است که از آیین کیش مهرپرستی است.

محمد در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶:

در بیت چهارم ،مصراع اول وزن ناهمخوان است.احتمالا یک ((نِه)) وزن را اصلاح می کند.
تن نِه به هر بلایی ، آنجا که مبتلایی

الهام در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

روزبه نعمت‌الهی هم بخشی از این شعر رو در آهنگی به نام «نهان مکن» جدیداً خونده که متاسفانه در لیست نبود که بتونم اضافه‌اش کنم.

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵:

رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی
چِنَم: بچینم
معنی بیت:هنگام صبح به باغ رفتم که گلی بچینم ناگهان آوازبلبلی به گوشم آمد
سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
که تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ
مسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلا
و اندر چمن فکنده ز فریاد غلغلی
مسکین: بی نوا، بیچاره
غلغلی:همهمه ای، شوری
معنی بیت: بیچاره بلبل همانند من عاشق وشیدای گلی شده بود ودرآن چمن ازشورواشتیاق هنگانه ای برپا کرده بود.
چورای ِعشق زدی باتوگفتم ای بلبل
مکن که آن گل خندان برای خویشتن است.
می‌گشتم اندرآن چمن وباغ دَم به دم
می‌کردم اندر آن گل و بلبل تامّلی
تأمّل: دقّت کردن ودقیق شدن
معنی بیت: درآن باغ به سیروسیاحت می پرداختم ولحظه به لحظه درروابط آن گل وآن بلبل دقیق شده وحالات آنهارابررسی می کردم.
گل آنچنان شده برحُسن خویشتن مغرور
که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ
گل یارحُسن گشته وبلبل قرین عشق
آن را تفضّلی نه و این را تبدّلی
حُسن: جمال وزیبایی
"آن" اشاره به گل و"این" اشاره به بلبل
قرین: هم نشین
تفضّلی : لطف ومهربانی
تبدّلی: تبدل شدن وتغییرکردن
معنی بیت: گل بازیبایی وجمال همنشین وهمراه شده وبلبل باشورواشتیاق. (گل نازمی کند وسخت به جلوه گری مشغول است و بلبل به سوزوگداز واظهارنیاز) گل به بلبل لطف ومهربانی نمی کند وبلبل نیزازاشتیاق وسوزوگدازدست برنمی دارد.
فکربلبل همه آنست که گل شدیارش
گل دراندیشه که چون عشوه کند درکارش
چون کرد دردلم اثر آواز عندلیب
گشتم چنانکه هیچ نماندم تحمّلی
عندلیب: بلبل
معنی بیت: آواز وناله ی بلبل بردلم اثرگذاشت وحالم رامتحوّل ساخت آنسان که صبروتحمّل ازدست دادم وبی طاقت شدم.
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که مادوعاشق زاریم و کارما زاریست
بس گل شکفته می‌شود این باغ راولی
کس بی بلای خارنچیده‌ست از او گلی
معنی بیت: ( درآن حال باخویش گفتم) دراین باغ چه بسیارگل می شکفد ولی دریغاهیچکس نمی تواند بی نیش خار گلی بچیند!
کس عسل بی‌نیش از این دکّان نخورد
کس رطب بی‌خار از این بستان نچید
حافظ مدارامید فرج ازمدارچرخ
داردهزار عیب و ندارد تفضّلی
حافظ مدار: نداشته باش
فرج: گشایش در کار
مَدار چرخ: خط سیر فلکی و مسیر گردش زمین، کنایه از گردش روزگار وچرخ فلک
معنی بیت: ای حافظ ،ازگردش روزگار بیهوده امیدگشایش کارنداشته باش(دل خوش مکن که با آمدورفت روزها، اوضاع بهترخواهدشد) این روزگار وچرخ فلک هزارعیب دارد امّا هیچ لطف وکرمی ندارد.
برمِهر چرخ و شیوه ی اواعتماد نیست
ای وای برکسی که شد ایمن زمکروی

عرفان در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

در بیت دوم واژه افتاب به زیبایی تمام ایهام ترجمه دارد. بسیار زیبا. ممنون از گنجور

حسین در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:

وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید
تا کجا خواهد رمید اخر شکار رحمت است

صدرالدین شیرازی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

دوستان گرامی توجه داشته باشید جبرگرایی در کدام ساحت به کار می رود !
در ساحت علم نامش قَسر است در ساحت فلسفه و کلام اسمش جبر است و در ساحت عرفان نامش تفوییض است . جبر ، یعنی سلب اختیار از موجود صاحب اراده و قدرت . پس اگر سنگی از کوه سقوط کرد جبری نیست بلکه سقوطش قسری است و این خارج از موضوع است چون سنگ امکان انتخاب و صاحب اراده و قدرت نیست . در عرفان ، عارف به میل خود امور باطنی و حرکات و سکنات سلوکی اش را در مسیر خواست و اراده حق قرار می دهد این تفویض است. که یک مقام عرفانیست و با جبرگرایی فلسفی - کلامی که سلب اختیار به اجبار و بی خواست انسان صورت میگیرد تفاوت ماهوی دارد . حافظ عارف است نه متکلم که اشعری یا معتزلی باشد . نظام اندیشه و جهانبینی عرفانی با جهانبینیهای کلامی تفاوت زیادی دارد .

آرمین عبدالحسینی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در ستایش حضرت رسول (ص):

دوستان عزیز
این شعر بر وزن ""بوی گل و سوسن و یاسمن آید"" آمده و می توانیم این شعر را با آهنگ این سرود بخوانیم هم چنین در تقطیع هجایی و با توجه به اختیارات شاعری و آهنگ وزن در بیت 4 mosi و easi خوانده می شود

حمیدرضا شکوهی زاده در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۱:

بنده از ارادتمندان و دوستداران شیخ اجل سعدی بزرگوار هستم . اما هر وقت گلستان را مطالعه میکنم در پاره ای موارد انتقاداتی را البته به زعم خودم وارد میبینم . این حکایت از قضا یکی از همین موارد است . چندان با سعدی عزیز در اینجا همعقیده نیستم به چند دلیل . اول اینکه اصولا بر پیشانی کسی نوشته نشده بی ادب یا بد یا ناصالح که اگر مثلا کودکی چنین کسی را دید رفتار او را زشت شمارد و خلاف آن رفتار کند . چه بسا بسیاری از این افراد ظاهر خوب و زیبا و فریبنده ای هم داشته باشند . اگر هم در کسی آنقدر عقل و درایت و بصیرت باشد که از رفتار کسی بتواند پی ببرد که این رفتار زشت و ناپسند است اصولا این فرد ادب آموخته و نیازی به یادگیری ادب ندارد . بر عکس همیشه کارهای زشت و ناپسند دارای جذابیت هستند و ای بسا برای یک فرد کم سن و یک کودک خام چنین افراد و چنین اموری کشش و جاذبه هم داشته باشند . اصولا به نظر من داشتن چنین دیدگاهی حداقل در تعلیم و تربیت مدرن محل اشکال است . هر چند که هیچ وقت نمیتوان کسی را با چشم و گوش بسته بودن با ادب کرد اما از طرفی هم خود من تا به حال ندیده ام کسی با دیدن یک آدم بی ادب و عبرت گرفتن از او ادب ورز شود .

آرمین عبدالحسینی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید:

دوستان عزیز این شعر بر وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن می باشد که یک وزن سنگین و بد اهنگ است
همچنین علی جان فاعلات نمی تواند در آخر ارکان وزن بیاید و مفاعلن فعلاتن .... هم حتما غلط است

پیرسا در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - شیرکشتن خسرو در بزم‌گاه:

همان قاقم صحیح است. کمی تخیل (صور خیال؟) برای درک معنی لازم است.

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

معانی لغات غزل
آرامگه: آرام گاه، جای آسایش، منزل و مأوا، استراحتگاه.
عیّار: تردست، چالاک، مکّار، زیرک، حیله باز.
شب تار: شب تاریک و در اینجا اشاره به شب تاریکی است که حضرت موسی (ع) در وادی ایمن ندای حق تعالی را شنید.
وادی: بیابان.
ایمن: بیابانی است در کنار کوه طور.
طور: به معنای کوه و نام اختصاصی کوهی است در بیابان سینا.
آتشِ طور: اشاره به نوری است که حضرت موسی (ع) در وادی ایمن بر سر کوه طور مشاهده کرد و چون نزدیک شد درختی نورانی را مشاهده کرد.
موعد: وعده گاه، جایگاه وعده.
نقش: صورت، علامت.
خرابی: فنا و نابودی.
بشارت: مژده، خبرخوش، نوید.
اشارت: دریافتن معنا و راز با اندک توضیح و تفهیم، نمودار.
شکن در شکن: پیچ در پیچ.
گوشه گرفت: کناره گرفت.
مهیّا: آماده شده، ساخته شده، حاضر و آماده شده.
مُهنّا: گوارا، سازگار، خوش.
معقول: پسندِ عقل، قابل فهم و درک.
معانی ابیات غزل
(1)ای نسیم سحری، آسایشگاه یار و منزل آن ماهروی جفاکار کجاست؟
(2)الف: شب تاریک و راه بیابان ایمن در پیش روست، آتش طور و جایگاه دیدار آن کجاست؟
ب: در شب تیره فراق، راه بیابانیِ به سوی محبوب در پیش روست. نور وصال و جایگاه دیدار آن کجاست؟
(3)ناگزیر هر کس به این جهان آمد فناپذیر است. توقّع مدارید که در خرابات هشیاری بر جای بماند.
(4)کسی فهیم و سزاوار خبر خوش است که با اندک نموداری معنای راز سرِّ مگو را دریابد. در این باره گفتنی بسیار است امّا گوش شنوا کو؟
(5)ما که با تو هزارگونه پیوند وابستگی داریم، در چه حالیم و آن که ما را سرزنش می دهد در چه حال؟
(6)از پیچ و خم زلف دلدار سراغ این دل غمزده و گرفتار مرا بگیرید.
(7)کارِ عقل به دیوانگی کشیده است. کجاست زنجیر زلف مشکین یار تا پایش در بند نهیم. دل از ما دوری جسته، گوشه ابروی دلدار کجاست؟ شایددل در آن گوشه باشد.
(8)گل و مُل و مطرب همگی آماده است امّا بدون یار عیشی خوش و سازگار میسّر نیست. کجاست آن یار نازنین؟
(9)حافظ! در چمن روزگار، از دستبرد باد خزان گله مند مباش. درست فکر کن. گل بی خارکجا دیده شده است؟
شرح ابیات غزل
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون مقصور
*
در سال 754 هجری زمانی که شیراز به محاصره امیر مبارزالدّین درآمد، شاه شیخ ابواسحاق ناچار به فرار شده و پس از کمک گرفتن از شیخ حسن ایلکانی و حمله و شکست مجدّدی که نصیب او شد به اصفهان پناه برد تا آنکه بعداً گرفتار و به دست امیر مبارزالدّین به قتل رسید. با اشغال شیراز و حکومت امیر مبارزالدّین ستاره اقبال حافظ غروب کرده و در مدّت زمامداری 4 ساله این حاکم سخت گیر تا شروع زمامداری فرزندش شاه شجاع، حافظ هر غزلی سروده از شکوه و شکایت و نومیدی حکایت دارد و این غزل یکی از آنهاست که به هنگام دربدری شاه شیخ ابواسحاق سروده شده است.
حافظ در مطلع غزل از نسیم سحری نشانی شاه ابواسحاق را می پرسد و در بیت دوم راه پرنشیب و فراز بازگشت او را در پیش چشم خود مجسّم کرده و نمی داند که کی و کجا پیروزی نصیب او می شود. در بیت سوم از فرط نومیدی می گوید که افسوس که هر زاینده میرنده است و در بیت چهارم بی تدبیریها و عیّاشی های شاه را در گذشته مدّ نظر آورده و می گوید در این باره حرف زدنی بسیار است که هر چه با اشاره گفتیم به گوش او فرو نرفت.
بیت پنجم اشاره به علاقه یی است که حافظ به شیخ ابواسحاق داشت و این موضوع چون زبانزد خاص و عام بود و به خاطر همین طرفداریها مورد شماتت و غضب امیر مبارزالدّین قرار گرفته او را به نام ملامتگر یاد می کند. در ابیات ششم و هفتم و هشتم شاعر از دوری شاه و سختی ایّام و بدبختی خود گلایه کرده و در بیت مقطع به شاه ابواسحاق امّیدواری داده می گوید با مشکلاتی که در پیش راه تست مبارزه کرده و دچار یأس و نومیدی مشو و با فکر و نقشه معقول در راه پیروزی کوشا باش.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

مهرداد در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱:

به نام پروردگار
بنده کمترین قصد دارم از دیدگاه شخصی خودم به یک نکته اشاره کنم.
در ماجرای بازگشتن بهرام(پهلوان نامدار و خردمند شاهنامه) به میدان نبرد در جهت پیدا کردن تازیانه خود، نام و ننگ مقصود ثانویه است. بلکه بهرام به جهت کشته شدن سیاوش و فرود، خود را مقصر دانسته و از همین جهت است که شاید در جست و جوی پاک شدن گناهانش و کشته شدن در میدان نبرد می باشد. از اشعار به نظر می رسه که صحنه کشته شدن سیاوش و فرود، در پیش بهرام بوده و برای اینکه نتونسته کاری انجام بده همیشه در عذاب و ناراحتی بوده است.

یک انسان در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲:

«ای دوست مخسب امشب» خطاب به انسان است که در مراحل طی دوران شب ناآگاهی اش بسر می برد؛

بردیا در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴:

واقعا جای تاسف هست که بخواهیم هنر استاد شجریان رو مقابل یکی مث محسن چاوشی قرار بدهیم اینجا که میگیم از لحاظ فرهنگی ما سقوط کردیم همینجا نمایان شد زنده باد استادشجریان

محمد هارون صادقی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۶:

با تقدیم سلام خدمت شما و تمام دست اندر کاران سایت وزین گنجور امیدوارم به نظریات دوستان احترام گذاشته اشتباهات تایپی را مرفوع نماید. تا باشد از دیدگاه دوستان یک اصل بدون نقص داشته باشیم.

در بیت دوم مرع دوم چنین نوشته شده است« برگ گر هر گه در آب افتاد کم‌بو می‌شود» به عوض برگ گر باید نوشته شود برگ گل معنی قشنگ افاده میشود. ممنون الطفاتم

یک انسان در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴:

جناب مولانا در این غزل بخوبی نقش آگاهی را بمثابه قران کریم با «آب» ترسیم نموده است. قران نیز در اغلب آیات به آب اشاره کرده است که غالباً همان آگاهی هایی الهام شده به اذهان مردم است. منشا آگاهی وحیانیست. بخصوص در ابیات زیر این موضوع بروشنی تصدیق شده است:
از آن آبی که چشمه خضر و الیاس
ندیدست و نبیند آن چنان آب
زهی سرچشمه‌ای کز فر جوشش
بجوشد هر دمی از عین جان آب

زمین و آسمان دلو و سبویند
برون‌ست از زمین و آسمان آب

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸:

خلیل میتونه خوش باشه و هر آنکه هم رای اوست.

۱
۲۶۱۲
۲۶۱۳
۲۶۱۴
۲۶۱۵
۲۶۱۶
۵۵۲۸