گنجور

حاشیه‌ها

شیما در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷:

معنای شعر در ابتدا برای من مشخص نبود. به خصوص که «به نیزه» سرهم نوشته شده.

بعد از جست‌وجو در اینترنت رسیدم به وبلاگی که «ربودن حلقه با نیزه» رو توضیح داده بود:

«... یک داستان عوامانه و در هنگام شرح و بیان هنرنمایی یکی از قهرمانان می‌ خوانید که پیاده ی جلودار پهلوان به میدان آمد و مقداری حلقه ی آهنین را در فاصله های مختلف روی زمین پخش کرد. آن گاه سوار به قصد عرض هنر به تاخت از آن سوی میدان فرا رسید و در ضمن تاختن اسب با سرعت هر چه تمام تر حلقه‌ ها را یکا یک با سر نیزه از زمین بر چید ...» 

در کنار این توضیح، با دانستن معنی «خال» و «رخ زنگی» معنی شعر مشخص می‌شه.

خال = نقطه‌ای سیاه (روی چهره)

رخ رنگی = چهره‌ی تیره/سیاه

 

پس معنی به این صورت می‌شه:

همانندِ وقتی که با نیزه، حلقه‌ها را برمی‌چینند، تو هم خال سیاه را از صورت تیره‌ی شب یلدا بر می‌داری

(یعنی یکی‌یکی خال‌ها رو برمی‌داری و تیرگی‌ها کم و کم‌تر می‌شه (اشاره به اینکه بعد از یلدا، شب‌ها کوتاه‌تر می‌شن))

و خب البته، برای شب و تاریکی هم می‌شه لایه‌های استعاری بیشتری متصوّر بود.

سعید راضی لاری در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۸ در پاسخ به محسن دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷۵:

سلام در مصرع دوم به نظر میاد  میخواد بگه که مانند مار نباش که بعد از غذا خوردن  و سیر شدن میخوابه  و ممکنه از چند روز تا چند ماه خواب باشه و فارغ از جنب و جوشه  

 

مارها اغلب به علت متابولیسم کند بعد از سیر شدن میخوابند . و پلک ندارند و به عبارتی با چشم باز میخوابند از طرفی کر هم هستند . خونسرد هم هستند و همه جوره در حال فراغت به سر میبرند

پرویز شیخی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۲ - جواب گفتن مرید و زجر کردن مرید آن طعانه را از کفر و بیهوده گفتن:

درود

دوستان این ابیات در مورد نیروهای تاریکیست که اعتقادی به حیات ابدی در «نور» ندارند و همواره با سخنان تحریف آمیز خود در پی  کتمان و از بین بردن «نورخدا» می باشند ، ما «نورخدا» را بنام عیسی میشناسیم که روح خدا ، کلمه خدا ، قول الحق و تجلی خدا در جهان است

.

شمع حق را پف کنی تو ای عجوز

هم تو سوزی هم سرت ای گنده‌ پوز

هر که بر شمع خدا آرد پف او

شمع کی میرد ، بسوزد پوز او

.

در مورد نیروهای تاریکی و اینکه خدا و نورش یکی هستند در قرآن آمده:

.

می خواهند با پوزه های خود ، نور خدا را از بین ببرند ولی خدا متمم نورخود است

یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ [صف :8]

.

در کتاب مقدس نیز آمده که عیسی نور جهان است و با خدا یکیست:

.

انجیل یوحنا‏ ۸:‏۱۲ - پس عیسی گفت: من نور عالم هستم

انجیل یوحنا‏ ۱۰:‏۳۰ – آنگاه عیسی گفت: من و پدر یک هستیم

 

 

فاطمه یاراحمدی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:

احساس می‌کنم عبارت 'پیش‌بینان' در بیت های پایانی معنایی نهفته دارد اما نمیدانم چیست. اگر از دوستان ایده‌ای دارند بفرمایید.

سید مصطفی سامع در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۲۹ دربارهٔ محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۶۵ - در منقبت و رثاء حضرت فاطمه ی زهرا علیه السلام:

داستان انار 
بعد ذکـرِخدا و نعتِ رسول  
می گشایم زبان به مدحِ بتول 
 
داستــانی کنـــم بیـــان بشنو  
که صحیح الخـبربود منقول 
 
گفت راوی که فاطمه یکروز  
گشت بیماروشد زدرد ملول  
 
آمـد انــدر کـــنــارِ او حیدر 
به پرستاریش بـُدی مشغول  
 
گفت حیدر بــه بانوی عالم  
چه بود میلِ دل ترا معمول  
 
گفت بابم زهمـسرت هرگز 
نکنی خواهش از زر واز پول 
 
حرف تومثلِ حرف باب منست 
هرچه گویی کنم به دیده قبول 
 
گر برایت همی بود   مقدور  
 یک انـاری بیار جانِ بتول   
 
صاحب جودولطف وکان عطا  
شاه خوبـــان، علـــی ولی الله 
 
شد برون از درونِ بیت عاجل 
تا کـند دانه ای انـــار  حاصـــل 
 
رفت هر سو ولی  نیافت انار 
مرتضی شیر رب مــهِ کامل  
 
گفت آنجا به مرتضی یک کس  
نزد شمعون شود  انار حاصل 
 
رفت بر دربِ  آن یهودی زود   
داشت شمعون انـــار در منزل  
 
زو گرفت یک انار شـد راهی   
جانب منزل  آن شـــــهِ عادل 
 
ناگهان بین راه علـــــی بشنید  
ناله  کــورِ بــی کــــسِ سائل 
 
بود آن کور در خرابه مقیم 
نزد اودر خرابـــــه شد داخل 
 
شـــد پرستارِمردِ کـــورِعلیل  
تا کند بهر وی رفــعِ مشکل  
 
گفت براوکه چیست میل دلت 
او اناری بخواست از بـــاذل  
 
صاحب جودولطف وکان عطا  
شاه خوبـــان، علـــی ولی الله 
 
کرد آن دم دو نیم شهِ فاضـــل   
نیـــــم آن داد تا خـــورد کامل 
 
خورد نیمی انار و خواهش کرد 
نیم دیـــگر زمرتضــــی ســـائل 
 
دست ها شد تهی و با دل زار 
پس علی شد روان سوی منزل 
 
گشت وارد به بیتِ خود او دید 
طبـــــقی پرانــار در داخل 
 
نزد زهـــرا  بیامـد و پرســــید  
کین انارازکجـــا بشـــد حاصل  
 
گفت آورد یکی طبق و بگفت 
داده  این را امیر حق واصل  
 
کردی در راه حق علی انفاق  
شد انار از بهشتِ حق نازل 
 
سامعا از علی چو کور بخواه 
که گشـــاید گــره ز کـارعاجل 

همه داستان به یک ساعت
بسرودم ز ذوق دل کامل 
 
صاحب جودولطف وکان عطا  
شاه خوبـــان، علـــی ولی الله  
 
۱۷-۰۹-۱۴۰۳

رضا از کرمان در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۴۸ در پاسخ به علی هوشمند دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:

سلام دقیقا درست میفرمایید

رضا از کرمان در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:

سلام بر مدیران گنجور 

  واقعا تفسیر ومعنیی  که هوش مصنوعی از اشعار ارایه میده ،مضحک ومزخرفه واین اصرار شما بر این مهم چیست جز بی اعتباری این تارنمای وزین  یک نگاه به حاشیه های دوستان وتعبیر هوش مصنوعی بفرمایید شرم آوره بخدا 

احسان نظری در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳:

به به

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:

 

در گفته سعدی اثر مهر نهانست

دل را زغم وغصه دنیا برهاند

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:

از آب حیات است مگر گفته سعدی

همچون دم عیسی به بدن جان بدماند

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:

کن تو اسیر از کمند سعدی شیرین سخن 

تا که نگویی دگر   سوختگانم کمند

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:

نگران است جهان برلب سعدی وعجب

سعدی از کوی وصالش نگران باز آمد

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴:

شادند جهان از سخن شاد توسعدی

شادی عجب است از دل غم بار برآمد

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:

سعدی اربوی نهان بود به گفتار کسی

 همه آفاق ز گفت تو معطر می شد 

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲:

شربتی از شعر سعدی برلبان خود چکاند

هرکه می خواهد زآب چشمه کوثر بنوشد

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

چون روی یار گفته سعدی به هر طریق

در حسن وجاه به خوبی ماه تمام شد 

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹:

شاهدان شیدای سعدی از بیاناتش شدند

حال سعدی از  فراقت روبه شیدای کشد

 

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:

شیرین سخن است سعدی شیراز ولیکن

شیرین نبود چون شکر نوش لبانت

 

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸:

دو عالم از گفته سعدی شده حیران

به جان عالمیان سعدی است حیرانت

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

 

سعدیا چون شکر لعل لبش را بچشیدی

کس ندیدست به شیرینی شهد سخنانت 

۱
۲۰۴
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۵۴۷۴