گنجور

حاشیه‌ها

محتشم محمدی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۹:

بیت سی ام مصراع دوم نیاز به تصحیح دارد.
داستهانها بشود: داستان ها.
با درود و پوزش و بدرود.

پدرام صفاری در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

پرسشی از دوستان فرهیخته داشتم؟ آیا در مصرغ ...[ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم]، میشود از واژه {جدا از یار شیرینم}استفاده کرد یا خیر؟ و اینکه، آیا این تغییر در مفهوم و وزن تاثیری دارد یا خیر؟

رحیم غلامی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳:

ره عاشقان سپردن نه به پای عقل عام است
همه عاقلان چه مرغ اند و طریق عشق دام است
همه علمها فرو خوان و بر من آی تا من
یشناسمت به حجت که تمام ناتمام است
تو به هر عمامه پوشی که قدم نهاد پیشت
ز پی اش باستادی به نماز کاین امام است
نفسی جهان نباشد ز امام وقت، خالی
بمرنج اگر برنجی چه کنم نص کلام است
تو امام وقت خود را نشناختی به تحقیق
به یقین که مال و جان و سر و زن به تو حرام است
بفروشم آن امامت ز برای نقل مستان
که عمامه بر سر او گرو شراب و جام است
چو امام بود و باشد به جواب من چه گویی؟
اگر از تو بازپرسم که امام تو کدام است
همه قاضیان عالم بدهند خط به خونم
که نزاری مخمّر بترینِ خاص و عام است
نه ز کشتنم هراس و نه ز سوختن غباری
غم ریش کس ندارم که بروت جمله خام است

پیمان در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۶ - چه شورها:

سلام.ببخشید اگه کسی از دوستان از مقصود عارف از گفتن این شعر و داستانی که پشتش هست اطلاعاتی داره بی زحمت بنویسه برامون.متشکرم

حمید در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۷ - دل نهادن عرب بر التماس دلبر خویش و سوگند خوردن کی درین تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست:

سلام، بیت 11 تا 13 اشاهر به این حدیث دارد
لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَلکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.
من در زمین و آسمانم نمی‌گنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای می‌دهد.
کافی، ج 2، ص 128، ح 17

Behzad Behzadi در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

درود
ضمن تشکر از آقا رضا
دلیل دیگری که حافط در مدح پادشاهان غلو کردن می کند این است که میداند که سرچشمه همه این جور و ستم ها خود پادشاه است. پادشاه بهتر از هرکسی می تواند احکام ظالمانه و نابخردانه (اعم از شرعی و حقوقی و سیاسی و اجتماعی) را لغو و باطل کند.در واقع به این حقیقت رسیده است که قدرت هم همانند آب و آفتاب و خاک جزء مطهرات است.و همچنین حافظ سلاحی همچون شمشیر و لشکر جرار ندارد.واعتقادی هم به خون و خونریزی ندارد مگر به غمزه یار مژه سرکش نرگس مستش.حافط هرگز از خوبان لشکر کش قداره بند خون ریز حتی به بهانه ایجاد عدل و داد و هدایت و سعادت بشری در اشعارش به هیج روی و عنوانی یادی نکرده و اسمی نیاورده است. اما برعکس.تا دلت بخواهد از سلیمان و نوح و یوسف و عیسی و موسی و خضر ....از این دست هادیان و رهبران صلح جو نرم رفتار یاد کرده و اسم و مثل آورده است.در واقع حافط پیامبر صلح و دوستی مهربانی و آرامش است.چنین فردی پادشاهان را از آن رو فزاینده مدح می کرده است که از حماقت و طمطراق جاه طلبی آنهاد استفاده کند و با نرمخویی حکم آنها را متزلزل کند و پادشاه لغو و تخفیف فرمان کند.در واقع میرزا رضای کرمانی با اسلحه به ریشه فساد زد و حافط با اشعار نغزش
میرزارضا کرمانی برای شکایت از حاکم کرمان به تهران آمد، اما مورد آزار نایب‌السلطنه کامران میرزا قرار گرفت و مدت‌ها همراه حاج سیاح محلاتی و چند تن دیگر در زندان محبوس بود.. وی در شهر بارفروش به‌قصد کشتن کامران میرزا یک پنج‌لول روسی خرید، اما مدتی بعد قصدش را تغییر داد و تصمیم گرفت کسی را که فکر می‌کرد ریشه تمام فساد ها و بدبختی ها و ستم‌هاست، از میان بردارد. ناصرالدین شاه برای زیارت به شاه‌عبدالعظیم رفت میرزا نیز با استفاده از این فرصت به بهانه تقدیم نامه‌ای به شاه به او نزدیک شده و از زیر عریضه با تپانچه به ناصرالدین شاه شلیک می‌کند. وی شاه را در هنگام ورود به امامزاده حمزه، در داخل حرم هدف گلوله قرار داد و کشت.
takhtjamshidking@gmail.com
@behzaadshabaani

خسرو در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۵:

به نظر من در مصرع (بجز مهر بجر عشق دگر تخم نکاریم) دگر تخم نکاریم درست است. زیرا در اشعار مولانا، مفاهیم عرفای اولویت دارند بر ظرافت و اصول شعر سرایی. مولانا مثل حافظ در قید و بند کلمات و وزن و قافیه ها نیست. پر واضح است که این ابیات در حالت مراقبه بر زبان شاعر عارف جاری می شوند و قطعاً کلمات ظرفیت به دوش کشیدن بار عرفانی مولانا را ندارند.

احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

@KashkooleGibi
هر کسی از ظَنِّ خود شد یارِ من
از درونِ من نَجُست اسرارِ من『مولوی』
ـــــــــــــــ
▣ مصراع اول به «مِیل» و «کوشش بیهوده» ی دیگران برای فهمِ راوی اشاره دارد و از مِیل و کوششِ راوی برایِ فهمِ دیگران ، سخنی به میان نیامده است .
▣ گویا راوی نسبت به دیگران در مقام و موقعیت برتری است که دیگران باید به مرتبه ی او صعود کنند و او هرگز به تنزل از مقام و موقعیت خود و رسیدن به جایگاه دیگران نمی اندیشد .
▣ در مصراع دوم صحبت از سقفِ انتظارات راوی است  یعنی راوی می گوید کسی یارِ من خواهد بود که «اسرار درونی» من را بجوید . به هر حال مصراع دوم نشان می دهد که راوی راغب است اسرار درونی اش جُسته و آشکار شود و البته به دستِ خود این اسرار را آشکار نخواهد کرد .
✓ چه قدر این قسمت به این سخن که «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف (من «گنج پنهان» بودم. دوست داشتم که آشکار شوم. پس خلق را آفریدم تا «شناخته» شوم) نزدیک است .
▣ پس می توانیم بگوییم هر کسی که «اسرار درونی» راوی را «بجوید» «به یقین» ، «یار» راوی می شود . در ضمن این بیت مُبَیِّن این است که راوی از نظر بیرونی برای دیگران «آسان دیدار» است اما از نظر درونی ، سخت در دسترس قرار می گیرد .
▣ کلمه ی «نَجُست» در مصراع دوم می تواند نشان بدهد که دیگران حتی به مرحله ی «جستجوی اسرار» هم نرسیده اند چه برسد به «فهم اسرار» ، تا جایی که راوی سطح توقع و انتظار خود را پایین آورده است و گفته است که اگر کسی به مرحله ی «جست و جوی اسرار» هم برسد به یقین یار من است . و شاید هم منظور راوی این است که فهم و شناخت اسرار برای هیچ کس ممکن نخواهد شد و همان جست و جوی اسرار ، نهایت کوشش دیگران خواهد بود . به قول سهراب : کار ما نیست «شناسایی راز» گُل سرخ / کار ما شاید این است که در «افسون» گُل سرخ «شناور» باشیم.
▎ احمد آذرکمان . حسن آباد فشافویه 97/10/3
پیوند به وبگاه بیرونی

مژگان در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۶:

میتوان گفت یکی از بالاترین شاهکارهای مولاناست وبا حفظ کردن این غزل درهایی به روی انسان باز میکند.

فرهاد در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

پیشنهاد می کنم ''گفتیم'' به صورت ''گفتی ام'' نوشته شود.

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

از جناب رضا ساقی بابت شرح های کامل و زیبایشان تشکر می کنم.

فقری در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۵۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » ترجیع بند:

گفت ترجیعی که می باشد چو در
از معارف وز دقایق جمله پر
این کلام از سینه ای پر خون بود
حالت شوریده ای مجنون بود
آفرین بر بیدل شیرین کلام
بر روانش صد درود و صد سلام ..
سلام و درود و خدا قوت و عرض ادب خدمت هر انسانی که قدمی برای پیشرفت ادب و هنر بر میداره ، من سالها پیش با همین سایت گنجور با شاعرهای بزرگی نظیر بیدل و صائب و امیر خسرو و دیگر بزرگان برای اولین بار آشنا و علاقه مند شدم و شوقم به جایی رسید که تغیر رشته دادم و رفتم ادبیات و طبع شاعریم هم گل کرد و شعرهای ضعیفی هم میگم که همه اش از همین سایت شروع شد ، دست شما عزیزان و تمام کسانی که چه در محیط مجازی و چه در عرصه چاپ و تالیف و تصنیف و تصحیح و ترجمه و .. زحمت می کشن رو می بوسم و امیدوارم تا آفتاب از مشرق طلوع میکنه همیشه خندون باشید .. یا علی مدد .

حبیب در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۶:

سلام شعر بسیار سنگین و موزونی از صاعب مطرح شده.
بیت اول عارف یعنی دانا،متاعبت یعنی پیروی کردن
مشاطه در اخرین ابیات یعنی ارایش کردن و وزین کردن
دوستان اگر کسی راجع به این شعر شرحی داره خوشحال میشوم بشنوم

شیزر در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:

در تصحیح اقای بدیع الزمان فروزان فر بیت اول اینگونه است
ای آنک چو آفتاب فرد است بیا... بی روی تو باغ و برگ زرد است بیا

ونور در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:

فکر کنم هرچه در کائنات می بینی درست باشه کلمه است بنظر اضافه است

سعید در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:

کاش آنقدر سواد داشتم که معنی رباعیات خیام رو بدونم

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

بگرفت کار حُسنت چون عشق من کمالی
خوش باش زان که نبود این هردو را زوالی
حُسنت: جمال و زیبایی تو
کمال: کامل شدن، به نهایت واوج رسیدن
زوال: فروریختن و نابودشدن
معنی بیت: جمال وزیبایی توهمانندِ اشتیاق وعلاقه ی من به اوج کمال وپویایی رسیده است هیچ دغدغه ا ی به دل راه مده نه زیبایی توکاستی می پذیرد نه نیازمندی من، خوش باش که هردودایمی وجاودانه هست.
نصاب حُسن درحدّکمال است
ذکاتم ده که مسکین وفقیرم
در وَهم می‌نگنجد کاندر تصوّرعقل
آید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی
وَهم: گمان وخیال،پندار
تصوّر: 1. صورت کسی یا چیزی را در خیال خود مجسّم ساختن.
2. گمان کردن؛ پنداشتن؛ انگاشتن.
به هیچ معنی: درهیچ موضوعی، درهرموضوعی
مثال: شبیه،مانند
معنی بیت: حتّادرظرف گمان نیزنمی گنجد که عقل توانسته باشد مثالی بهترازاین ،درهرموضوع وبه هر مضمونی تصویرسازی کند. به عبارت دیگر عقل نمی تواند مثال مناسب تر وقانع کننده ترازاین پیداکند حتّادرباره ی هرچیزوهرموضوعی بخواهدمثال بهترازاین پیداکند موفّق نخواهدشد.
بی تردید مثال موردبحث در این بیت، مضمون بیت پیشین است(کارحُسن تو واشتیاق من به سرحدّ کمال رسیده خوش باش که......)
وامّا چراعقل قادرنیست مثال متناسب ترازاین پیداکند؟ برای اینکه سخن پیرامون عشق واشتیاق است روشن است که پای عقل دراین وادی می لنگد ونمی تواندبسان حافظِ عاشق پیشه که ازعشق تعلیم سخن گویی فراگرفته،مضمون سازی کند.
قیاس کردم وتدبیرعقل دررهِ عشق
چوشبنمیست که بربَحرمی کِشدرقمی
شد حظِّ عمرحاصل گر زان که با تو ما را
هرگزبه عمرروزی روزی شود وصالی
حَظّ: لذّت
"هرگز" دراین بیت به معنای هیچ وقت نیست بلکه درقدیم به معنای گاهی وهمیشه ودایم بکارمی رفت ودراینجانیزبه معنای همیشه ودایم بکاررفته است.
"روزی اوّل" به معنی یک روز و روزی دوّم به معنی قسمت ونصیب معنی بیت: اگرتنها دریک روزازعمرمان، وصال تونصیب می گردید لذّت همیشگی بدست می آمد ومی توانستیم تمام عمرازآن لذّت بهره ببریم. یک روز وصال تو لذّت یکروزه ندارد بلکه لذّتی عظیم وتمام ناشدنی دارد ومی توان تمام عمرازآن لذّت بهره برد. حافظ درجای دیگرپارا ازاین هم فراترنهاده ونه یک روز را بلکه یک لحظه وصل را بالذّت همه ی کامهای جهان برابر دانسته است.
به وصل دوست گرت دست می دهد یک دم
بروکه هرچه مراداست درجهان داری
آن دَم که با تو باشم یک سال هست روزی
وان دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی
معنی بیت:ای دوست آن لحظه ای که باتوودرکنارباشم(زمان به چشم من بسیارتند ولذتبخش می گذرد وگذرزمان راحس نمی کنم چنانکه) گذشتِ یکسال به اندازه ی گذر یک روزبه نظرمی آید. درمصرع دوّم:
وآن دمی که دورازتوبوده باشم (زمان بسیارکُند وآزارنده می گذرد چنانکه) گذشتِ یک لحظه به اندازه یکسال طول می کشد.
حافظ دراین بیت زیبا ونغز به مددِ طبع لطیف خویش قرنها پیش قانون نسبیّت رابه زبان شیرین وحافظانه اثبات وعرضه کرده است. آلبرت انیشتین احتمالاً ازاین بیت الهام گرفته که درمورد قانون نسبیّت می گوید:
"وقتی باکسی که عاشقش هشستید ملاقات می کنیدیک ساعت مثل یک ثانیه می گذرد وهنگامی که روی آتش پامی گذاریدیک ثانیه به اندازه ی یک ساعت می گذرد به این می گویند: نسبیّت"
ماهم این هفته برون رفت وبه چشمم سالیست
حال هجران توچه دانی که چه مشکل حالیست
چون من خیال رویت جانا به خواب بینم
کز خواب می‌نبیند چشمم به جز خیالی
معنی بیت: (ای حبیب چون دیدارتوممکن نیست) و ازآنجا که برای من تنها این امکان میسّراست که روی تورا درخواب ببینم ازبداقبالی دریغاکه اصلاً خواب به چشمم نمی آید(چشمم هیچ خودِ خوابیدن رانمی بیند فقط خیالِ خوابیدن رادرسرمی پروراند درنتیجه نمی توانم بخوابم وخیال روی تورانیزنمی توانم درخواب ببینم)
خواب بیداران ببستی وآنگه ازنقش خیال
تهمتی برشبروان خیل خواب انداختی
رَحم آربر دل من کز مِهر روی خوبت
شدشخص ناتوانم باریک چون هلالی
معنی بیت: بردل ِ عاشق من رحم کن ببین که وجودِ ناتوان من ازمحبّت واشتیاق روی نازنین تو چگونه لاغروباریک همچون هلال ماه شده است!
هلالی شدتنم زین غم که باطغرای ابرویش
که باشدمه که بنماید زطاق آسمان ابرو
حافظ مکن شکایت گر وصل دوست خواهی
زین بیشتر بباید بر هجرت احتمالی
معنی بیت: ای حافظ گله وشکایت مکن اگرتووصال دوست می طلبی می بایددرنظرگرفته وپذیرفته باشی که وصال به آسانی بدست نمی آید واحتمال دارد هجران طولانی مدّتی راتحمّل کنی تاقابلیّت لازم رابه دست آوری.
حافظ شکایت ازغم هجران چه می کنی
درهجروصل باشد ودرظلمتست نور

نادر.. در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:

در حضور چنان وجود شگرف
چون نمانم به جمله من مانم..

علی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۶:

سلام ببخشید دوستان تلفظ صیحیح مصراع دوم از بیت دوم چیه؟!

۱
۲۶۱۴
۲۶۱۵
۲۶۱۶
۲۶۱۷
۲۶۱۸
۵۵۲۹