گنجور

حاشیه‌ها

برگ بی برگی در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۲ در پاسخ به ارکیده سالم دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸:

سلام و با تشکر، در اندازهٔ راهنماییِ دیگران نیستم اما همین که اینجا و در محضرِ حافظ هستیم بیانگرِ میلِ ما به آن شراب است که انواعِ گوناگون دارد و شرابِ عشق و شرابِ آگاهی از آن جمله اند. پس اگر بیتی از حافظ چنان بر دل و جان بنشیند که مست و از خود بی خود گردیم و یا لطیف شده و اشکی بریزیم بدون تردید از شرابِ حافظ بهرمند و مقیمِ میخانه اش هستیم. پس بنظر می رسد ما دقیقاََ نباید کارِ خاصِ ذهنی و بیرونیِ دیگری بکنیم بجز جهد و کوشش در شنیدنِ سخنان و اسراری که مکشوفِ آن بزرگان بوده است و البته که دیدنِ جهان از دریچهٔ چشمِ آنان، چنانچه خود فرموده است؛

در حریمِ عشق نتوان زد دم از گفت و شنید

زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

 

یوسف شیردلپور در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

هر کس به خان و مانی دارند مهربانی

من مهربان ندارم نامهربان من کو...

دراینجا منظور شاعر کاملاً مشخصه البته بطورکنایه وناز کشیدن معشوق! گاهی ممکنه عاشق به معشوق بگه بلا یا بلای جان

بازهم کنایه خریدن ناز معشوق و بعضاً جایی عاشق به معشوق میگه درد بی درمان، چراکه همیشه عاشق است که بدنبال معشوق میدود از معشوق ناز و کرشمه... از عاشق تمنا خریدار به هربهایی❣️❣️🌹

همایون در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴:

دریافت جلال‌دین و عرفان او پس از آشنایی با شمس و یکی شدن با او از جدایی ها دور میشود و بسوی آمیختگی می‌رود، جدا کردن ها کار عقل است کوچک را از بزرگ و سفید را از سیاه و تن را از جان و روش را از تاریک جدا میکند و شناخت ساده و آسان را طلب میکند این شناخت به مستی نیاز ندارد و کار هشیاران است  شناخت مستی بخش در آمیختگی و بی مرزی پدیدار میگردد

یوهان امین در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۴ در پاسخ به بیگانه دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:

آفرین

دم شما گرم

حرف منم همینه

یوهان امین در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۳ در پاسخ به آشفته آنم دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:

احسنت

آفرین

بالاخره یکی حرف دل منو زد

مولانا و وحشی بافقی رو در حد یک خواننده زپرتی پاپ میارن پایین

خدا خیرت بده هموطن

دمت گرم

یوهان امین در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:

من نمیدونم به چه چیز این موزیک ابتدایی و آماتور همه میگن زیبا و قشنگ و شاهکار و بی‌نظیر؟

محسن چاوشی هروقت جرات کرد یه کنسرت بده و به بهانه‌های چرند مختلف از زیرش در نرفت بعد از ۲۰ سال، اون موقع تاژه میاد توی صف که بشه درباره‌ش نظر داد

وگرنه با صدای ادیت شده و دستکاری شده عمه بزرگه منم سلاین داینه

حمید شیخ محمدی خسمه در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۴ در پاسخ به احمد آذرکمان 0490300669.a@gmail.com دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳:

سلام جناب احمد آذرکمان

مطالب و توضیحات جنابعالی در مورد شعر ز دست و دیده ... بابا طاهر بسیار متین و کامل بود و حق مطلب را تا حد زیادی ادا کرده است. بضاعت بیش از این ندارم چیزی به آن اضافه کنم.

 

فرهود در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۵ دربارهٔ ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان:

گَوز: بر وزن «حوض» یعنی جوز، گردکان‌، گردو.  «گوز پوده» یعنی گردوی پوک و تهی.

 

ارکیده سالم در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۳۳ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸:

با سلام و سپاس فراوان از وقتی که قرار میدید و اشعار رو برامون باز میکنید. سلامت و پاینده باشید. من یه سوال دارم . ممنون میشم راهنمایی کنید. می خوردن یعنی اینکه من باید چه کار کنم دقیقا؟ تبعات می عارفانه رو که رشد روح و ... هست رو میفهمم. ولی خب اقدام عملی اصطلاح می خوردن چیه ؟ باید چه کنم که مصداق همون می خوردن باشه؟ باید توجه به اینکه در ظاهر هم می خوردن یک عمل آگاهانه و ارادی هست. ممنون میشم راهنمایی کنید

 

کوروش در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۲۸ در پاسخ به اکبری دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۲ - وحی کردن حق به موسی علیه‌السلام کی ای موسی من کی خالقم تعالی ترا دوست می‌دارم:

دیار با تشدید روی ( ی ) خونده میشه

کوروش در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۲ - وحی کردن حق به موسی علیه‌السلام کی ای موسی من کی خالقم تعالی ترا دوست می‌دارم:

هست این ایاک نعبد حصر را

 

در لغت و آن از پی نفی ریا

 

هست ایاک نستعین هم بهر حصر

 

حصر کرده استعانت را و قصر

 

منظور از حصر و قصر چیست ؟

کوروش در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۱ - تفسیر این آیت کی و ما خلقنا السموات والارض و ما بینهما الا بالحق نیافریدمشان بهر همین کی شما می‌بینید بلک بهر معنی و حکمت باقیه کی شما نمی‌بینید آن را:

چون ندارد سیر می‌راند چون عام

 

بر توکل می‌نهد چون کور گام

 

بر توکل تا چه آید در نبرد

 

چون توکل کردن اصحاب نرد

 

وآن نظرهایی که آن افسرده نیست

 

جز رونده و جز درندهٔ پرده نیست

 

تفسیر لطفا

 

پوریا محمدزاده در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۵ در پاسخ به Khishtan Kh دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

من با گفته شما کاملا مخالفم.نباید از باور فاصله گرفت.رنه دکارت می‌فرماید که  انسان نباید هیچ امری را به عنوان حقیقت قبول کند، مگر آنکه به راستی در نظر او حقیقت باشد .این طور نیست که چون حافظ شاعر آسمانی هست مطلقا گفته هایش حقیقت هستند.از آنچه دیده اید و شنیده اید و خوانده اید هیچ چیز را قبول نکنید مگر آنکه درستی و صحت آن بر خودتان آشکار شده باشد 

پوریا محمدزاده در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - سرود خارکن:

خواهش میکنم به حرف هایی که میزنم کاملا توجه داشته باشید.گاهی اوقات سکوت بهتر از سخن راست هست.بانو پروین اعتصامی در شعر خود می‌فرماید که در جوانی باید تلاش و کوشش کرد اینجا که درست می‌فرماید ولی وقتی میگوید که فرصت جوانی فقط یکبار هست خوب ما یک وقت می‌بینیم که یک نفر تا زمان پیری یکسره به کارهای بیهوده مشغول بوده و تازه سر عقل اومده آیا چنین شخصی این بیت شعر غنیمت شمر، جز حقیقت مجوی/که باری است فرصت، دگر بار نیست را بشنود منقلب و مایوس نمیشود؟قطعا که میشود.یکی از ائمه اطهار می‌فرماید:سکوت طلاست و سخن نقره هست .من این شعر بانو پروین اعتصامی را قبول دارم ولی با این بیت کاملا مخالفم.

 

زهره دیوانی در ‫۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:

پیوند به وبگاه بیرونی

شرح ساده‌ی غزل

B H در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۰ در پاسخ به فاطمه زندی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

به نظر من معنی مصرع اول این هست که «بدی‌های دوست هم برای من خوبی‌ست.» به این قرینه که مصرع دوم می‌گوید که «مهم نیست دشمنان درباره‌ی دوست چی ‌می‌گویند.» خلاصه شاعر به قول امروزی‌ها پشت دوستش درمی‌آید در مقابل کسانی که می‌خواهند cancelاش کنند. به عبارت دیگر مصرع اول در دفاع از دوست است در مقابل دشمن، نه از خود در مقابل دوست.

مهری رزم‌جو در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

بیت هشتم: حیف است اگر تو را با هرکه در دنیاست برابر (قرار) دهند و اگر به (ازای) هرچه در آخرت است تو را بخرند، گویا رایگانی خریده‌اند. قدر و ارزش تو از هرچه در دنیا و آخرت است برتر است. 

مهری رزم‌جو در ‫۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۳ در پاسخ به صادق دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

اگر درباره کسی غیر از تو حرف و حدیثی داشته‌ام این خلاف عهد و پیمانم با تو و عشق تو نیست زیرا همه بر سر زبان من جای دارند(نه در دلم) و تو در عمق جان من هستی و به زبان نمی‌آیی. 

۱
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۵۴۲۶