محمود صبورنیا در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۶:
نوا
#مریم دل نشود حامل انوار مسیح
تا امانت ز نهانی به نهانی نرسد
حامله ظاهر امر است ، و اصل حامل اسرار نهانی حق است ، که اولیا خدا حامل اسرار نهانی حق هستند
اسرار حق میخواهند جاری شوند برای هدایت خلق.... فأرسلنا الیها روحنا" به معنای "ما روح خود را به سوی او فرستادیم" است. سوره مریم، آیه ۱۷
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّاو جدا از آنان پوشش و پرده ای برای خود قرار داد. و ما روح خود را به سوی او فرستادیم، پس برای او [به صورت] بشری خوش اندام و معتدل نمودار شد.
HRezaa در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۴ در پاسخ به مهدی کاظمی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۶ - حکایت پادشاه جهود دیگر کی در هلاک دین عیسی سعی نمود:
درود بر شما
سپاس فراوان
سُلگی قاسم . در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۲:
یک کلام اگر جلو نَفسِ خودش بگیره دَر دهان مردم و حرف وحدیث رو نخواهد گرفت
رضا از کرمان در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۱۷ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۲ - باز جواب گفتن آن امیر ایشان را:
درود
باید توجه داشت وبارها گفتهام که حکایات نقل شده در مثنوی به جهت تفنن و وقت گذرانی نیامدهاند وحضرت مولانا به جهت راهنمایی سالکان طریق حق آنها را آورده و هر کارکتر نمادی واستعارهای است تا ایشان مقصود خود را بیان کند در کتاب قصص مثنوی اصل این حکایت را استاد فروزانفر طبق کتاب احیا العلوم به زمان خلافت معتضد عباسی وآن شخص زاهد را ابوالحسن نوری از عرفای آن دوره دانسته است که خمهای شراب خلیفه را میشکند والی آخر که باعث اطاله کلام میگردد ومولانا باذهن خلاق خود در اصل حکایت تصرف کرده .
در اینجا امیر استعاره از اولیای الهی وانسان کامل و شراب کنایه از خرد خدایی وشراب معرفت وعشق الهی و زاهد کنایه از متشرعینی است که از باده عشق ناآگاهند و بدلیل اینکه نمیتوانسته بادهخواری را توجیه کند در آخر به پند واندرز پرداخته کما اینکه در ابیات قبل از حکایت ضیا دلق وشیخ الاسلام نیز چنین آورده
طالب یزدان وآنگه عیش ونوش؟
باده شیطان و وآنگه نیم هوش ؟
هوش تو بی می چنین پژمرده است
هوشها باید بر آن هوش تو بست
تا چه باشد هوش تو هنگام سکر
ای چو مرغی گشته صید دام سکر
پس میبینیم برای مذموم داشتن باده انگوری ومسکرات رایج الکلی در آخر آورده
گفت نه نه من حریف آن میام
من به ذوق این خوشی قانع نیام
الی آخر که داره میکه آنان که از باده عشق الهی مستند هرگز لذات دنیوی برایشان جلوهای ندارد واولیا ورسولان الهی بدین دلیل از خوشیهای زندگی دست کشیدهاند که در نشاط معنوی غوطه ورند( البته نمیشه به قطع گفت واغراقه بنظرم چون استثنا هم دارد).ودر همینجا حکایت را جمع کرده
شاید توقع داشتی زاهد بیچاره که سبوی شراب را شکسته اعدام کنه امرای قدیم از امرای امروزی رحمدلتر بودن امیر هم امیرهای قدیم
شاد باشی عزیزم
کسری ارمغانی در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:
بنام خدا
چیزی که بنظر من میاد : مسیر تبدیل شده به هیچ و رسیدن به پایینترین قسمت زمین و کف دریا ، (احتمالا این کف نه کف آب دریا ) کف و هیچ
و دیگه اینکه : خیلی چیزها میدانم ولی در آن دریا افیونی به من دادند که نتوانم برای کسی بگویم دانش آنرا
رضا از کرمان در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۸ - حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمد را:
آقا کوروش عزیز درود
کحال هم در معنی سرمه آمده وهم چشم پزشک که در این بیت از هر دو معنی استفاده شده
نه چشم پزشکی هست که او را درمان کند نه خود دانش وعقلی دارد که به سرمه شفا بخش دست پیدا کند
منظور آن زاهد حکایت است نه چشم بصیرت دارد و نه دسترسی به سرمه روشنبینی دارد ونه آنکه انسان کامل وراهنمایی از او دستگیری نمیکند
البته ناگفته نماkد خداوند هم خود وهم به واسطه اولیای خود وظیفه هدایت نوع بشر را بر خود فرض کرده ولیکن گام اول در این مسیر طلب سالک است آنهم طلب واقعی
شاد باشی
رضا از کرمان در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۸ - حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمد را:
درود بر شما ممنونم
بنظر خویشش راحتر خونده میشه وآهنگ شعر را بهم نمیریزه ولی بنده علم به تقطیع و بحرهای کلام منظوم وافاعیل عروضی را ندارم و حتما دوستان صاحب نظر راهنمایی میفرمایند .
شاد باشی
کوروش در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۲ - باز جواب گفتن آن امیر ایشان را:
این داستان همینجا ناتمام موند ؟
نفهمیدیم امیر آخر سر با زاهد چیکار کرد
کوروش در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۵۹ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۸ - حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمد را:
سپاسگزارم
مصرع دوم چجوری خونده میشه ؟
تا شود خویشِ خوش ؟
یا خویشش خوش ؟
کوروش در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۸ - حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمد را:
نه یکی کحال کو را غم خورد
نیش عقلی که به کحلی پی برد
یعنی چه ؟
سیدمحمد جهانشاهی در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷:
نه در کفر میآید و نی در ایمان
سیدمحمد جهانشاهی در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷:
پسِ پرده ، پندار میسوزم اکنون
سوره صادقی در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور:
ریشش در نیامده و هنوز دل به دلبری نداده !!
جالبه که در آن زمان اینها برای یک معشوق مرد ارزش دلبرانه بوده :)
منیب احمدی در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۷ در پاسخ به کاف دال دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:
سلام ببخشید بزرگوار این شعر از کی هست ؟
«مولوی هرگز نشد مولای روم
تا غلام شمس تبریزی نشد .»
سوره صادقی در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور:
به نظر میرسد برای آنکه وزن درست در بیاید، مصرع اول بلورین را باید بولورین خواند.
سوره صادقی در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۲ در پاسخ به فرهود دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم:
خیلی ممنون. معنیش حالا خیلی واضحتر و منطقیتر شد.
HRezaa در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۱ در پاسخ به حامد کهن دل دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۲ - کشتن وزیر خویشتن را در خلوت:
درود بر شما
سپاس
صمد ناظم زاده در ۲۱ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۵:
واقعا زیباست
حدیثی هست منتسب به امام علی علیه السلام که می فرماید در شنیدن چیزی هست که در دانستن نیست
وقتی بیت ما قبل آخر را شنیدم متوجه بی ارزشی دنیا شدم و اینکه بعضی وقتا بیهوده خودمان را عذاب می دهیم
رضا از کرمان در ۲۱ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:
دلخسته گرامی درود بر شما
خیلی جالبه که این معنی رویش مو و بریدن عاشق از معشوق را من هم در آثار شعرا به کرات دیده.ام واین نشان از عشق ایشان به پسران نو رسته دارد و انگار قبح این عمل در گذشته ناچیز مینموده متاسفانه ، کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی اثر دکتر سیروس شمیسا به تبیین این موضوع بخوبی پرداخته ولیکن در تصوف جمال پرستی را راهی به عشقورزی به خداوند میدانستهاند وعشقبازی با پسران جوان را راهی برای دستیابی به جمال حقیقی می پنداشتند ودست آویز ایشان این بود که میگفتند الله جمیل ویحب الجمال این پدیده زشت ریشه در هجوم اقوام ترک مثل سلجوقیان ومغولان به این مرز وبوم دارد ودر خانقاه بعضی از صوفیان ومراکز پرورش طلاب علوم دینی رسوخ کرده وهنوز هم وجود دارد .
در هر صورت تکرار مکررات بود واطاله کلام از حسن توجه وشکست نفسی حضرتعالی ممنون و شرمندهام شاد باشی عزیز
علیرضا فتح آبادی در ۲۰ روز قبل، جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۱۹ در پاسخ به امین آب آذرسا دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۲: