گنجور

حاشیه‌ها

دکتر م.ک. در ‫۲۵ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲:

اَلْمُلْکُ قَد تَباهیٰ مِن جِدِّهِ و جَدِّه
یا رب که جاودان باد این قدر و این معالی

معنی ترکیب عربی بیت:

المُلْکُ: پادشاهی، سلطنت

قَد تَباهیٰ: به خود بالید، فخر کرد

مِن جِدِّهِ: از کوشش او

و جَدِّه: و از پدربزرگش

در اینجا «جِدّ» می‌تواند دو معنا داشته باشد:

جِدّ (با کسره) به‌معنای کوشش، همت، تلاش

جَدّ (با فتحه) به‌معنای پدربزرگ

اما چون در متن هر دو آمده: جِدِّهِ وَ جَدِّه، شاعر با استفاده از بازی زبانی، از هر دو معنا استفاده کرده:

سلطنت به‌خاطر کوشش خودش (جِدّ)

و نسبت خانوادگی‌اش (جَدّ: پدربزرگش)

ترجمه کل بیت:

پادشاهی از کوشش و از نَسَب (یعنی تلاش خودش و پدربزرگ بزرگوارش) به خود می‌بالد.
ای پروردگار! این شوکت و بزرگی را جاودانه بگردان.

فاطمه زمانی در ‫۲۶ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۰ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:

هزاران سپاس جناب رضا

جلیل امین پور در ‫۲۶ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
حافظ بود یک عالمی ازعالمان روزگار
اشعار او عرفانی و شایسته پروردگار
بعضی زاشعارش بود در ذم افراد دغل
آنان که بودند آنزمان،منافقین روزگار
از «می » اگر دم می زند حافظ در اشعار خودش
او نیک می داند که «می» باشد حرام کردگار
پس این تناقض را چسان باید نمائیم برطرف
گر« می» خورد حافظ چرا ؟ می گوید از پروردگار
پس «می» ندارد معنی معمولی خودرا که ما
خوانیم حافظ را کنون میخواره ای در روزگار
آنجا که توصیف می کند اهل ریا و خدعه را
حافظ ز «می» گوید سخن روشن نماید قبح کار
هر جا زعشق دم می زند  منظور او عشق خداست
گر چه بظاهر عشق او باشد برای یک نگار
این سبک از اشعار او طرفندی از حافظ بود
وقتی که دارد او گله از ساحت پروردگار
آنان که از روی غرض یا از سر ناآگهی 
تهمت زنند این شاعر عرفانی والا تبار
دنبال این هستند کنند توجیه کار خویشتن
هم «می» خورند و همچنین باشند خوب روزگار

 

احمد رحمت‌بر در ‫۲۶ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در شکرانه سلامتی ذات اقدس شهریاری دام ملکه د‌ر فتنهٔ باب علیه‌اللعنه و ا‌لعذاب:

بلقیس ثانی لقب مهد علیای صفوی (مادر شاه عباس بزرگ) بوده است ولی در مورد مهدعلیای قاجاری (مادر ناصرالدین شاه) ندیدم که چنین لقبی در جایی استفاده شده باشد.

احمد رحمت‌بر در ‫۲۶ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در شکرانه سلامتی ذات اقدس شهریاری دام ملکه د‌ر فتنهٔ باب علیه‌اللعنه و ا‌لعذاب:

در بیت بیست و هشتم، «حتی توارت بالحجاب» تضمینی است از آیه بیست و سه سوره ص.

احمد رحمت‌بر در ‫۲۶ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در شکرانه سلامتی ذات اقدس شهریاری دام ملکه د‌ر فتنهٔ باب علیه‌اللعنه و ا‌لعذاب:

شیرِ غاب یعنی شیر جنگل

مریم هروی در ‫۲۶ روز قبل، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

دوستان بزرگوار سلام.

در خصوص جَستنِ پلک چشم که از قدیم نشانۀ دیدار دوست تلقی می شده و اشتباه استاد شجریان، خود اسداد در مصاحبه ای گفته بودند من همیشه قبل از خوانش اشعار، با استاد ابتهاج مشورت می کردم، منتها در زمان گزینش و خوانش این شعر ، آقای ابتهاج در دسترس نبودند و من قرائت خودم را صحیح تصور کردم که بعدا با گوشزد ایشان متوجه اشتباهم شدم.

کامران ملکی در ‫۲۶ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » غم باسدی قلیانیمی:

با سلام و عرض ادب و احترام

آیا امکان خوانش شعر فقط با کامپیوتر میسر است و با گوشی ممکن نیست؟

مهرناز در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۷ - تمثیل موبد چهارم:

واقعا این دنباله وجود داره یا بعدا اضافه شده؟

فرهود در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۹ در پاسخ به محمدرضا دربارهٔ وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۵ - حکایت:

موفق باشید

محمد هارون صادقی در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

سرااغ سایه از خورشید نتوان ...

با عرض سلام و تقدیم احترامات خدمت دست اندرکاران سایت وزین گنجور و رهبری معظم شان! یک سلام ویژه خدمت مخاطبین محترم که متن بنده را مطالعه میفرمایند. 

غزل زیبای حضرت ابوالمعانی بیدل را داشتم مطالعه میکردم، چشمم به قلم افتادگی های کتبی مقابل شد:  اگر بیان نکنم از نصاف بدور است. 

چه‌ احسان داشت‌ یارب جوهرشمشیر بید (بیدادش)

که‌ درهرقطرة‌ خون‌ سجدة‌ شکری‌ست‌ بسرال را (شکریست بسمل را)

نفس در قطع راه عمر عذر لنگ می‌  (می آرد)

نصیحت پیشرو باشد به وقت‌ کارکاهل را

چو ماه نو مکن‌ گردن‌ کشی‌ گر نیستی ن (ناقص)

که اینجا جپ سعرداری‌کمالی نیست‌کاملرا (که اینجا جز سپر داری کمالی نیست کامل را)

سرااغ سایه از خورشید نتوان یافتن بیدل  (سراغ)

من و آیینهٔ نازی‌ که می‌سوزد مقابل را

امیدوارم به اصلاحات این ابیات زیبا و دلنشین پرداخته بر ممنونیت بیفزاید. وسلام

فریبا اسدپور در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

متناقض نیست؟

برمک در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

 

بماند از گشاد و برش در شگفت بیازید تیر و کمان برگرفت


واژه گشای و گشایش و گشاد در پارسی بچم افتتاح است

ه طالبی در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

بگذارید کمی تحلیلی به بیت یکی مانده به پایان نگاه کنیم و ببینیم واژه رندان مناسب است یا قران یا چیز دیگری.

بهتر است از خود حافظ کمک بگیریم و واژه های "مذهب"، "رندان" و "صاحب دیوان" را در سروده های حافظ جستجو کنیم.

1- غزل 31 (مذهب): من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می  زاهدان معذور داریدم که اینم "مذهب" است.

2- غزل 46 (مذهب و رند): در "مذهب" ما "باده حلال است" و لیکن بی روی تو...و

     "می خواره" و سرگشته و "رندیم" و نظرباز وان کس که....

3-  غزل 493 (رند و مذهب): فکر خود و رای خود در عالم "رندی" نیست       کفر است در این "مذهب" خودبینی و خودرایی

4- غزل 71 (صاحب دیوان): "صاحب دیوان" ما گویی نمی داند "حساب"      کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست

نتیجه:

1- حافظ مذهب را مذهب رندان معرفی می کند، افرادی با مذهب خاص که پیروان آن یکتاپرست ولی غیر متشرع هستند (شرابخوار و ...)

2- صاحب دیوان شغلی بوده که وظیفه آن حسابداری، خزانه داری و امور مالی بوده. تا زمان قاجار نیز به حسابدار و مدیر مالی حکومت صاحب دیوان می گفتند (جستجو در اینترنت)

4- دیوان به معنی اداری، حکومتی، دفتری است.

5- دولت به معنی مال، ثروت و تمکن مالی است.

6- حافظ مانند بسیاری از محققین و اهل علم و فضل و ادب که مشغول کارهای اقتصادی نیستند گاه و بیگاه مشکلات مالی داشته و در سروده هایش آن را گفته است و گاهی در همین رابطه و برای تاثیرگذاری بر دیوان، از صاحب دیوان گله کرده (غزل 71) یا تعریف کرده (همین غزل)

 در این بیت با توجه به معنی واژه دولت و سیاق غزل که تمجید از رندان غیر متشرع است و همچنین با در نظر گرفتن آنکه در پایان از صاحب دیوان تمجید کرده است منطقی به نظر می رسد واژه مناسب "دیوان" و یا هتا نام یا لقب شخصی خاص باشد مانند "سلطان". واژه سلطان در غزل ها استفاده شده است، مانند غزل 191. واژه دولت (با توجه به معنی آن) با  واژه های دیگر سازگار نیست و بیشترین سازگاری را با سلطان یا دیوان دارد به ویژه "سلطان" با ترکیب "سلامت طلبی" در مصرع پیش سازگارتر است.

این نظری بود اما "خدا دانای مطلق است"

 

Sina Jafari در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۸:

نه هر سخن که برآید، بگوید ...

اگر اهل فهم هر سخنی را بگوید دیگر اهل فهم نیست نباید با برملا کردن اسرار شاهی سر خود را به باد دهد. 

Sina Jafari در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۸:

تنی چند از بندگانِ محمود ...

تعدادی از خدمتکاران و اطرافیان به حسن میمندی گفتن، پادشاه درباره ی فلان تصمیم چه با تو چه مشورتی کرده، گفت آنچه به من گفته در 

Sina Jafari در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۴:

آن کس که به قرآن و خبر زو ...

کسی که ک نمی‌توانی اورا با سخنان بزرگان و قرآن رستگار کنی بهترین جواب برای او این است که بی اعتنا باشی 

Sina Jafari در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۴:

عالمی معتبر را مناظره افتاد ...

یک اندیشمند سرشناس با یکی از بی دینان که خداوند همه ی آنها را به شدید ترین وجه لعنت کند، و با منطق و دلیل نتوانست اورا قانع کند، تسلیم شد و از بحث برگشت، گفت من علمم را از قرآن و احادیث بدست آوردم و او به این چیز ها اعتقاد ندارد و تاثیر نمی‌گیرد ،. به چه دلیل من باید سخنان کفر آمیز او را بشنوم 

علی میراحمدی در ‫۲۷ روز قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۱۰ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - حب الوطن:

درود. این ابیات در کجاست ؟

۱
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۵۴۵۰