گنجور

حاشیه‌ها

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵:

 

نفس وسخن پاک توسعدی جهان بگرفت

زنفس خویش بریدم به عشق پیوستم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴:

 

سخن آرایش وزیور زگفتارت گرفت سعدی

گیاه وگل سخن دانی برای آن بخوان آبم 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳:

 

شاه شیرین سخنان سعدی خوش گویم ومن

بسته  حلقه  آن  زلف  سمند بوی  توام

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:

زگفته سعدی بلبلان ومردمان مستند

شیرین کلام چو او کس ندید در ایام 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱:

خلق کنند احترام برسخنت سعدیا

معجزه آخر است لایق صد احترام

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰:

 

کرد سخن باکمال داد به اواحترام

مالک ملک سخن سعدی شیرین کلام

امین مروتی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:

 

شرح غزل شمارهٔ ۳۲۲ (آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت)

 مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)

 

محمدامین مروتی

 

غزل از زبان خدا به بنده اش یا از زبان پیری خطاب به مریدش بیان می شود.

 

آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت

بی‌دل و بی‌خودت کنم، در دل و جان نشانمت

خدا یا پیر می گوید گوشت را می کشم تا بیدل و بی خود یعنی عاشق شوی و از نفس خود ببری و آن گاه تو در جان و دل من می نشینی.

 

آمده‌ام بهار خوش، پیش تو ای درخت گل

تا که کنار گیرمت، خوش خوش و می‌‌فشانمت

ای درخت پر از گل! در این بهار زیبا، به با شوق و شادی به کنار تو آمده ام تا تکانت دهم و گل هایت را به همه سو بیفشانم.

 

آمده‌ام که تا تو را، جلوه دهم در این سرا

همچو دعای عاشقان، فوق فلک رسانمت

می خواهم در این دنیا، زیبایی تو را جار زنم، مانند دعای عاشقان، که به آسمان می رسد.

 

آمده‌ام که بوسه‌ای، از صنمی ربوده‌ای

باز بده به خوشدلی، خواجه که واستانمت

تو مر را بوسیده ای و من هم آمده ام که بوسه را با رضایت خودت پس بگیرم یعنی من هم باید تو را ببوسم.

 

 

گل چه بود که کُل توی، ناطق امر قل توی

گر دگری نداندت، چون تو منی بدانمت

گل که سهل است، تو کل هستی. یعنی همه چیز منی. ناطق امر قل تویی، یعنی هر چه تو بگویی و امر کنی، همان است. اگر کسی تو را نشناسد من که تو را می شناسم چون خود من هستی.

 

جان و روان من توی، فاتحه خوان من توی

فاتحه شو تو یک سری، تا که به دل بخوانمت

تو جان و روح منی و سوره فاتحه می خوانی ولی خودت تجسم سوره فاتحه باش. یعنی گشایشگر باش تا تو را در دل خود جا دهم.

 

صید منی شکار من، گرچه ز دام جَسته‌ای

جانب دام باز رو، ور نروی برانمت

اگر از دامم هم بگریزی، باید دوباره به دامم برگردی. به دلخواه یا به زور.

 

شیر بگفت مر مرا، نادره آهوی برو

در پی من چه می‌دوی، تیز که بردَرانمت

من آهوی هستم که در پی شیری می دود. شیر به من گفت چرا با این سرعت در پی من می آیی که پاره پاره ات نمایم؟ یعنی عاشق دنبال معشوقی می رود که صیاد اوست.

 

زخم پذیر و پیش رو، چون سپر شجاعتی

گوش به غیر زِه مده، تا چو کمان خَمانمت

مشکلات را با سپر شجاعت تاب آور. باید مانند زه کمان کشیده شوی و سختی ببینی تا مثل کمان خمیده گردی.

 

از حد خاک تا بشر، چند هزار منزلست

شهر به شهر بردمت، بر سر ره نمانمت

تکامل خاک تا بشر منازل فراوانی دارد و من رهایت نکردم و به تو کمک کردم تا شهر به شهر این منازل را طی کنی.

 

هیچ مگو و کف مکُن، سر مگشای دیگ را

نیک بجوش و صبر کن، زانک همی‌ پزانمت

ساکت باش و سختی ها را مانند مواد غذایی در دیگ تحمل کن تا پخته شوی.

 

نی که تو شیرزاده‌ای، در تن آهوی نهان

من ز حجاب آهوی، یک رهه بگذرانمت

تو ظاهراً آهو هستی و لی باطنت شیروش است. اگر با من باشی، این حجاب آهویی ات را کنار می زنم تا شیر وجودت ظاهر گردد. یعنی عشق تو را شجاع و از آهو به شیر تبدیل می کند.

 

گوی منی و می‌دوی، در چوگان حکم من

در پی تو همی ‌دوم، گرچه که می‌دوانمت

در چوگان تقدیر من است که می دوی و راه می روی. درست است که من تو را می دانم ولی در پی تو هم می دوم. یعنی من هم تو را دوست دارم.

 

17 دی 1403

 

جلال ارغوانی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:

 

حدیث سخن سعدی جمله حدود گرفت

که هرچه سخنور واله شدند وحیرانش

محسن مرتضوی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹:

پیوند به وبگاه بیرونی

برای شرح مختصر این غزل، به کانال بالا سر بزنید

محمد رضا در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۵ - اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا:

بخشی از کتاب خلق جدید (کتاب آفرینش عرفانی)، نوشته استاد علی اکبر خانجانی 
بسم الله الاعرف الخالقین
۱- خداوند خالق را دو خلقت است قدیم و جدید . خلقت قدیم همان خلقت تکوینی و ازلی و ابداعی است از عدم و به آنی از قلمرو لامکانی و بی زمانی . مثل داستان خلقت آدم و سجده ملائک و انکار ابلیس در قرآن کریم . ولی خلقت جدید که مختص انسان است خلقت عرفانی است که واقعه بازیافت وجود است و جریان به خودآئی انسان است که از نزدیکی آدمی به درخت ممنوعه در بهشت آغاز می شود و آن آغاز نبوت است که با خبر شدن انسان از خویشتن است که شروع به خودآئی میباشد و فراق و رنج و تنهایی.
۲ـ خلقت جدید که به زعم قرآن کریم مورد انکار و شک اکثر مردمان است عرصه خلاق شدن اسمای الهی از ذات انسان است که در خلقت ازلی در او نهاده شده بود. پس . خلقت جدید به معنای پیدایش خالق از مخلوق است از طریق ظهور و بروز اسمای الهی از وجود آدمی در عالم خاک و این همان مقصود خداوند از خلقت جهان است که دوست می داشت که خود را معرفی کند و این عرفات از آخرین و کاملترین مخلوقش یعنی آدمی رخ می نماید.
۳- این خلقت جدید یا عرفانی با شهادت و یاری خود انسان ممکن میشود که انسان را شاهد بر خلقش قرار داده است و در این شهادت یاری او را میخواهد و این واقعه دوستی (ولایت ) بین انسان و خداوند است و حاصل این شهادت و نصرت همان اولیای الهی در تاریخ جهان هستند که محل ظهور اسمای الهی می باشند در درجات تجلی و کمال و این همان چیزی است که عرفان اسلامی نامیده می شود که مقصود خداوند از خلقت و دین اوست.

احسان چ در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

زن خوب خوش طبع رنج است و بار ...

تفسیر بیت:

این بیت از سعدی، به موضوع پیچیده و همیشگی روابط زناشویی اشاره دارد. سعدی با ظرافت تمام، به دو نوع زن اشاره می‌کند و در مورد هر یک، نصیحتی می‌کند:

"زن خوب خوش طبع رنج است و بار":

زن خوب خوش طبع: به زنی اشاره دارد که خوش اخلاق، مهربان و همدل است. رنج است و بار: به این معناست که داشتن چنین زنی، گرچه همراه با خوشی و آرامش است، اما مسئولیت و دشواری‌هایی نیز دارد. یعنی حفظ چنین رابطه‌ای نیازمند تلاش و فداکاری است. معنی کلی این بخش: سعدی می‌گوید که داشتن یک همسر خوب، اگرچه ارزشمند است، اما مسئولیت‌هایی را نیز به همراه دارد. این مسئولیت‌ها شامل مراقبت از او، برآورده کردن نیازهایش و حفظ رابطه است.

"رها کن زن زشت ناسازگار":

زن زشت ناسازگار: به زنی اشاره دارد که بد اخلاق، کج خلق و ناسازگار است. رها کن: به این معناست که از چنین زنی جدا شود. معنی کلی این بخش: سعدی می‌گوید که بهتر است از زنی که اخلاق بدی دارد و نمی‌توان با او زندگی مسالمت‌آمیزی داشت، جدا شد.

معنی کلی بیت:

سعدی در این بیت، به مردان توصیه می‌کند که در انتخاب همسر خود دقت کنند و زنی را برگزینند که اخلاق نیکو و رفتاری پسندیده داشته باشد. همچنین، به مردانی که با همسران بد اخلاق زندگی می‌کنند، توصیه می‌کند که این رابطه را پایان دهند.

مفهوم عمیق‌تر بیت:

این بیت، علاوه بر معنای ظاهری، حاوی یک مفهوم عمیق‌تر نیز هست. سعدی می‌خواهد به ما بگوید که زندگی مشترک، نیازمند تلاش و فداکاری است و نباید به سادگی از آن گذشت. همچنین، او بر اهمیت انتخاب درست همسر تاکید می‌کند و می‌گوید که انتخاب همسر، یکی از مهم‌ترین تصمیمات زندگی است.

کاربرد بیت در زندگی:

این بیت، می‌تواند برای افرادی که در انتخاب همسر یا حفظ رابطه با همسر خود دچار مشکل هستند، مفید باشد. این بیت به ما یادآوری می‌کند که داشتن یک رابطه سالم و پایدار، نیازمند تلاش و فداکاری است و نباید به سادگی از آن گذشت.

در کل، این بیت از سعدی، یک نصیحت حکیمانه است که به ما یاد می‌دهد که در انتخاب همسر خود دقت کنیم و برای حفظ رابطه، تلاش کنیم.

احسان چ در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

تو هم جور بینی و بارش کشی اگر یک سحر در کنارش کشی

تفسیر بیت:

این بیت از سعدی، به ظرافت تمام به تجربه مشترک انسان‌ها در روابط بین‌فردی اشاره دارد. به خصوص در روابط زناشویی، سعدی به این نکته مهم اشاره می‌کند که هر فردی، حتی اگر در حال حاضر از زندگی مشترک خود راضی باشد، ممکن است در آینده با مشکلات و سختی‌هایی روبرو شود.

"تو هم جور بینی و بارش کشی": این بخش از بیت به این معناست که تو هم روزی سختی‌ها و مشکلات زندگی مشترک را تجربه خواهی کرد. "جور" به معنای ستم، ظلم و سختی است و "بار" نیز به معنای مسئولیت و رنج است. یعنی هر فردی، حتی اگر در حال حاضر در آرامش باشد، ممکن است در آینده با مشکلات و رنج‌هایی مواجه شود که باید آن‌ها را تحمل کند. "اگر یک سحر در کنارش کشی": این بخش از بیت به این اشاره دارد که حتی اگر یک شب را هم در کنار کسی بگذرانی، ممکن است در آینده با مشکلات و سختی‌هایی روبرو شوی. این جمله به این معناست که زندگی مشترک، پر از فراز و نشیب است و هیچ کس از این قاعده مستثنی نیست.

معنی کلی بیت:

سعدی در این بیت می‌خواهد به ما بگوید که زندگی مشترک، همواره همراه با خوشی نیست و سختی‌ها و مشکلات نیز بخشی از آن هستند. هیچ کس نمی‌تواند از این واقعیت فرار کند و هر فردی، حتی اگر در حال حاضر خوشحال باشد، ممکن است در آینده با مشکلات روبرو شود. بنابراین، بهتر است که برای مواجهه با این مشکلات آماده باشیم و با صبر و بردباری آن‌ها را پشت سر بگذاریم.

مفهوم عمیق‌تر بیت:

این بیت، علاوه بر معنای ظاهری، حاوی یک مفهوم عمیق‌تر نیز هست. سعدی می‌خواهد به ما بگوید که هیچ چیز در دنیا پایدار نیست و هر خوشی‌ای روزی به پایان می‌رسد. بنابراین، نباید به خوشی‌های زودگذر دل ببندیم و باید برای روزهای سخت آماده باشیم.

کاربرد بیت در زندگی:

این بیت، می‌تواند برای ما در زندگی روزمره بسیار مفید باشد. زمانی که با مشکلات و سختی‌های زندگی مشترک روبرو می‌شویم، می‌توانیم به این بیت فکر کنیم و به خود یادآوری کنیم که این مشکلات، موقتی هستند و همه افراد با آن‌ها روبرو می‌شوند. همچنین، این بیت می‌تواند به ما کمک کند تا با صبر و بردباری بیشتری با مشکلات کنار بیاییم.

در کل، این بیت از سعدی، یک نصیحت حکیمانه است که به ما یاد می‌دهد که زندگی مشترک، همواره همراه با خوشی نیست و باید برای مواجهه با مشکلات آماده باشیم.

احسان چ در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

زن نو کن ای دوست هر نوبهار که ...

هوش مصنوعی: در این بیت، سعدی با استفاده از عبارت "تقویم پاری"، به دوست خود توصیه می‌کند که هر سال زنی جدید اختیار کند و به گذشته نچسبد. البته این توصیه، بیشتر جنبه‌ی کنایی و طنزآمیز دارد و منظور سعدی، تشویق به ازدواج‌های متعدد نیست، بلکه تاکید بر لزوم تغییر و تجدید نظر در زندگی است.
احسان:
با توجه به بیت قبل که یکی داشته میگفته کاش اصلا در دنیا زنها وجود نداشتند، سعدی بهشون میگه که افکار قدیمی رو رها کنید و خودتون رو اصلاح کنید تا درست زندگی کنید.
در واقع سعدی زن را معنی زندگی گرفته است.میگه با تغییر و تحول روزگار، تو هم زندگی و افکارتو نو کن... قابل توجه فمنیست های بهانه جوی...

احسان چ در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

چو حلوا خورد سرکه از دست شوی ...

زن خوب سرکه رو هم از دست شوهرش مثل حلوا با لذت و شیرینی میخوره، نه که حلوا هم بهش بدی، با ترش رویی بخوره. یعنی زن خوب دنبال بهانه جویی نیست و مثبت اندیشه .

خلیل شفیعی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

✅ *نگاه دوم : عناصر کلیدی غزل ۲۲۶* 

این غزل یکی از شاهکارهای حافظ است که ترکیبی از عشق، عرفان، رنج، و امید را در قالبی شاعرانه بیان می‌کند. حافظ در این شعر، راز عشق خود را با اندوهی عمیق و لحنی محتاط بازگو می‌کند و مخاطب را با لایه‌های مختلف معنایی عشق و عرفان آشنا می‌سازد.

*مضمون اصلی شعر*

غزل بر محور عشق پنهان و رنج‌های ناشی از آن شکل گرفته است. حافظ در عین حال که از سختی‌های این مسیر سخن می‌گوید، به ارزش والای عشق و صبر نیز اشاره می‌کند. او در آرزوی وصال، ناملایمات و دشواری‌های این راه را به تصویر می‌کشد و در نهایت، ضمن شکایت از رقیب و بی‌وفایی جهان، به قدرت عشق در دگرگون کردن زندگی تأکید دارد.
✯✯✯✯

*عناصر کلیدی در غزل*

*1. راز عشق و اندوه*:
حافظ با بیان ترس از افشای راز عشق خود، نشان می‌دهد که عشق او عمیق و پنهانی است و از فاش شدن آن هراس دارد. این عشق برای او یک حقیقت درونی و اسرارآمیز است که نمی‌خواهد در میان دیگران عیان شود.


*2. رنج و سختی عشق*:
شاعر با تشبیه وصال به سنگی که باید به لعل تبدیل شود، تأکید می‌کند که رسیدن به عشق حقیقی تنها با تحمل رنج و فداکاری ممکن است. این نگاه به عشق، آن را فراتر از یک احساس ساده ، به یک مسیر تعالی‌بخش تبدیل می‌کند.

*3. پناه به میکده*:
حافظ برای گریز از غم و رنج عشق، میکده را نمادی از پناه و آرامش می‌داند. میکده در اینجا نه صرفاً جایی برای نوشیدن شراب، بلکه نمادی عرفانی از مکانی برای رهایی از دغدغه‌های دنیا و اتصال به حقیقت است.

*4. دعا و امید*:
او با اشاره به دعاهای بی‌شمار خود، نشان می‌دهد که عشق و رنج، او را به دعا و امید سوق داده است. این دعاها نشانه‌ای از تسلیم در برابر اراده الهی و امید به عنایت معشوق است.

*5. عشق به‌عنوان کیمیا:*
حافظ محبت معشوق را همچون کیمیا توصیف می‌کند که می‌تواند حتی خاک را به زر تبدیل کند. این اشاره‌ای به قدرت عشق برای تعالی‌بخشیدن به انسان است.

*6. حسادت و نخوت رقیب:*
شاعر از نخوت و تکبر رقیب در عشق گلایه می‌کند و آرزو دارد که این دشمن، هرگز به جایگاهی معتبر دست نیابد. این بخش، حس انسان‌دوستانه و لطیف حافظ را در تقابل با تکبر و خودبینی برجسته می‌کند.

*7. نیاز به کمال فراتر از زیبایی:*
حافظ به این نکته تأکید می‌کند که زیبایی ظاهری به‌تنهایی برای جلب نظر خردمندان کافی نیست و باید کمالات معنوی و اخلاقی نیز وجود داشته باشد.

*8. شکوه وصال:*
شاعر وصال را به کنگره‌ای بلند و دست‌نیافتنی تشبیه می‌کند که عاشقان برای رسیدن به آن سر به خاک می‌سایند. این تصویر نشان‌دهنده عظمت و شکوه وصال است.

*9. رازداری و احتیاط:*
در پایان، حافظ با پند به رازداری و احتیاط در عشق، بار دیگر اهمیت پنهان نگاه‌داشتن رازهای عاشقانه را بیان می‌کند. این نگاه به حفظ حرمت عشق و دوری از افشای بی‌مورد آن اشاره دارد.

✯✯✯✯

*نتیجه‌گیری:*

این غزل تصویری از عشق کامل را ترسیم می‌کند: عشقی که با رنج، صبر، امید، و راز همراه است. حافظ، عشق را مسیری می‌بیند که انسان را از خاک به افلاک می‌رساند، اما این مسیر ساده نیست و نیازمند تحمل سختی‌ها و مراقبت از رازهای عشق است. این غزل با مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه، بینشی ناب از نگاه حافظ به عشق و حیات ارائه می‌دهد.

خلیل شفیعی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

✅ *نگاه اول : شرح مختصر غزل۲۲۶* 

 

*خلیل شفیعی ⁦مدرس ادبیات⁦←*

✯✯✯✯

 

*بیت ۱*

 

ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود

وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود

✯✯✯✯

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*پرده‌در*: آشکارکننده راز.

*رازِ سر به مُهر*: راز مهر و موم‌شده و پنهان.

*سَمَر*: سخن یا داستانی که نقل مجالس شود.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشخیص*: اشک مانند انسان رفتار می‌کند.

*مراعات‌النظیر*: پرده، راز، سر به مهر، سمر (همگی به پنهان‌کاری و افشاگری اشاره دارند).

*ایهام*: « *پرده‌در*» هم به معنای افشاکننده راز و هم از بین‌برنده پوشیدگی است.

 

*شرح*:

اشاره به عمق عشق و اندوه شاعر دارد. او نگران است که گریه‌هایش پرده از راز عشقش بردارد و ماجرای پنهان او به آگاهی عموم برسد. این بیت نشان‌دهنده‌ حجب و حیا در عشق است.

✯✯✯✯

 

*بیت ۲*

گویند سنگ لَعل شود در مقامِ صبر

آری شود، ولیک به خونِ جگر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*لعل*: سنگ قیمتی سرخ‌رنگ، نماد وصال یا نتیجه مطلوب.

*مقامِ صبر*: حالت یا جایگاه صبر و شکیبایی.

*خون جگر*: کنایه از تحمل سختی و رنج بسیار.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشبیه*: سنگ به لعل تشبیه شده است.

*کنایه*: « *خون جگر شدن*» به معنای تحمل رنج فراوان است.

*تلمیح*: اشاره به این مثل رایج که صبر را کلید گشایش می‌دانند.

 

*شرح*:

در اینجا به سختی راه صبر و تحمل در عشق اشاره دارد. هرچند رسیدن به لعل (نماد وصال یا نتیجه‌ مطلوب) ممکن است، اما نیازمند فداکاری و رنج فراوان است.

✯✯✯✯

 

*بیت ۳*

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دستِ غم خلاصِ من آنجا مگر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*میکده*: محل نوشیدن می، نماد مکانی برای آرامش روحانی.

*دادخواه*: طلب‌کننده عدالت و فریادرس.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*مراعات‌النظیر*: میکده، می، غم، خلاص (همگی به حالات روحی مرتبط‌اند).

*نماد* : میکده نماد عرفانی مکانی برای رسیدن به حقایق است.

 

*شرح*:

شاعر می‌خواهد به میکده (نماد پناه و آرامش) برود و با دلی شکسته شکایت کند، شاید شراب و مستی او را از غم‌های جانکاه نجات دهد. این بیت نوعی تسلیم در برابر عشق و اندوه است.

✯✯✯✯

 

*بیت ۴*

از هر کرانه تیرِ دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*کرانه*: سوی، جهت،سمت

*تیر دعا*: استعاره از دعاهایی که به سوی خدا روانه می‌شوند.

*کارگر*: مؤثر، به هدف رسیده.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشبیه* : تیر دعا، تشبیه دعاها به تیر که به سمت هدف روان می‌شوند.

*تناسب یا مراعات النظیر*: کرانه (گوشه و کنار، سمت) و میانه (وسط).

 

*شرح*:

حافظ در اینجا به دعاهای پیوسته خود اشاره می‌کند. او امیدوار است یکی از دعاهایش، همچون تیری که به هدف می‌خورد، مؤثر واقع شود.

✯✯✯✯

 

*بیت ۵*

ای جان حدیثِ ما بَرِ دلدار بازگو

لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*حدیث ما*: داستان و راز عاشقانه ما.

*صبا*: باد آمیخته به رایحه ی گل که پیام‌رسان عشق است.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*نماد* : صبا در ادبیات فارسی نماد پیام‌رسان است.

 

*شرح*:

خطاب به جان (یا محرم راز)، از او می‌خواهد که راز عشق را برای محبوب بازگو کند، اما با احتیاط، تا باد صبا (نماد افشای راز) از آن آگاه نشود.

✯✯✯✯

 

*بیت ۶*

از کیمیایِ مهرِ تو زر گشت رویِ من

آری به یُمْنِ لطفِ شما خاک زر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*کیمیا*: ماده‌ای افسانه‌ای که مس را به طلا تبدیل می‌کند، نماد تغییرات شگفت‌آور.

*یُمن*: برکت، خوش‌یمنی.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشبیه*: مهر معشوق به کیمیا تشبیه شده است.

*مراعات‌النظیر*: کیمیا، زر، خاک (واژه‌های مرتبط با تبدیل و ارزش).

 

*شرح*:

محبوب او چنان کیمیای  است که محبتش می‌تواند خاک بی‌ارزش را به طلا تبدیل کند. شاعر خود را در این بیت مدیون لطف و عشق او می‌داند.

✯✯✯✯

 

*بیت ۷*

در تنگنایِ حیرتم از نخوتِ رقیب

یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*تنگنای حیرت*: حالت دشوار همراه با سردرگمی.

*نخوت رقیب*: تکبر و غرور دشمن یا رقیب عاشقی.

*گدا معتبر شود*: کنایه از بی‌لیاقتی که شأن و مقام پیدا می‌کند.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تضاد*: گدا و معتبر.

*حسن تعلیل*: آرزوی شاعر که گدا معتبر نشود، به نخوت رقیب نسبت داده شده است.

 

*شرح*:

شاعر از تکبر و نخوت رقیب (رقیب عاشقی) به تنگ آمده است و آرزو می‌کند که مقام بی‌ارزش او هرگز معتبر و برجسته نشود.

✯✯✯✯

 

*بیت ۸*

بس نکته غیرِ حُسن بِباید که تا کسی

مقبولِ طبعِ مردمِ صاحب‌نظر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*نکته*: خصوصیات برجسته یا کمالات.

*مقبول*: پذیرفته‌شده.

*صاحب‌نظر*: افراد خردمند و باتجربه.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*مراعات‌النظیر*: نکته، حسن، مقبول، نظر (همگی به موضوع ارزش و پذیرش مرتبط‌اند).

 

*شرح*:

تأکید می‌کند که زیبایی به‌تنهایی کافی نیست. برای جلب نظر اهل خرد و صاحب‌نظران، باید به کمالات معنوی و فکری نیز مجهز بود.

✯✯✯✯

 

*بیت ۹*

این سرکشی که کنگره ی کاخِ وصل راست

سرها بر آستانه ی او خاکِ در شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*سرکشی*: غرور و گردن گشی.

*کنگره کاخ وصل*: بلندای وصال، نماد دست‌نیافتنی بودن آن.

*خاک در شدن*: کنایه از تواضع و فروتنی.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تشبیه*: وصل به کاخ تشبیه شده است.

*استعاره*: کنگره استعاره بلندی و شکوه است.

 

*شرح*:

 این بیت  از بزرگی و شکوه وصال سخن می‌گوید. این وصال چنان بلندمرتبه است که همه‌ آرزومندان، با تواضع، در برابر آن سر به خاک می‌سایند.

✯✯✯✯

 

*بیت ۱۰*

حافظ چو نافه ی سرِ زلفش به دستِ توست

دَم درکش ار نه بادِ صبا را خبر شود

 

*واژه‌ها و ترکیبات دشوار*:

*نافه*: ماده ای خوشبو از ناف آهوی ختن، نماد بوی خوش و راز زلف معشوق.

*دم درکش*: سخن نگو، راز را پنهان کن.

 

*آرایه‌های ادبی*:

*تلمیح*: به سنت پنهان کردن راز در عرفان و عشق.

 

*شرح*:

خطاب به خودش یا عاشق است. او توصیه می‌کند راز عشق و بوی خوش (نافه زلف معشوق) را پنهان کند تا باد صبا( اغیار) که رازدار نیست و آن را افشا نکند.

سفید در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

 

باده عام از برون باده عارف از درون

بوی دهان بیان کند، تو به زبان بیان مکن

 

 

سفید در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

 

خواجه لامکان تویی، بندگی مکان مکن

 

 

سفید در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

 

کای تو بدیده روی من، روی به این و آن مکن...

 

 

سفید در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

 

چقدر بیت به بیت این شعر زیبا و شاهکار است... از آن شعرها که اصلا نمی‌توانی یک بیت را شاه‌بیت بگیری

 

اوست پناه و پشت من، تکیه بر این جهان مکن 

 

 

۱
۱۶۷
۱۶۸
۱۶۹
۱۷۰
۱۷۱
۵۴۶۷