گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حجت الله ماله میر

حجت الله ماله میر


حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۵:

عزیزان به ورای کلمات بروید به معانی کلمات که در فکر هویدا میشوند و نقش دانش را ایفا میکنند بسنده نکنیم تلاش کنیم خودمان مستی مولانا را تجربه کنیم خودمان در وجودمان تحن اقرب را پیدا کنیم ما همه کامل هستیم هستی کاستی نیافریده سوره ملک بخوانید ببیند سوره انسان بخوانید حالات مستی برای من و شماست تلاش کنیم در وجودمان ریسمان حق را پیدا کنیم این همه مثنوی است این چکیده همه ادبیات جهان است خودت را جستجو کن خودت مست باش خودت مولانا باش

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵:

با سلام و سپاس از
عزیزان که متنها نوشتن
اما مهمترین نکته را ندیده اند و نگفته همچنان راز گونه مانده
عارفی چون مولانای جانها نفس را رها کرده شخص نیست یعنی برای خویش شخصیت و تصور فکری که بخواهد در تلاش برای حفظ ان باشد ندارد
او با حق و هستی یکی شده در وحدت است پس او به هر چیزی اشاره میکند با من و شما و همه کسانی که در اینده گفت های او را بخوانند است
پس دل یک دله کردن با مولانا نه برای حسام الدین است میخواهد یک دله کردن را بیاموزیم
یک دله نه یعنی هم خواست شدن و تمنای جسمی و خواهش نفسانی مشترک بلکه معنی دل تهی کرن از غیر است در این صورت فقط دلها هم دلند وگرنه خواسته من با همخواسته ام یک دلی و با بقیه درتضاد است و دشمنی
آیا میتوانید با دل مولانا که خالی بود و جز نام یار نداشت هم دل شوی بسم الله بقیه شعر را خود در وجودت معنی کن

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۹:

سلام به محسن و همایون عزیز
همایون جان آن مقام که فرمودی هست اگر من نبودم جهانی برایم وجود نداشت و اما این که جهان بدون آگاهی وجود نداشت زیرا آگاهی و خرد کل همه افرینش را صورت زده و این بر ما آشکار نمیشود مگر و تنها مگر که به آگآهی جاودانه و ابدی درون خود رسیده باشیم تا مادامی تمام انچه در ک میکنیم فانیست چگونه میتوانیم بگویم او ازلی و ابدیست
مولانا میفرماید جهان فانی را باقی میگیریم آن وجه رب را که درجهان جاریست و باقی نادیده می انگاریم محسن جان ما چگونه میگویم جهان باقیست توسط همان آگاهیمان که در بعد چهارم است

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۸:

با سپاس از دوست گرامی( شکر )که متن بسیار زیبا و با ارزشی را نوشته است
آیا میتوانیم شعر را در خود ببینیم زیرا کلمات اشاره به چیزی مشترک در ما میکند و مولانا میخواهد ما را متوجه آن کند
آیا میتوانیم وسوسه را در خود ببینیم تمناهای لحظه به لحظه که نفس به وسیله سخنگوی درون سر ما مدام بما القا میکند
اگر ببینیم همه شعر ناگهان برایمان معنی میشود
میبینیم کشمکشهای خود را ک فکرهای متضاد برایمان ایجاد میکند که در شعر بصورت نفسی که منظور لحظه ایست که همراه آن فکر میشویم و هم احساس میشویم میپنداریم من آن هستم

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

عزیزان شعر را نخوانده اند
فرمود هیچ مگو غیر قمر هیچ مگو و تکرار کرد هیچ مگو این همه سخن بحث برای اثبات خود
اگر به درک این رسیده باشیم که فکرها بی اختیار است و آن که میگوید من فکر کننده هستم خود یک فکر است و در لحظه حضور در نماز متوجه فکر بی اختیار شده ایم
آنگاه درک هیچ مگو یعنی بی اختیار سخن نگفتن سکوت کردن در درون به گونه ای که واکنش فکری نداشته باشیم و در تماشای فضایی که ما هستیم بمانیم آنگاه بوسه میزنیم بر شعری که میگوید هیچ مگو سخن بیرونی سخن با خودت را ترک کن تا به ساحت مقدس حضور وارد شوی
تا درون ما یکی با ما حرف میزند تا در درون ما پر از تفسیر قضاوت واکنش هست هیچ صدای از حق را نمیشنویم
پس سکوت کن تا بگوشت سخنهای نهان بگوید
فقط اشاره ای به غقمر کنم
قمر در گردش است همچون یک سماع کننده ساکت
سماع کننده ای که در بیرون و درون هیچl صدای ندارد نه سوالی میپرسد نه فکری برایش بروز میکند فقط در تماشاست

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:

ای عزیزان جان . جان من فدای جانهای شما
این اشعار را برای شما گفته دروصف جانهای شما شما که این شعر را میخوانی . خویش تو همین لحظه این شعر را درک میکند همه آن صفات آن طور سینا آن دام آدم آن یار و همدم همه خودت هستی البته برحسام الدین هم سلام مستانه میفرستد اما حسام را شخص نمیپندارداو رهیده از نفس است پس یکیست با مستان حضرت مولانا هستی درون قلب همه شمارو یکی میداند و سلام میفرست یعنی برکات بر شما باد
البته سلام بجانهای شما سلام بخداوند هم هست چون برای مولاا پرده دو بینی کنار رفته و جانهای ما و حق را یکی میبیند
این خویش تو حضور تو که بصورت جا ن نمودکرده همان ریسمان الهی و حبل و ورید توست که فرمود در او آویز که محکمترین پیوند است از خودت بپرس این هوشیاری که از دریچه چشمان بجهان مینگرد کیست این هوشیاری که حتی بفکرهایم آگاه است آنگاه سفر درونی خویش را آغاز کن برای یافتن آن گوهری که مولانا بر او سلام مستانه میفرستد

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

باسلام و احترام به نگاه و نظر همه عزیزان اهل دل و شعر و شاعری
آن بهار جانها هر لحظه از حق سوی ما روان است آن را با جان درک میکنی اگر نه تا ابد بدنبال معنی آن باش چه حاصل
از لطفهای که آن بی صورت جان داده بصورتها با بودنشان و هر لحظه بجانشان حی میدم برقص آمدی بودنت در این جهان حی شدنت گشوده شدن چشمت بجهان را دمی در سکوت فکر و غیبت نفس دیدی برقص نیامدی معنی رقص بچکارت می آید
هیچ سماع کرده ای تا بدانی شاخ تر نیز برقص خویش مشغول است نزد حق و جهان در ورای فکر بی اختیار با چشم دل در هر لحظه در رقصی از نور گردشی جان فزا و فنایی در دل زایش و حی و میت مدام و مستمر است تا چراغ جان تو روشن بجهان باشد این شادی عظیم پایکوبی جهانی را میخواند در جهان هیچ جنبشی بی اشارت او وجود ندارد پس عالم به تمنای او در جنبش رقص گونه است گویی جهان و همه ذرات آن رقصندگان آن دلبر پنهان هستند ببخشید اشک امان نمیدهد که از یار نویسم

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:

با پوزش از عزیزان
عرفان عملی و در انتها فضای پر سرور درست است

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:

با سلام به همه عزیزان جان
این کیست
با شماست این اولین قدم در عرفان علمی است از خود بپرسید من کیستم
مولا ی جانها به خویش رسیده
نه در ذهن و فکرا بلکه با رها کردن نفس که همان فرمانهای فکر بی اختیار است
اکنون او چه میبیند
یک فضای بی نهایت یک سرور مدام یک حضور مستمر
و در توصیف آن توصیف ناشدنی همه تعاریف و مثالهای دیگر را برای تشبیه به او میآورد
و میگوید من همان اسحاق داود سلیمان موسی و همه هستم زیرا او دیگر فرد نیست شخص نیست او در وحدت با همه یکی است اگر سماع کرده باشید در میان سماع بودن بدون فکر و ذهن و آن فضای باز پر سرو ترا در بر میگیرد زیرا او همیشه انجاست و ترا میخواند آگاهی از خویش آگاه میشود ملاقات روح با روح خویش با خویش

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:

من در بیت اول مانده ام و در جستجوی آن دلبرم که پیش وجودش همه خوبان عدمند قافیه میخواهم چکار آرایه ادبی بچارم آید به باقی غزل نرسیده ام هنوز در بیت اولم

 

حجت الله ماله میر در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

همه عزیزان نقطه توجه خود را بدست ذهن داده و در تفسیر افتاده اند مولانا میگوید من و شما آن شادی هستیم اگر یافته ای دیگر تفسیر ندارد اگر نیافته ای چه داری اثبات میشعر مولانا اشاره است به انکه عرفان عمل است نه تفسیر وجدا برای اگر میخواهید شعر را فهم ذاتی کنید یا سماع یا ذکر یا نیکی و بخشش ولا غیر