محمد در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
سلام بر همه دوستان
کسی معنی بیت آخر ، به ویژه مصرع آخر رو میتونه ، به زبان ساده توضیح بده؟
به ویژه من معنی ... ورنه کم از انعامی رو نمی فهمم .
ممنون
مصطفی خدایگان در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:
سلام و عرض ادب
گمانم وزن شعر رو اشتباه نوشتید. احتمالاً این درسته:
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بنده در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
با سلام
شرح این غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی در برنامه معرفت:
قسمت اول:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت دوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت سوم:
پیوند به وبگاه بیرونی
قسمت چهارم:
پیوند به وبگاه بیرونی
جواد آموزگار در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
سعدی علیه رحمه در این شعر به اوج عمق و لطافت عشق و عاشق بودن رو توصیف کرده
در بیت اول اوج آمال و آرزوی خودش رو در لحظه مرگ <> یا همون معشوق مد نظر دونسته که برای درک تلاش برای حیات رو در یک محکوم به مرگ باید دید که چجور از عمق وجود التماس و تقلا میکنه
اما سعدی در همین حال هم دست از طلب ندارد و عشق رو بر حیات ارجح میدونه یا بهتر بگیم معتقده هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
در بیت دوم نکته جالبی داره که برای درک اون باید به توصیفاتی که از صبح قیامت شده برگردیم.
یوم الحسرة، یوم لاینفع مالٌ و لابنون...، یوم یفر المرأ من اخیه و صاحبة و بنیه و...
یعنی در روز حشر و محشر زمانی که همه از همدیگه فرار میکنن، زمانی که کسی به فکر کسی نیست، زمانی که هر کسی حیرون دنبال یه راه نجات برای خودشه
من دنبال تو یا همون عشق میگردم
نه اینکه سعدی از حشر مصون بدونه خودش رو، نه
منتهی سعدی عشق رو راه نجات از حشر میدونه
و عاشق بودن رو ایمن و امان قیامت معرفی میکنه
در ادامه بسط و شرح همین نظریه رو دنبال میکنه تا بیت آخر که میگه اگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
در اینجا راه نجات از بادیه (برهوت معنا یا هر جایگاه پست و ناخوشایند) رو با وجود و همگام عشق رفتن میدونه
و معتقده اونجایی که خلاف کردم یا خلاف مسیر رفتم به دلیل اینه که ((سعدیا به سوی تو بودم)) یعنی در عشق هرجا به خودت مشغول شدی غافلی
هروقت به خودت نگاه کردی و دچار خودبینی شدی از راه سعادت داری برمیگرذی
اونم در دل برهوت و بادیه دنیا که راه برون رفتی جز عاشقانه زیستن و عشق و مهر ورزیدن نداره
امیر رحیمی در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ رشحه » شمارهٔ ۲۹ - نامشخص:
پی وصل تو ما را زور و زر نیست.
nabavar در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:
افشین جان
اشتباه می کنی
به حکمِ آن که چو شد اهرمن سروش آمد
آیه ی قرآن است که: وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا
که برگردانده اند : دیو چو بیرون رود فرشته در آید
حق را فرشته و باطل را دیو گفته اند
حافظ اشاره به این حکم دارد،
به حکمِ آن که یعنی: روال و قانون چنین است
نوری در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳۲:
مصرع اول به این نحو اصلاح شود:
از سوز غم تو آتشی میطلبم
افشین سمردیا در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:
در بیت : ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکم ، آن که چو شد اهرمن سروش آمد
خواننده بیت باید بعد از به حکم وقف کند و در حقیقت بعد از حکم کاما نیاز دارد چراکه با معنی کلی شعر هم آهنگ نیست یعنی : با داشتن حکم ، آن کسی که شد اهرمن سروش آمد نه آنکه هرکس که اهریمن شود سروش خواهد آمد و بدین طریق با ابیات دیگر در معنا هم آهنگی دارد .
Behzad Behzadi در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:
درود
عاشق (عاشقِ) که شد؟ که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست.
برداشت اول
چه کسی عاشق شد و یار(خدا) به او نظر نکرد؟ای خواجه طبیب( خدا) هست کسی به او به سوی خدا دست دراز نکرده است.درب خانه خدا به روی هم عاشقان و نیازمندان و خواهانش بازا ست.طبیب حی و حاضر و آماده است.این ماییم که را مطب را گم کرده ایم. در واقع آدرس اشتباهی رفته ایم.
برداشت دوم
عاشق چه کسی شد؟ که به حالش نظر نکرد.اگر عاشق خدا می شد حتمی خدا به او نظر می کرد.در واقع بازم بیمار آدرس مطب را اشتباهی رفته است.
takhtjamshidking@gmail.com
@behzaadshabaani
آذرخش در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح امیر ناصر بن ناصر الدین سبکتگین:
که جادوان جهان - به نظر من درستتر است تا جاودان جهان
امیررضایزدی نژاد در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
دوستان محبت فرموده دربیت پنجم"محتسب" رو به "مدعی" تغییر بدن تا عزیزانِ خواننده هم به اشتباه تعبیروتفسیرنفرمایند.
ببینیددربیت5و7یعنی آخرین بیت-حضرت حافظ دارن از خودشون-محاسن وخوبیاشون تعریف میکنند.درواقع به معشوقشون یادآوری میکنندکه اونیکه ادعا میکنه ازمن بهتره(مدعی)و خودشوعاشقترازمن نسبت بتو نشون میده بطوریکه باعث شده منوفراموش کنی، درجریان باشه که به گَردپای ماهم درهنر(حالاهرهنری.چه شاعری-چه عاشقی-و...ویاحتی ازلحاظ تیپ و قیافه ظاهری!وغیره)نخاهدرسید وچون طبل توخالیست.مصرع آخرم میگه: ومتأسفانه طبق معول اونایی که کمترمیدونن-بیشترحرف میزنن وبیشترادعاشون میشه! وبه عیوب خودشون آگاه نیستند.اما یکسره باهمونعِلم وعقلِ ناقصون بری بقیه ایرادمیگیرن!
مصرع2بیت5میگه: به این مدعی و دراصل به امثال این مدعیابایدگفت:دنیافقط1حافظ بخودش دیده.بهتره بیخودی وجودمارو منکرنشن.که مثلاًبخان ارزش ماروپیش چشم معشوقمون کم کنن و بی ارزش ومعمولی جلوه بدن.چون امکانش نیست.
"که چنین جام-ج نداشت"،منظور وجودنازنین خودحضرتِ حافظِ.خودش رو به اون جام جهان نما تشبیه کرده.و میگه من حتی از اون جامی هم که جمشیدداشت، بسیارباارزشتروبالاترم .پس مدعی دیگه چه حرفی واسه گفتن داره!؟(وبه اصطلاح عامه: بایدجمع کنه بره دنبال کارش انقدرم واسه معشوقه ما ادعانکنه که دربرابر ما هیچی نیست).
درکل دراین شعرحافظ از بی وفایهای یار و دلایلش گِله مندبوده و چون یامطمئن بوده یاحدس میزده پای نفرسومی در بینه که معشقش ی دفعگی اینقذه! بی مهر و وفاشده- مجبور به بیان حقایق درموردخودش ورقیب شده.
البته اونچه مسلمه اینه که گویابنابه عللی حافظ(ره)بنابه عللی برای مدتی از دربارشاه شجاع دور و رانده شده بودن.
و دراین بین شاعر یا شاعرانی، فرصت غنیمت شمرده و قصدپُرنمودن جای ایشان رانزدشاه شجاع داشته اند.
که حافظ هم اینگونه حالیشون میکنه که کسی نمیتونه جاشو پیش شاه بگیره و فقظ ادعاشون میشه!:
حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت!
باتشکرفراوان از تهیه کنندگان و گردانندگان سایت.
عباسی - فسا در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹:
متن اول کلمه درّی اشتباه نوشته بودم اگر ممکن است متن اولی حذف شود
عباسی - فسا در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹:
جناب فرخ
ظاهرا شما با شعر حضرت خداوندگار کلام آشنایی ندارید
غم سوز عشق در تک تک ابیات غزلیات آن جناب بزرگ ساری و جاری است
مگر عشق بدون سوز می شود؟
مگر دریا رفتن بدون خیس شدن و غرقه گشتن می شود؟
و الحق و الانصاف استاد گوهرشناس این بار با غوطه ور شدن در دریای سخن سعدی درّس شاهوار صید کرده و آن را تراشیده و صیقل زده روبروی چشم احساس ما گذاشته است.
ممکن نیست سوز این شعر را جز با کرد بیات نمایاند
ای دل از بهر چه خونابه شدی در بر من
زود باشد که تو نیز از نظرم برخیزی
مگر شما تصور می کنید موسیقی آن است که دوتا دستمال بردارند دستمال بازی کنند؟
کمی با موسیقی و قبل یا بعد از آن با غزل مخصوصا غزل سعدی آشنا شوید
اگر به اصطلاح موسیقی شاد می خواهید اون هم موجود است می توانید انتخاب کنید ولی بنده بارها و بارها با آواز سخن شناس بزرگ استاد شجریان گوش کردم و هربار به درد استسقاء تشنه تر شدم
ضمنا این که نام استاد را به صورتی غیر زیبا به کار می برید مطمئن باشید قیمتش کم نشود
حمید رضا۴ در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:
بقول استادی برای بجوش آوردن آب درون یک کتریِ نشسته بر اجاقی خاموش، اگر یک میلیون انسان بر گرد آن دعا بگویند، خدای را ستایش کنند، مراقبه و رقص سماء کنند، شیون کنان بر سر و سینه خود بکوبند و حتی دیگران را قربانی کنند، آب بجوش نخواهد آمد که نخواهد.
کافیست یک نفر عقل خود را بدرستی بکار گیرد و گاز زیر کتری را شعله ور کند!
آری، مائیم که قرن هاست عقل خود و نیز روش، شیوه و قوانین زندگیمان را به مذهب و مکتب و عرفان…. داده ایم و درمانده ایم که چرا غمگینیم، چرا اینقدر بی عدالتی و ستم دورمان را گرفته، چرا تا این حد کم و پستیم و مانند آئینه زنگ خورده شکسته… گویی فرصتی برای عاشق یکدیگر شدن و عاشق این هستی شدن نمانده.
تنها مائیم که توان تغییر آن را داریم!
مهران در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:
فصل گل و طرف جویبارو لب کشت
با یک دو سه اهل و لعبتی حور سرشت
عجب جرگه باحالی:دم همه گل بازا گرم
میلاد در ۶ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
بنای بی سواد ولی عارف مسلک وقتی در عصر قاجاری از او از معنای این بیت حافظ "بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت" می پرسند ابیات ذیل را انشا می کند:
دوش کاین آئینه دل از جفا زنگار داشت.
از فراق دوستان دل آه آتش بار داشت
زر عقل اندر درون کاسه سر میگداخت
زآتش حیرت که از ابرار و از اشرار داشت
کز چه شد این سوی نور و از چه شد آن سوی نار
نخل آن پرحاصل آمد این شجر بی بار داشت
ناگهم از در درآمد آن ندیم همزبان
راز دل با اهل دل خوش میتوان اظهار داشت
زانکه گامی چند او با اهل دل پیموده بود
در فضای رزم عرفان تیغ جوهربار داشت
گفت با من مقصد حافظ بگو زین شعر چیست
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
گفتمش یک نکته از اسرار در این مضمر است
ای خوشا کو سیر اندر عالم اسرار داشت
گفتم اندر روز عاشورابدشت کربلا
چون شه لب تشنگان نه یار و نه نصار داشت
جز علی اکبر نماندش هیچکس از یاوران
از گلستان وفا آن نوگل بی خار داشت
چون علی اکبرپدر را بی کس و تنها بدید
عزم رزم فرقه کافر دل اشرار داشت
پس اجازت خواست از باب و سوی میدان شتافت
ام لیلی از فراقش دیده خونبار داشت
یوسف آل پیمبر شد بسوی دشت کین
آه کان دشت دغا گرگان آدم خوار داشت
حمله بر آن قوم کرد و جمله را در هم شکست
چون شجاعت را ز جدش حیدر کرار داشت
بعد از آن از قتلگاه آمد بسوی خیمه گاه
لیک از تاب عطش لب خشک و حالی زار داشت
پس طلب بنمود آب و چون حسین تشنه کام
اشک خون آلوده جای آب بر رخسار داشت
گفت با وی یا بنی هات لسانک زآنکه او
زیر لب جنات تجری تحتها الانهار داشت
چون علی اکبر زبان بنهاد در کام حسین
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
چونکه آن برگ گل از تاب عطش پژمرده دید
واندر آن برگ نوا خوش ناله های زار داشت
گفت اکبر با پدر ما را که بر این ره گماشت
گفت ما را جلوه معشوق بر این کار داشت
لوح هستی را بباید شست اندر پیش آن
کاینهمه نقش عجب در گردش پرگار داشت
طوطی طبع تو بنا در نوای معنوی
رنه داود و الحانات موسیقار داشت
فرزانه اسیری در ۶ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:
چقدر به زندگی خانوادگی و روابط زن و شوهر صفا وارامش می بخشد اگر این مفاهیم جریان داشته باشد واین می تواند همان مودت ورحمت قرانی باشد که در ایه 21 سوره روم فرموده است
لئون در ۶ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:
شب نشانه نیست زمینه آیین مهرپرستی است: در اسکلت شعرهای حافظ، تاریخ ادیان قدیم هست. شب زنده داری و تسقیط ساعات شبانه، مراحل ستایش فقدان خورشید تا تولد دوباره آن در آغاز صبح است که از آیین کیش مهرپرستی است.
محمد در ۶ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۴ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶:
در بیت چهارم ،مصراع اول وزن ناهمخوان است.احتمالا یک ((نِه)) وزن را اصلاح می کند.
تن نِه به هر بلایی ، آنجا که مبتلایی
بنده در ۶ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹: