گنجور

حاشیه‌گذاری‌های اسماء جوان

اسماء جوان


اسماء جوان در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود:

ای زبان تو بس زیانی مر مرا چون تویی گویا بگویم من تو را. ای زبان هم آتش و هم خرمنی. چند این آتش در این خرمن زنی. در نهان جان از تو افغان میکند. گر چه هر چه گوئیش آن میکند. ای زبان هم گنج بی پایان تویی. ای زبان هم رنج بی درمان تویی. هم صفیر و خدعهٔ مرغان تویی. هم انیس وحشت هجران تویی. این زبان هم سنگ و هم آتش وشست. وانچه بجهد از زبان چون آتش است. سنگ و آن را مزن بر هم گزاف. گه ز روی نقل و گه از روی لاف. زانکه تاریک است و هر سو پنبه زار. در میان پنبه چون باشد شرار.
 

اسماء جوان در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت:

من نمیدانم. آیا خدا ترس داشت از اینکه نام علی و یازده فرزندش را در قرآن بیاورد و این موضوع بسیار مهم را که به زعم شیعه نتیجهٔ تمام رسالت انبیا هست مفصل و شفاف برای مردم توضیح بده؟ البته در چند دههٔ اخیر این مهم بر مردمبه خوبی روشن شده و به خیلی از جعلیات و خرافه ها پی برده اند.اما افسوس که فضا و محیطی مستعد برای اظهار نظر و گفتگو پیرامون این موضوعات فراهم نیست.
 

اسماء جوان در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۹ - مثل:

ای کاش عامقان منت میگذاشتند و برامون عمق یابی میکردند.انگار ما را به خود وا گذاشته اند .وای بر ما . ما ز یاران چشم یاری. داشتیم .(آیا) خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم؟.
 

اسماء جوان در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس:

اگر یاد ده مارا سخنهای رقیق باشه درست تر به نظر میرسه چون رقیق یعنی رقت قلب . یعنی سخنهای رقیقی به من یاد بده که اگر آن سخنها را به تو بگم دلت به رحم بیاد و بر من ترحم کنی که من سخت نیازمند ترحم یا رحمت تو هستم.
 

اسماء جوان در ‫۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴ - التماس کردن همراه عیسی علیه السلام زنده کردن استخوانها از عیسی علیه السلام:

در دل هر امتی کز حق مزه ست روی و آواز پیمبر معجزه ست سنگ احمد را سلامی میکند. خاک یحیی را پیامی میدهد. جملهٔ اجزای عالم در جهان. با تو میگویند روزان و شبان. ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم. با شما نا محرمان ما خاموشیم.
 

اسماء جوان در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

مثنوی باشد چو قرآن مدل عده ای را سود و بعضی را مضل. ما ز قرآن مغز را برداشتیم. پوستش بهر خران بگذاشتیم. حرف قرآن را ندان که ظاهر است. زیر ظاهر باطنی هم قاهر است. زیر آن باطن یکی بطن دگر. که در آن خیره شود نوع بشر. زیر آن باطن یکی بطن سوم. که در او گردد خردها جمله گم. بطن چارم از نبی کس خود ندید. جز نبی بی نظیر بی ندید. الغرض تا هفت بطن ای بوالکرم. رو بجو اندر حدیث محتشم. ان للقرآن ظهرأ و بطنأ و لبطنه بطنأ الی سبعته البطن.
 

اسماء جوان در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد. در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند . قابل توجه حافظان قرآن
 

اسماء جوان در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد. در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .
 

اسماء جوان در ‫۴ سال قبل، یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۴:

ما را وقوف نیست که باد هوا کجاست
از ناشناس پرس تو از آشنا مپرس .

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیه‌السلام و تقاضا کردن یوسف علیه‌السلام ازو تحفه و ارمغان:

آیا متن ارسالی حاوی کلمه یا مورد توهین آمیزی بود که ثبت نفرمودید؟

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۶ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۸ - حکایت در معنی شفقت:

باعرض معذرت جملهٔ اجزای علم می‌توانند برای اهل ادب و عرفان حکم استاد داشته باشند حتی در مواردی استادی خود را مرهون شاگردی میداند . ما به دانشگاه نیک زندگی . بنده ایم و لیک در تابندگی. هم معلم هم یکی دانش پژوه . هم یکی باشیم یاران هم گروه .
قطره ای هستم ز دریای وجود . اوست.بود و من از اویم در نمود
من نمود و عین بودم ای عجب. هر دو یک چیزیم این مربوب و رب
مدتی تخم دوئیت کاشتم . خویشتن را غیر می‌پنداشتم .
یافتم چون در تکامل ارتفاع . گشتم آ گاه و نبودم جز خدا
خور نمایان شد به شکل آفتاب .هر دو یک چیزند خود آنرا بیاب
خود برای خویشتن دارد وجود .پس برای خویش باشد در سجود
اگر به وحدت وجود باور داشته باشیم و خویش را در این جمع اهل دل سهیم بدانیم یکدیگر را مثل دسته گلی در آغوش میفشردیم و بجای صحبتهای تند به نرمی و با لطافت باهم برخورد میکردیم
لا یسمعون فیها لغوٱ ولا تأثیما . الا قیلٱ سلامأ سلامت
یا حق

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۳ - سبب نظم کتاب:

با سلام حضور همگی عرض میدارم آیا باید به حقیقت گفتار بزرگانی چون سعدی توجه داشته باشیم یا باید به مواردی که مانع رسیدن به حقایق و معانی این اشعار میگردد دامن بزنیم مثلٱ اگر سعدی شیعه باشد اشعارش معنی خاصی میدهد ولی اگر سنی مذهب باشد معنی دیگری دارد بیش از سی نفر بر این شعر حاشیه نوشته ایم اما شعر همچنین بدون هیچ نظر ومعنا و شرحی باقی مانده وطالبان ذوق وادب بی نصیب مانده ایم
افسوس و صد افسوس که در این مورد نمیشود اظهار نظر نمود فقط این را بگویم که هم این اختلافات بین شیعه و سنی کار دشمنان است وگرنه خدا یکی پیامبر یکی کتاب یکی و معاد یکی . بخشنده باشید .

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بنام خدا وبا سلام و عذر خواهی بعلت تأخیر و اینکه بارها خواندم و در نتیجه چندین بارها نوشتم و پاک کردم و جرأت درج کردن نیافتم.
و دست آخر و با ترس و لرز . نوشتم .
معانی هر گزاندر حرف ناید
که بهر قلزم اندر ظرف ناید
مثل اینکه قفلی بر افکار پریشانم نهاده باشند . امید که جنابعالی با درج مطلبی این قفل را گشوده و مخلص را امیدوار و تشویق نموده و بر سر ذوق آورید .
عاجز و درماندی شما فریاد . خیلی خرابم .

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

با سلام حضورتان. و با تشکر از مدیران گنجور که حاشیه های ما را هر چند نا مربوط به اصل موضوع که همان ابیات سرآغاز مثنوی باشد نبود .مورد عنایت قرار داده و درج نمودند.
و حالا از محضرتان تقاضا دارم در مورد جریان عود ارواح مطالبی را ارایه نموده و بفرمایید این نظریه در عرفان ما چه جایگاهی دارد با توجه به اینکه اکثر عرفا و علمای اسلام و دیگر ادیان و فرهنگهای جهان طرفدار و به آن عقیده دارند
با تشکر و استفاده وافر از نظریات و مطالب بسیار سودمندتان .
چشم به راهتان.

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

ضمنٱ در رابطه با پرسش دوست ناشناس اینکه آن قدرتیکه می را از نیزار برید و مولانا را از اصل خویش جدا و آنرا بر آبهای خویش چنان در آن دمید که نفیرش ناله های زنان و مردان عالم را در آورد و به گفته شیخ عطار آتش در خرمن سوختگان عالم زد و این نوای آهنگین چنان در فضای جهان طنین انداز شد که تا امروز تمام طالبان عشق و عرفان راشیفته و شیدای خود کرده و از این دریای بی پایان عشق سیراب نموده است
وآن قدرتی که آن نی را از نیزار برید چراغی بود افروخته که به دنبال چراغ نیفروخته میگشت که تمام شرایط افروخته شدن را داشت و فقط محتاج بوسه ای بود تا بکمک آن افروخته شود و جهان را روشنی بخشد
از شعله عشق هر که افروخته نیست.
با او سر سوزنی دلم دوخته نیست.
گر سوخته دل نیی زما دور که ما.
آتش به دلی زنیم کو سوختنی است.
کسی میخواستم از جنس خود که او را قبله سازم و روی بدو آرم که از خود ملول شده بودم.
تا تو چه فهم کنی از این سخن که می گویم از خود ملول شده بودم اکنون چون قبله ساختم آنچه من میگویم فهم کند در یابد
مقالات شمس.
گر ز مسیح پرسدت مرده چگونه زنده کرد
بوسه بده به پیش او جان مرا که اینچنین

پایدار باشید.

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بنام خدا سلام حضورتان
مطالب بسیار ارزشمند جنابعالی را بارها خواندم وهر بار بیشتر متوجه مطالب پر مغزی که هر جمله اش خود کتابی است گردیدم هر روز و هر شب که آنرا مرور میکردم باب تازه ای برایم گشوده میشد و بقدر فهم خویش از این شراب معنوی نوش جان میکردم
آب دریا را اگر نتوان کشید .
هم بقدر تشنگی باید چشید .
چون بخواندم گفته های مستطاب.
زان چشیدم جرعه ای زآب حیات.
تو هم از این آب حیوان نوش کن.
خویش را چون خم می در جوش کن.
باده چون از خم وحدت میچشی.
خویش را بیرون ز کثرت میکشی.
خوشحال از همراهیت . با امید .

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بنام خدا . و با عرض سلام .
بدون مقدمه این پرسش را مطرح میکنم که توحید چیست و انسان
چه جور می‌تونه موحد باشه
اگر ممکن است در این زمینه چند جلسه ای مطالب و توضیحاتی در
حد فهم حقیر ارایه فرمایید
سپاسگزارم . و معذور از اینکه بخاطر معالجه دندان از محضرتان محروم
بودم . در خواست عفو مینمایم

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

*بچشانید

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۸ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

متاسفانه در اینجا هم بچسبانید شد بچسبانید .

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۷ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

با سلام و عرض معذرت از اشتباهی که در کلمه مرسد رخ داده بود.البته اینها شوخیهایی است که گاهی کی بردها انجام میدهند. و انشاءالله که بجای مرسدس سواری سوار بر مرکب نفس شده و با دستی افسار مجاهدت وبا دست دیگر شلاق ریاضت چنان به کوی عشق تاخت دهیم که هیچ مجنونی به گردمان نرسد. و اما مهران عزیز نمیدانم چطور شروع کنم .برایم خیلی مشکل است که بخواهم حضورتان مطالبی را بنویسم این چند مواردی هم که تا حالا نوشته ام از اینجا و آنجا یا از دهان دیگران یاد گرفته و تایپ کرده ام. ایکاش می‌توانستم با همین زبان ساده بی تکلف وعامیانه حرفهایم را برایتان بازگو کنم وشما توضیهاتی را در جوابم می‌فرمودید و بنده از شنیدنش لذت می‌بردم .تا حالا هم هر چه مطالبتان را می‌خوانم احساس میکنم شما بر مسندید و بنده در مقابلتان دو زانو نشسته گوش جان سپرده و از بیاناتتان غرق لذتم برایم این یک حالت خوب و لذت بخشی است احساس میکنم در بهشتم و آیه متکیین علیها متقابلین شاملمان گردیده. چه خوب بود اگر همه مریدان مقابل مراد خویش نشسته و سخنان گرم دلپذیر و آرامبخش پیر وشیخ و مرشد خود را استماع میکردند غرق در لذت . لا یسمعون فیها لغوآ ولا تأثیما . الا قیلأ سلامأ سلامأ . دیگر هیچ حرف لغو و بیهوده و ناراحت کننده ای نبود .کسی اعتراض نمی‌کرد و از بزرگانی چون مولانا و شمس و دیگر بزرگان ایراد نمیگرفت .وفقط حرفهای زیبا و قشنگ و سلام و تحیات از یکدیگر می‌شنیدند .خب بهتر است بیش از این روده درازی نکنم که این کار گنگ و کوری چون من نیست . وخود را بیحرکت در اختیار استاد قرار دهم
تا شوم تسلیم من در امر پیر
همچو صید مرده در چنگال شیر
کردم از موت ارادی ما گزیر
که به بالا رفته گاهی هم به زیر
و از همین جا در کلاس درس استاد شاگرد شویم و مطالبی را به عنوان شروع درس بشنویم و از آن شراب معرفت ما را هم بچسبانید .
من لم یذق لم یدر . تا این شراب شوق که را در گلو کنند.
انشاءالله بعد از این بتوانم لااقل هفته ای یک درس را از شما مرور کنم
سقاهم ربهم شرابٱ طهورا .
و با امید‌ به لطف و احسان شما .

 

۱
۲
۳
sunny dark_mode