گنجور

حاشیه‌ها

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶:

 

سعدی خوش سخن منم در دل باغ عاشقی

این سخن لطیف بین زعشق توگشت حاصلم 

محمدجواد فولادی اسکوئی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۲ در پاسخ به مسکین عاشق دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:

بنظرم میتوانیم جانان را امام زمان(عج) در نظر بگیریم و رقیب را دشمنان اسلام و بگوییم که در این حالت فقط خدای حال گردان حال ما را میداند. 

هورداد در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:

با درود به همه دوستان و احترام خالص نثار نام ماندگار خیام ، بنده از گذشته عاشق شعر ، ولی اگر بخواهم اون حس رو با حس الانم مقایسه کنم  به کودک بازیگوشی میمانم که همیشه از فاصله ای دور  شهر بازی رو میدید و راجبش شنیده بود و بسیار دوستش داشت ولی هرگز نتوانسته بود به هر دلیلی وارد ان شهر بازی شود و حس و حال بودن در بین ده ها وسیله بازی و این همه کودک خوشحال و تجربه کنه ، لذا علارقم علاقه ای که در او بود ، هرگز درکی از شادی و سرمستی  بودن در اونجا را نداشت و نمیدانست شادی و لذت و هیجان بودن در ان شهر بازی چقدر فراتر و بزرگتر  و زیبا تر از حسیست که در حال حاضر دارد  تا اینکه روزی بصورت اتفاقی خود را وسط پارک دید و حس و حالی انچنان زیبا و وصف ناشدنی در او پدیدار شد ،

حسی که زندگی او را به دو قسمت قبل و بعد از آشنایی با شهر بازی تقسیم کرد ،

حسی که زندگی او را به دوقسمت قبل و بعد از آشنایی با شعر فارسی و دنیاها و گنجینه ها و رازهای پنهان ان تقسیم کرد.

لذا اگر تعابیر بنده به نگاه استادانه و ریزبین شما خردمندان برداشت مزحکی بیش نیست ، بر من خرده نگیرید که هنوز ذهن خامم مانده تا پخته شدن،

به گمان من با توجه به علم شاعر و از انجایی که حقایقی را که ما هرگز نمیدیدیم ایشان براحتی در خشت خام میدید ، با اوردن کلمه ( ناب)  بعد از (می) خیال داشته حجت را بر سطحی نگران و ظاهر اندیشان تمام کند و ذهن هایشان دیگر به سمت الکل و می و مشروب نرود که البته در این امر تدبیر استاد زیاد کارساز  نبوده یا شاید ما خیلی اوضاعمون بده ، بهر حال...

من بی می ناب زیستن نتوانم

 

می ناب در این شعر زیبا شناخت خدا و انسان و زندگیست ، بفهمی کی هستی از کجا امدی کی تو را فرستاده و بهر چه چیز ،

من بدون این عشق و شور و حالی که درونم هست یه لحظه هم دوام نمیارم ، نمی تونم نادان بیام و نادان برم ، نسبت به شناخت دنیا و خدا و رمز و راز هستی بی تفاوت باشم ،صبح به صبح برم سر کار ، شب بخوابم ، سر ماه هم یه حقوقی و آخر هم ... 

بی باده کشید بار تن نتوانم

من بدون این شور و حال و عشق به خالق و عطشی که برای هر چه بشتر  شناختن او و پیرامونم دارم  نمیتونم زنده بمونم

من بنده آن دمم که ساقی گوید

یک جام دگر بگیر و من نتوانم

خداوند و رمز و راز های هستی و  حقایق کشف نشدش بقدری گسترده و زیاده هیچوقت نمیشه یک انسان در امر کوتاه خودش پی به همه چیز ببره ،

هرگاه یه الکلی تونست یک تنه تمام شراب های دنیا رو بخوره ، انسان هم میتونه به تمام اسرار دنیا پی ببره ، ظرف انسان محدود و زمان هم اندکه ، زمان خودتون رو نسوزونید و ظرفتون رو با چیزهای بی ارزش و بدرد نخور پر نکنید ، تا نیاید و جرعه ای ازین ‌می ناب ننوشید ، هرگزنخواهید فهمید چه لذتی رو  دارید از دست میدهید .

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:

کس نباشد هم چو من شیرین سخن

کس نباشد هم چو تو شیرین دهن

همچو عشقی آشکارا درنهان 

همچو سعدی شهره ای در انجمن

 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵:

گفتار تو سعدی به دل آویزی واز لطف

چون باغ وریاحین وگل ویاسمن است آن

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:

کلام کامل  سعدی  شنید  هرکس  گفت

سخنی بی نظیر ودر غایت کمال است این 

حامد فرجی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:

چقدر غم انگیز و تلخ... 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰:

 

عرق برروی بد دخواهان نشیند وزتو بگریزند

که پیشت غرق می گردند که در گفتن تو دریایی   

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:

 

ز عشق ومهر ومحبت سعدیست مالامال

تو شاخ باغ بهشتی که صد هنر داری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:

سعدی به بهار سخن از عشق غزل گوی

چون جان غزل باشی وامید بهاری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:

سعدی به لطف تو بیان عشق آسان شد

که لفظ عشق تو خوشتر اندر بیان آری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸:

صفتیست خاص سعدی سر سروران گفتار

که به کس چنین نزیبد توچنین مقام داری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹:

روان خلق زگفته سعدی در آرامش

که لفظ دلکش وپاک وروان داری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۰:

سعدی تو بکن تازه هوای دل مردم 

ازاین سخن تازه وشیوا که تو داری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲:

تا سخن چون آب گویی سعدی از عشق نگار

آبروی عشق باشی آب  گلشن  می بری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:

هرکس ندید یا نشنید شهرتت سعدی

کوریست یاکری یا  که خفته در گوری؟

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:

سعدی ز سخن فصل بهاری تو به دنیا

سرمایه عشقی تو وسر فصل غروری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵:

سعدی بشد مسلم استاد هر کلامی 

شاگرد توست گفتار درپیش او دبیری

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶:

قبل تو سعدی سخن نهفته بود همچون راز

تو راز سخنی گشتی وسخن سرای هر رازی

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷:

به آدمیان کس سخن نگفت چون سعدی

توشریک فرشته ای یا با پری توانبازی؟!

۱
۱۶۶
۱۶۷
۱۶۸
۱۶۹
۱۷۰
۵۴۶۷