محمدجواد فولادی اسکوئی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۲ در پاسخ به مسکین عاشق دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:
بنظرم میتوانیم جانان را امام زمان(عج) در نظر بگیریم و رقیب را دشمنان اسلام و بگوییم که در این حالت فقط خدای حال گردان حال ما را میداند.
هورداد در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:
با درود به همه دوستان و احترام خالص نثار نام ماندگار خیام ، بنده از گذشته عاشق شعر ، ولی اگر بخواهم اون حس رو با حس الانم مقایسه کنم به کودک بازیگوشی میمانم که همیشه از فاصله ای دور شهر بازی رو میدید و راجبش شنیده بود و بسیار دوستش داشت ولی هرگز نتوانسته بود به هر دلیلی وارد ان شهر بازی شود و حس و حال بودن در بین ده ها وسیله بازی و این همه کودک خوشحال و تجربه کنه ، لذا علارقم علاقه ای که در او بود ، هرگز درکی از شادی و سرمستی بودن در اونجا را نداشت و نمیدانست شادی و لذت و هیجان بودن در ان شهر بازی چقدر فراتر و بزرگتر و زیبا تر از حسیست که در حال حاضر دارد تا اینکه روزی بصورت اتفاقی خود را وسط پارک دید و حس و حالی انچنان زیبا و وصف ناشدنی در او پدیدار شد ،
حسی که زندگی او را به دو قسمت قبل و بعد از آشنایی با شهر بازی تقسیم کرد ،
حسی که زندگی او را به دوقسمت قبل و بعد از آشنایی با شعر فارسی و دنیاها و گنجینه ها و رازهای پنهان ان تقسیم کرد.
لذا اگر تعابیر بنده به نگاه استادانه و ریزبین شما خردمندان برداشت مزحکی بیش نیست ، بر من خرده نگیرید که هنوز ذهن خامم مانده تا پخته شدن،
به گمان من با توجه به علم شاعر و از انجایی که حقایقی را که ما هرگز نمیدیدیم ایشان براحتی در خشت خام میدید ، با اوردن کلمه ( ناب) بعد از (می) خیال داشته حجت را بر سطحی نگران و ظاهر اندیشان تمام کند و ذهن هایشان دیگر به سمت الکل و می و مشروب نرود که البته در این امر تدبیر استاد زیاد کارساز نبوده یا شاید ما خیلی اوضاعمون بده ، بهر حال...
من بی می ناب زیستن نتوانم
می ناب در این شعر زیبا شناخت خدا و انسان و زندگیست ، بفهمی کی هستی از کجا امدی کی تو را فرستاده و بهر چه چیز ،
من بدون این عشق و شور و حالی که درونم هست یه لحظه هم دوام نمیارم ، نمی تونم نادان بیام و نادان برم ، نسبت به شناخت دنیا و خدا و رمز و راز هستی بی تفاوت باشم ،صبح به صبح برم سر کار ، شب بخوابم ، سر ماه هم یه حقوقی و آخر هم ...
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بدون این شور و حال و عشق به خالق و عطشی که برای هر چه بشتر شناختن او و پیرامونم دارم نمیتونم زنده بمونم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
خداوند و رمز و راز های هستی و حقایق کشف نشدش بقدری گسترده و زیاده هیچوقت نمیشه یک انسان در امر کوتاه خودش پی به همه چیز ببره ،
هرگاه یه الکلی تونست یک تنه تمام شراب های دنیا رو بخوره ، انسان هم میتونه به تمام اسرار دنیا پی ببره ، ظرف انسان محدود و زمان هم اندکه ، زمان خودتون رو نسوزونید و ظرفتون رو با چیزهای بی ارزش و بدرد نخور پر نکنید ، تا نیاید و جرعه ای ازین می ناب ننوشید ، هرگزنخواهید فهمید چه لذتی رو دارید از دست میدهید .
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:
کس نباشد هم چو من شیرین سخن
کس نباشد هم چو تو شیرین دهن
همچو عشقی آشکارا درنهان
همچو سعدی شهره ای در انجمن
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵:
گفتار تو سعدی به دل آویزی واز لطف
چون باغ وریاحین وگل ویاسمن است آن
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:
کلام کامل سعدی شنید هرکس گفت
سخنی بی نظیر ودر غایت کمال است این
حامد فرجی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:
چقدر غم انگیز و تلخ...
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰:
عرق برروی بد دخواهان نشیند وزتو بگریزند
که پیشت غرق می گردند که در گفتن تو دریایی
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:
ز عشق ومهر ومحبت سعدیست مالامال
تو شاخ باغ بهشتی که صد هنر داری
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:
سعدی به بهار سخن از عشق غزل گوی
چون جان غزل باشی وامید بهاری
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:
سعدی به لطف تو بیان عشق آسان شد
که لفظ عشق تو خوشتر اندر بیان آری
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸:
صفتیست خاص سعدی سر سروران گفتار
که به کس چنین نزیبد توچنین مقام داری
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹:
روان خلق زگفته سعدی در آرامش
که لفظ دلکش وپاک وروان داری
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۰:
سعدی تو بکن تازه هوای دل مردم
ازاین سخن تازه وشیوا که تو داری
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲:
تا سخن چون آب گویی سعدی از عشق نگار
آبروی عشق باشی آب گلشن می بری
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:
هرکس ندید یا نشنید شهرتت سعدی
کوریست یاکری یا که خفته در گوری؟
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:
سعدی ز سخن فصل بهاری تو به دنیا
سرمایه عشقی تو وسر فصل غروری
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵:
سعدی بشد مسلم استاد هر کلامی
شاگرد توست گفتار درپیش او دبیری
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶:
قبل تو سعدی سخن نهفته بود همچون راز
تو راز سخنی گشتی وسخن سرای هر رازی
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷:
به آدمیان کس سخن نگفت چون سعدی
توشریک فرشته ای یا با پری توانبازی؟!
جلال ارغوانی در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶: