گنجور

حاشیه‌ها

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴:

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴
                         
کرده ام خاکِ درِ میکده را ، بسترِ خویش
می گذارم چو سبو، دست به زیرِ سرِ خویش

ما سمندرصفتان ، بلبلِ گلخن زادیم
سبزه ی عیش ندیدیم ، ز بوم و برِ خوبش

در غمت ، صبر و ثباتم همه آشوب شده ست
بحرِ طوفان زده ام، باخته ام لنگرِ خویش

بیضه گردیده قفس، مرغِ گرفتارِ مرا
داد آزادیَم ، از منّتِ بال و پرِ خویش

دمِ شمشیر ، رگِ خوابِ فراغت شودَش
هرکه ، در دامنِ تسلیم ، گذارد سرِ خویش

عجبی نیست ، اگر کافرِ عشقیم تمام
دل و دین می بری ، از جلوه ی جان پرورِ خویش

سرکشان را فکنَد ، تیغِ مکافات ز پای
شعله را زود نشانند ، به خاکسترِ خویش

چهره بی پرده نمودی، همه شیدا گشتند
فارغم ساختی ، از طعنِ ملامتگرِ خویش

بیخود از نشئهٔ دیدارِ خودی می دانم
مستِ من، آینه را ساخته ای ساغرِ خویش

حکمِ فرماندهیِ کشورِ دلهایِ خراب
داده ای باز ، به مژگانِ جفا گسترِ خویش

سینه اش روزِ جزا ، لطمه خورِ دستِ رَد است
هرکه از داغ ،  مزیّن نکند محضرِ خویش

دست فارغ نشد از چاکِ گریبان ، ما را
آستینی نکشیدیم ، به چشمِ ترِ خویش

غنچه ، آمادهٔ تاراجِ نسیم آمده است
هرزه، خاطر نکنی جمع ، به مشتِ زرِ خویش

کوه و صحرا ، همه از آتشِ عشقت داغند
لاله را سوخته ای، از رخِ چون آذرِ خویش

هر طرف می نگرم ، تیغِ جفایی ست بلند
شیوهٔ داد، برون کرده ای از کشورِ خویش

بلبل و گل همه دم  همنفَسانند ، حزین
بی نوا من ، که جدا مانده ام از دلبرِ خویش

علی میراحمدی در ‫۱۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶۶:

«یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده»
مگر عرفان را با پیمانه میدهند؟!!

بسیار بی ربط است!
حافظ همین معنا را این چنین بیان میکند:
«ساقی به نور باده برافروز جام ما»
سخن حافظ هنری تر است و دایره مخاطبان وسیعتری نیز دارد.
اما بیت صائب خنک و بی مزه و تا حدی لوس است و حتی دل مخاطبان اهل عرفان را هم میزند!

پریشاد محرابی در ‫۱۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

بیتی توی بند دوم هست که پند اول با ساکن اومده: 

پندْ آنان دهند، خلق ای کاش /  که ز عشقِ تو می‌دهندم پند

در حالی که درست‌تر اینه که پند اول با کسره همراه باشه:

پندِ آنان دهند خلق ای کاش/که ز عشق تو میدهندم پند

یعنی کاش خلق به جای من،  آن کسانی رو پند بدهند که من رو در مورد عشق تو نصیحت میکنند.

ساکن کردن پند اول، کلمه‌ی آنان رو فاعل میکنه در حالی که مفعوله و خلق فاعل.

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷:

در مصرع نخست بیت شماره 4، «تَر آمدن» به معنی «بی شرم بودن» است. لغتنامه دهخدا (ستون دوم، صفحه 6571، چاپ 1377) بیت 4 را شاهدی بر همین معنی آورده است.

Aghil Adibi در ‫۱۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:

منظور مصرع دوم از افغان چی هست

 

برمک در ‫۱۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

در خوانشها  این احسان حلاج  چه صدایی دارد چه غوغا میخواند چه با سوز . دیوانه ام کردی پسر

برمک در ‫۱۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

دوستان این بیت را باید  بدین معنی  خواند  ما  برای حاجب ابرو نمیریزیم   حاجت ما را  با پادشه بگوی  که  تا با پادشاه گویی  روزی مقدر است

 با پادشه(گرانمایه و راد  ) بگوی که روزی مقدر است 

بهرام خاراباف در ‫۱۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

ای یوسفِ خوش نامِ ما ، خوش می روی بر بامِ ما 

 ای دَر شکسته جامِ ما ، ای بَردَریده دامِ ما

 

ای نورِ ما ، ای سورِ ما ، ای دولتِ منصورِ ما

  جوشی بِنِه در شورِ ما ، تا مَی شود انگورِ ما

 

 ای دلبر و مقصودِ ما ، ای قبله و معبودِ ما

 آتش زدی در عودِ ما ، نظّاره کن در دودِ ما

 

 ای یارِ ما ، عیّارِ ما ، دامِ دلِ خَمّارِ ما

 پا وامَکش از کارِ ما ، بِستان گِرو دستارِ ما

 

 در گِل بمانده پایِ دل ، جان می دهم چه جایِ دل 

وز آتشِ سودایِ دل ، ای وایِ دل ، ای وایِ ما

 

#مولوی

زیبایی های ابیات:

همه ابیات دوتا ردیف وقافیه دارند

این غزل قافیه همسان ندارد درعوض ردیف (ما )درهمه مصرع ها وحدت آهنگین غزل را حفظ کرده است (ما)فقط درمصرع بیت آخر وجودندارد

همه ابیات،به جزبیت آخر،با خطابه(ای) شروع می شوند

خطابه (ای)درمصرع اول بیتهای دوم وسوم ودرمصرع پایان(دوبارپی درپی)تکرارمی گردد

 

دربیت دوم ،وچهارم مصرع اول سه تاردیف وقافیه هست(نورما،سورما،منصورما)(یارما،عیارما،خمارما)

تکرار(خوش)درمصرع اول

واج خواهی حرف ش(خوش،شکسته،جوشی،شورمی شود)

هم آوایی (معبود)و(عود)

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱۴ روز قبل، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:

1-وجود واژه نامناسب «مرفق» در مصرع نخست بیت 6، آنرا کاملا نامفهوم کرده است.

2-در دیوان خاقانی (عبدالرسولی، سال 1355)، با رفع اشتباه چاپی نسخه سال 1316، بیت شماره 6 به شکل زیر است:

«پروانهٔ وصل ار سر و زر خواهد بدهم/آن شحنهٔ حسن ارچه سر و زر نپذیرد»

3-در نسخه‌های زیر، مصرع نخست چنین است «پروانهٔ وصل ار سر و زر خواهد بفرست»:

–نسخه خطی مجلس به شماره دفتر 11948

–نسخه خطی مجلس به شماره دفتر 61914

–نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 64528

ali solgi در ‫۱۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

شاید این غزل برای خیلی از خواننده ها چیز خیلی تعجبداور باسه ولی برای کسانی که باحیوانات اهلی سرکارداشتن وکارهای انها رادیدن کاملا طبیعی وبه هنر مولانا که چگونه حسادت و فضولی دیگران در بین دوعاشق ومعشوق ودخالت وطعنه زدن به عاشق که باید اینکاروکنی وگرنه تااخرعمرت به نتیجه دلخواه نمیرسی واگرمن بودم اینکارراانجام میدادم گفته است دقیقا شبیه خری که خیلی ادعاداردومیخواهد صحنه رااز ان خود کند ووقتی فرصت براش مقدورمیشه جز بوکردن بول طرف مقابل دیگه نمیتونه کاری کنه یامثل کسی که فرق مشک وپشک را نمیدونه وبرای پیداکردن ان باید اونویابو کند یاتست کند که پشک هست یامشک یادر حالتی میگوید اوخودش اینقد حول هستش و مبتدی وغرق هیجانات وهوس که وقتی خربول میکند صورتش عقب نمیکشه که الوده نشه والی اخر که اینها همه نتیجه حسادت وفضولی ودخالت در کاردیگران است که جناب مولانارا مجبورکرده ازذحیوانات تمثیل بگیره همچنان که خیلی از فزلها از جنبه های دیگر از گل وگیاه حیوانات مثال زده شده بقول خود مولانا بایبار دستشویی در دریا دریا الوده نمیشود بخاطراینکه انسان وقتی وارد اب میشود خودبخود سردی اب موجب بول کردن میشود ومعمولا کسی در دریا خودشونگه نمیداره تابیاد خونه بره دستشویی واقعیت براساس چیزی که درطبیعت داره اتفاق میافتند  این هنر ودانش عظیمی میخواهد که از ان دقیق الگوبرداری کرد و به بیان شعر درجهت اسانترکردن فهم برای مخاطب بکار برده هم تنوع هم طنز هم هزل هم واقعیت بیان کرده

یوسف شیردلپور در ‫۱۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۱۲ در پاسخ به محمد ع دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:

جناب آقای محمد درود برشما 

واقعاکه غوغایست این شعر وغزل وصد البته که نوای نی مسیحی هایی استاد بزرگوار جناب آقای محمد موسوی و صدای از خود بی خود نمای استاد شجریان... اجرای خصوصی دیده مشتاق 🌹🌹🌹🖐️🖐️🖐️

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

مصرع دوم بیت شماره 2، یعنی «تسبیح درآویزد، زُنّار دراندازد» در نسخه عبدالرسولی به شکل زیر ثبت شده است که کاملا با مصرع نخست سازگار است:

«تسبیح درآموزد، ُزنّار دراندازد»

درخور یادآوری است که حتی در زیرنویس صفحه 578 نسخه علی سجادی آمده است که از نظر آماری، بین «درآموزد» و «درآویزد»، برتری با نخستین واژه است؛ یعنی واژه «درآویزد» تنها در یک نسخه خطی ثبت شده است.

گفتنی است که در این بیت «تسبیح» عبارت است از «سبحان‌الله گفتن».

اما یک پرسش جدی و بسیار ساده: مگر کافر تسبیح دارد که آنرا مثلا کنار بگذارد؟ یعنی، با وجود شکل کنونی مصرع دوم، رابطۀ معنایی بین دو مصرع قطع شده است. اگر بیت را به شکل زیر بنویسیم:

«کافر که رخش بیند با معجزهٔ لعلش/تسبیح درآموزد، زُنّار دراندازد»،

معنی آن کاملا روشن می‌شود: کافر که رخ او را با معجزۀ لعلش ببیند، گفتن سبحان‌الله می‌آموزد و زنّار می‌اندازد.

 

*هرکس–دقیقا هرکس–که در کار بررسی این بیت، مصرع نخست را از نظر بیندازد و تنها روی مصرع دوم و مفهوم‌های محدود متمرکز شود، به آسانی دچار خطا خواهد شد.

*به گفتۀ دیگر، بزرگترین خطر در انجام هر کار–از جمله پژوهشی–افتادن به دام نگرش موضعی و فریب ذهن است.

محسن عبدی در ‫۱۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - شیرکشتن خسرو در بزم‌گاه:

بر آمد تندشیری بیشه‌پرورد که ...

برآمد تند، شیری بیشه‌پرورد

تندشیر سر‌هم نوشته شده که صحیح نیست.

محسن عبدی در ‫۱۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - شیرکشتن خسرو در بزم‌گاه:

شراب و عاشقی هم‌دست گشته شهنشه زین دومی سرمست گشته

دو می صحیح است. یعنی می عشق و می حقیقی

در متن به صورت دومی نوشته شده.

محسن عبدی در ‫۱۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:

چو گل بر نرگسش کرده نظاره به ...

بیت دارای حسن تعلیل است.

محسن عبدی در ‫۱۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:

غزال شیرمست از دل‌نوازی به ...

شیرمست: ویژگی شیرخواره‌ای که از بسیار خوردن شیر سرمست و سرحال شده.

محسن عبدی در ‫۱۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:

هوا بر سبزه گوهرها گسسته زمرد را به مروارید بسته

وصف شبنم بر برگ ها

زمرد سبز رنگ

مروارید هم قطره شبنم

محسن عبدی در ‫۱۵ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:

زمین نطع شقایق‌پوش گشته شقایق مهد مرزن‌گوش گشته

مرزن‌گوش یا مرزنجوش : گیاهی است سبز و خوشبو با شاخه های بلند و گل های کبود و برگ هایی که مانند گوش موش است .

۱
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۵۶۱۰