رو رو که نهای عاشق ای زلفک و ای خالک
ای نازک و ای خشمک پابسته به خلخالک
با مرگ کجا پیچد آن زلفک و آن پیچک
بر چرخ کجا پرد آن پرک و آن بالک
ای نازک نازکدل دل جو که دلت ماند
روزی که جدا مانی از زرک و از مالک
اشکسته چرا باشی دلتنگ چرا گردی
دل همچو دل میمک قد همچو قد دالک
تو رستم دستانی از زال چه میترسی
یا رب برهان او را از ننگ چنین زالک
من دوش تو را دیدم در خواب و چنان باشد
بر چرخ همیگشتی سرمستک و خوش حالک
میگشتی و میگفتی ای زهره به من بنگر
سرمستم و آزادم ز ادبارک و اقبالک
درویشی وانگه غم از مست نبیذی کم
رو خدمت آن مه کن مردانه یکی سالک
بر هفت فلک بگذر افسون زحل مشنو
بگذار منجم را در اختر و در فالک
من خرقه ز خور دارم چون لعل و گهر دارم
من خرقه کجا پوشم از صوفک و از شالک
با یار عرب گفتم در چشم ترم بنگر
میگفت به زیر لب لا تخدعنی والک
میگفتم و میپختم در سینه دو صد حیلت
میگفت مرا خندان کم تکتم احوالک
خامش کن و شه را بین چون باز سپیدی تو
نی بلبل قوالی درمانده در این قالک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف معشوقی میپردازد که دارای زیبایی و ظرافت خاصی است. او از احساس عشق و دلتنگی صحبت میکند و به سوالاتی درباره جدایی و غم میپردازد. شاعر به تصویر کشیدن رنگها و نمادهایی از عشق الهی و جمال معشوق میپردازد و در عین حال به ناپایداری دنیا و گذر زمان اشاره میکند. او در پایان به تلاش برای فهم زندگی و ارتباط عمیق انسانی میپردازد و به دنبال معانی عمیقتر میگردد.
هوش مصنوعی: ای زیبای دلربا، با موهای زیبا و خال سیاهم، ای دلنواز و ای خشمگین، تو که در زنجیر عشق گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: با مرگ، آن زلف و پیچک دیگر به کجا خواهد رفت و آن پر و بال هم به کجا خواهند رفت؟
هوش مصنوعی: ای دل لطیف و حساس، به یاد داشته باش که روزی که از زرک و مالک جدا میشوی، چه احساسی خواهی داشت.
هوش مصنوعی: شکسته و ناامید نباش، چرا غمگین هستی؟ دل تو باید مانند دل میمک (شیرین و باطراوت) و قامتت باید همچون قامت دالک (استوار و زیبا) باشد.
هوش مصنوعی: ای رستم بزرگ، از زال چرا میترسی؟ خدایا، او را از این ننگ رهایی ببخش.
هوش مصنوعی: دیشب در خواب تو را دیدم و چنان به نظر میرسیدی که در حال گردش بر آسمانها بودی و خوشحال و سرمست بودی.
هوش مصنوعی: تو در حال گشت و گذار بودی و به من میگفتی ای زیبای دلانگیز، به من نگاه کن. من در حالتی سرمست و آزاد هستم، از بدبختیها و خوشبختیها دور شدهام.
هوش مصنوعی: یک درویش در حال نوشیدن شراب غمهایش را فراموش کرده و با شجاعت به خدمت آن مهروی زیبا میرود و به راهی که پیش رویش است ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: از سرنوشت و اخترشناسی زحل حرف نزنید. بگذارید منجم به کار خودش ادامه دهد و به آسمان و ستارهها بپردازد.
هوش مصنوعی: من لباس زهد و تقوا دارم که مانند لعل و گوهر ارزشمند است، اما چگونه میتوانم این لباس را بپوشم در کنار این لباسهای ساده و بیارزش؟
هوش مصنوعی: با دوست عربیام گفتم به چشمان غمزدهام نگاه کن، او زیر لب میگفت: "من را فریب نده."
هوش مصنوعی: من هر روز رازهای بسیاری را در دل خود میپروراندم و با خود میگفتم که با لبخندی ظاهری وضعیت تو را میپرسم و نگران احوال تو نیستم.
هوش مصنوعی: سکوت کن و نگاه کن به پادشاه، چون تو دیگر نمیتوانی مانند بلبل آواز بخوانی و در این دنیای پرآشوب در انتظار نجات نباش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.