نیما در ۱۴ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰:
در غزل ۳۶۱
تا دل از آن تو شد دیده فرودوختم
هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام
رضا از کرمان در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۹ در پاسخ به رضا کُماری دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع:
درود بر شما
بعد از گذشت چهل و اندی سال از آن زمان، الان وضعیت استقلال ما و منابع داخلی کشور بر همه روشن ومبرهنه قضاوت واقع بینانه تاریخ نیاز به توضیحات وبحث من وشما نداره ، زمانی که امیر کبیر به قتل رسید نوشتند به درد قولنج مرده بعد ها تاریخ همه چیز را روشن کرد الان هم نوشتار وقضاوت این دسته از عزیزان خرد مند چیزی جز درد قولنج نیست در آینده تاریخ قضاوت خواهد کرد چه کس خردمند بوده و چه کس بی خرد چه کس دست نشانده بود وچه کس میهن پرست عزیزم ، ولی حیف از عمری که به یغما رفت . در باره رفتار مردم نیجریه یا هر جای دیگر هم زود قضاوت نکن صبر کن ببین دانه ای که امروز به زمین میکنند فردا چه میوه ای میده
به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم
شاد باشی
احمد خرمآبادیزاد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:
«گشاد» در مصرع نخست بیت شماره 5 میتواند به معنی «چلّۀ کمان» یا «زهِ کمان» باشد.
توجه داشته باشیم که «کمان ملامت» نیز بارها به کار رفته؛ از جمله بیت شماره 2، غزل 354 حافظ (بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند/تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم).
شادروان دهخدا «گشاد» را «رها کردن تیر از شست» میداند. هرچند، نقش دستوری این واژه در اینجا اسم است.
گفتنی است که در ستون نخست صفحه 19166 لغتنامه دهخدا (چاپ 1377) با استناد به جهانگشای جوینی آمده است: «و از گشادِ منجنیق و کمان، تیر و سنگ پران شد».
شبگرد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ فیروز مشرقی » قطعات » شمارهٔ ۲:
قَنینه: شیشهی شراب، آوندی که در آن شراب پر کنند.
بازآفرینی و برداشتِ خیالانگیز و دلنشینِ فیروز مشرقی از چنگ و از شیشهی شراب، برای آفریدنِ صحنهای حزنآور و تجسم اندوه، در این شعر هویداست.
نوحهگر کرده زبان، چنگِ حزین، از غمِ گُل
موی بگشاده و بر رویْ زنان ناخونا
در این بیت، چنگ را به کسی ماننده کرده که از غمِ گل، آوازِ غمانگیز میسازد و زبانِ خود را نوحهگر کرده است. ظاهرِ چنگ را به کسی همانند کرده که موی خود را به رسم سوگواران گشادهاست و جالبتر از همه آنکه، طرزِ نواختنِ چنگ را، که نواختنِ سیمها با ناخن است، به خراشیدنِ چهره با ناخن همانند میانگارد. با همهی اینها، هیبتِ عاشقی سوختهدل و عزادار و رنجیده را به چنگ میبخشد.
گَه قَنینه به سجود اوفتد از بهرِ دعا
گَه ز غم برفگَنَد یک دهن از دل، خونا
واژگونیِ شیشهی شراب را در اینجا به سجده و دعا مانند کرده و ریختنِ شراب از لبهی آن را به ریختنِ خونِ دل از دهانش؛ و سرخیِ شراب را وجهِ شبهی میان مِی و خون در نظر گرفته است.
برای منی که در مطالعهی شعر و ادبیات فاخرِ کهنِ ایران ناشی و کم تجربهام، تماشای چنین صحنهی زیبا و خلاقانهای جالب و شگفتآور مینمود.
شبگرد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ فیروز مشرقی » قطعات » شمارهٔ ۱:
منظور از «تا بچهش را بَرَد به مهمانا» در بیت دوم چیست؟
شبگرد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷:
دَزدَمَه: هر سیارهای که بر گردِ خورشید حرکت کند؛ از جمله تیر و ناهید و مریخ و زحل و کیوان و دیگران.
اگر مخاطب شعر، آدمی باشد، گمان میرود به این آیهی شریفه تلمیح داشته باشد: «وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ» - «و همهی آنچه را در آسمانهاست و آنچه را در زمین است از سوی خود برای شما مسخّر و رام کرد. بی تردید در این امور برای مردمی که میاندیشند، نشانههایی [بر ربوبیت، حکمت و قدرت خدا] ست.» (سوره جاثیه، آیه ۱۳)
بر مرادت چون نگردد تا قیامت، دورِ چرخ
کز تو در سیرند دایم مهر و ماه و دَزدَمَه
چگونه گمان میبری که روزگاران تا قیامت به مرادِ تو نخواهد گذشت، حال آنکه خورشید و ماه و جملهی سیارهها از تو در گردشاند و مسخّر تو اند؟
یادآورِ این بیت از خواجه حافظ شیرازی:
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نبود
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران، غم مخور
شبگرد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶:
«نَبیذ»، شرابِ خرماست و مراد از «غارجی» یا «غارچی»، صبوحی است؛ و آن شرابیست که در بامدادان نوشیده شود. به هنگامی که «گیتی به آرام اندرون» است.
این بیت را به رودکی نیز نسبت دادهاند.
شبگرد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵:
مَحمِدَت: ستایش، مدح و ثنا، نیکنامی. آنچه بدان ستوده و مدح شوند.
ای میر بوحَمَد، که همه مَحمِدَت همی
از کُنْیَتِ تو خیزد، وز خاندانِ تو
ای امیر ابوحمد، که نیکنامی و ستودگی از کنیهی تو و از خاندانِ تو بر میآید.
منظور از کنیه یا کُنْیَت، «ابوحمد» است. ابوسلیک در این شعر، جزء «حَمَد» را در این نام در نظر گرفتهاست.
به واقع، تصوری ندارم که منظور از امیر ابوحمد در این شعر چه کسیست.
شبگرد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴:
آز: زیادهخواهی، حرص، افزونخواهی.
امتلا: پُری، انباشتگی، سیری، پُریِ شکم.
زَراغَن: زمین ریگناک و سخت، «زراغنگ» نیز گویند.
از فرطِ عطای او زَنَد آز
پیوسته ز امتلا، زَراغَن
گویا منظور از «زَراغَن» در اینجا، معنای عمومیِ زمین است، و نه الزاماً زمین ریگناک و ریگزار؛ و بدین صورت، مفهوم کاملتر و بهتری را میرساند.
زمین از بسیاریِ عطای یزدان، پیوسته، با وجودِ شکم سیری، حرص میزند و بیش میخواهد.
سپهر نواب زاده در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۱ در پاسخ به حسن جعفری دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر:
سلام
معمولا مارگیرها دندان زهرآگین مار را میکِشند تا مطمئن شوند که مار خطری ندارد.
شاید در این داستان مولوی، مارگیر تصور میکرده که مار او بیخطر است. در حالی که هنوز زهر داشته و دزد مار، به تصور اینکه مار بیخطر است، آن را برداشته و در نهایت قربانی شده است.
مارگیر با دیدن جنازه دزد، متوجه شده که مار هنوز زهر داشته و چه خطری را از سر گذرانده.
والله اعلم
احمد خرمآبادیزاد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:
مصرع نخست بیت 5 در نسخه عبدالرسولی به جای «به زر شدی همه کارم ز وصل تو چون زر» به شکل زیر است.
«چو زر شدی همه کارم به وصل همچون زر» (که البته وجود «چو» و «همچون» در این شکل شک برانگیز است).
بررسی نسخههای خطی نشان میدهد که از نظر آماری، شکل «ز زر شدی همه کارم به وصل همچون زر» برتری دارد.
(نسخههای خطی مجلس به شماره ثبت 61914، شماره ثبت 64528 و شماره دفتر 11948را نگاه کنید).
شبگرد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳:
شَمَن: بتپرست.
رهی: فدایی، بنده.
مُشفِق: مهربان، خیرخواه.
«نه بر تو بر شمنی از رهیت مشفقتر»
پرستندهای برای تو نیست که با تو مهربانتر و خیرخواهتر از این فداییِ تو باشد.
جالب توجه بود که ابوسلیک از تناسبِ میانِ «بت» و «شمن» بهره جسته و دلداده را به شمن و دلدار را به بت ماننده ساختهاست.
شبگرد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱:
در جنب: در قیاس با، در مقایسه با.
علو همّت: بزرگیِ همّت.
وُشم: بلدرچین.
چَرغ: پرندهای شکاری از جنس شاهین و باز که تازیان به آن «صَقر» گویند.
در جنبِ عُلُوّ همّتت چرخ
مانندهی وُشم پیشِ چَرغ است
چرخ و گردش روزگاران، در برابرِ بزرگیِ همت تو، بهسانِ بلدرچین در برابرِ شاهین و باز است.
شبگرد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ ابوسلیک گرگانی » قطعات » شمارهٔ ۱:
مزد خواهی که دل ز من ببری
این شگفتی که دید؟ دزدِ بهمزد!
گمان میکنم دزدِ بهمزد، منظور دزدیست که از برای دزدیِ خود، خواستارِ پاداش و مزد میشود.
نیما در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
ترسم چو بازگردی، از دست رفته باشم
کوتاه، جامع و کامل
احمد خرمآبادیزاد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲:
مصرع دوم بیت شماره 4 به شکل «از هجر غافلی که دمار از جهان برآرد» از نظر وزنی دارای سکته است.
به استناد نسخه عبدالرسولی، شکل «از هجر غافلی تو کهت از جهان برآرد» درست است.
رضا از کرمان در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۷ در پاسخ به شعیب حازم دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۳:
درود بر شما
کُمِیت = نوعی رنگ اسب است و به اسبی که دارای چهار قلم سفید و رخ کشیده سفید داشته باشد اطلاق میگردد وکَهَر هم به اسب قهوه ای رنگ ،که یال ودم مشکی داشته باشه میگویند واگر یال ودم حنایی یا طلایی داشته باشه کُرَنگ نامیده میشه
کمیت عربی یعنی اسب با مشخصات بالا از نژاد عربی وفکر نکنم ربطی به اندیشه عربی وفلسفه محمدی داشته باشد
شاد باشی
حسن رحیمی در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:
این کوزه که آبخوارهٔ مُزدوریست از دیدهٔ شاهیست و دل دستوریست هر کاسهٔ می که بر کفِ مخموریست از عارض مستی و لب مستوریست
اصل واژه شاهیست درست میباشد
نباید ویرایش و تبدیل به شاهی کرد
حرف تا در کلمه شاهیست در تقطیع ساقط میشود و قُدما اینکار را جایز میدانستند امّا متاخّرین نمیکنند.
جهن یزداد در ۱۵ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ ابوالمثل بخارایی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱:
شراب شب و نشئه آن نیرزد
به فاژیدن بامدان خمارش
۰-
به فاژیدن بامدادان نیرزد
شب باده خواری و آواز و سازش
نیما در ۱۴ روز قبل، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱: